کتاب صوتی ژاک قضا و قدری و اربابش
مشخصات محصول
- زمان: 8 ساعت
- گوینده: شهریار آشنا
- نویسنده: دنی دیدرو
- مترجم: مینو مشیری
- ناشر صوتی: سلام صدا
داستان کتاب صوتی ژاک قضا و قدری و اربابش از آنجا آغاز می شود که ژاک و اربابش عازم سفری با مقصدی نامعلوم هستند و در طول سفر، ارباب از ژاک میخواهد که قصه عشقهای گذشتهاش را تعریف کند.
تهیه محصول
MP3-ZIP 220 مگابایت
قبل از خرید بخش هایی از کتاب را بشنوید
کتاب صوتی ژاک قضا و قدری و اربابش
کتاب صوتی ژاک قضا و قدری و اربابش نوشته دنی دیدرو به سبک کمیک و در بستر فلسفه، درباره جبر و اختیار انسان سخن میگوید و در مواردی به رمان دن کیشوت سروانتس شباهت دارد که هر دو اثر که یکی در عصر رنسانس و دیگری در عصر روشنگری نوشته شدهاند
هر چند بین ژاک قضا و قدری و اربابش و دن کیشوت تفاوت های اساسی هم وجود دارد:
سفر ژاک و اربابش سفری بی مقصد به ناکجا آباد است؛ امّا سفر دن کیشوت و سانچو، به واسطه توهمات دن کیشوت سفری خیالی است
تفاوت دیگری که در این سفر وجود دارد این است که برخلاف رمان دن کیشوت، در ژاک و ارباب ، این نوکر و قصههای اوست که داستان را پیش میبرد
داستان کتاب صوتی ژاک قضا و قدری و اربابش Jacques the Fatalist از آنجا آغاز می شود که ژاک و اربابش عازم سفری با مقصدی نامعلوم هستند و در طول سفر، ارباب از ژاک میخواهد که قصه عشقهای گذشتهاش را تعریف کند.
ژاک که شخصیت پرحرفی دارد شروع به داستانگویی می کند اما همینکه روایتی را شروع میکند، قصه او توسط شخصیت های مختلفی و حتی خواننده کتاب، قطع می شود و داستان دیگری را شروع میکند
شخصیت های گوناگون ، داستان های ژاک را به این سو و آن سو می برند و هزار تویی از داستان با روایتی نامتعارف پیش روی خواننده قرار می گیرد
ژاک و اربابش همچنان پیش میروند و داستانهای عاشقانه مختلف در هم تنیده میشود، ژاک در مقام شهرزادی قرن هجدهمی قرار گرفته است که برای سرگرمی اربابش که هرگز نامش گفته نمیشود، هزارتویی عاشقانه خلق میکند.
در این رمان، خواننده ای حضور دارد که با طرح پرسش های درباره ی داستان، و یا درخواست اطلاعات و جزئیات بیشتر، مزاحم داستانگویی ژاک می شود!
داستان های ژاک طنزآمیز هستند و به موضوعات کمیک و رمانتیک می پردازند، اما شخصیت های پیچیده و شیاد نیز در آن ها حضور دارند.
کتاب صوتی ژاک قضا و قدری و اربابش به مدت 8 ساعت در یک فایل زیپ به حجم 220 مگابایت آماده دانلود است
بررسی کتاب صوتی ژاک قضا و قدری و اربابش
«چطور با هم آشنا شدند؟ اتفاقى، مثل همه. اسمشان چیست؟ مگر برایتان مهم است؟ از کجا مىآیند؟ از همان دور و بر. کجا مىروند؟ مگر کسى هم مىداند کجا مىرود؟ چه مىگویند؟ ارباب حرفى نمىزند؛ و ژاک مىگوید فرماندهش مىگفته از خوب و بد هرچه در این پایین به سرمان مىآید، آن بالا نوشته شده.»
این پاراگراف ابتدایی داستان است.
ژاک به همراه اربابش در میانه یک سفر هستند، مبداء و مقصد و هدف این سفر مشخص نیست… این وضعیت ناغافل، زندگی و دنیا و آن سوالات معروف «از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود؟» را به ذهنمان متبادر میکند… و چه بسا این سؤالات در انتهای داستان نیز کماکان قابل طرح باشد.
این پاراگراف همچنین نشان میدهد ژاک تحت تاثیر فرمانده سابقش معتقد است که هر اتفاقی در دنیا رخ میدهد، پیش از آن، مقدر بوده است. اینگونه ژاک قضاوقدری در داستان متولد میشود و نامش بر صدر عنوان کتاب قرار میگیرد.
ژاک در همین صفحه ابتدایی و در اولین سخنانش بر میخانه و میفروش لعنت میفرستد و در ادامه توضیح میدهد که چگونه شبی در اثر گرم شدن سرش با شراب، فراموش کرده است که به اسبها آب بدهد و به همین علت از پدرش کتک خورده است و در اثر این ناراحتی، به هنگی که از کنار روستایشان عبور میکرده پیوسته است و وقتی به اردوگاه رسیدهاند جنگ درگرفته است و در این جنگ، تیری به زانوی او خورده است و این تیر اتفاقات خوب و بدی با خود به همراه داشته است که مانند حلقههای زنجیر به یکدیگر متصل بودهاند. خلاصه اینکه اگر این تیر نبود، ژاک نه لنگ میشد و نه عاشق!
ارباب با شنیدن قضیه عشق و عاشقی کنجکاو میشود داستان آن را بشنود و این شروع ورود ما و ارباب به رویارویی با ژاک و راوی اعظم داستان است که ما را به روشهای مختلف به دنبال خود میکشانند تا بلکه بالاخره داستان ژاک به انتها برسد! و در این میان داستانهای متعددی توسط افراد مختلفی که وارد داستان میشوند روایت میشود.
از لحاظ سبک روایت و بازیگوشیهای آن قطعاً از «تریسترام شندی» تأثیر پذیرفته است و از نظر کاراکترهایش به دون کیشوت شبیه است با این تفاوت که اینجا نوکر (ژاک) به واسطه قدرتی که از روایت کردن نصیبش میشود دست بالا را دارد…
یکی از موضوعات اصلی کتاب صوتی ژاک قضا و قدری و اربابش تقدیرگرایی است. ژاک عقیده دارد انسان یا خوشبخت به دنیا میآید یا بدبخت…
معتقد است انسان میتواند بیآنکه خود انتخاب کرده باشد به سوی نام یا به سوی ننگ گام بردارد، درست مثل تیلهای روی شیب کوه که اختیاری از خود ندارد؛ و اگر پیشاپیش از توالی زنجیروار علت و معلول که زندگی انسان را از تولد تا نفس آخر شکل میبخشد آگاه میبودیم، همچنان معتقد میماندیم انسان کاری را کرده است که باید میکرد.
راوی داستان (که همان نویسنده باشد) عنوان میکند که بارها در این موارد با ژاک مخالفت کرده است اما ثمری نداشته است و او کماکان معتقد است که زندگیش چیزی نیست جز یک رشته معلولهای لازم.
ژاک این منطق را از فرماندهش آموخته که او هم این عقاید را از نوشتههای اسپینوزا برداشت کرده است.
با این حساب، ژاک نباید از چیزی خوشحال یا ناراحت شود اما به گفته راوی این حقیقت ندارد و رفتار او مانند من و شماست:
در مقابل کار خوبِ ولینعمتش سپاسگزار است تا او را مجدداً به تکرار کار خوب ترغیب کند، در مقابل بیعدالتی خشمگین میشود و… اینها اموری هستند که با فلسفه تقدیرگرای او نمیخواند!
به نظر میرسد ژاک هم مثل عموم مردم دمدمی مزاج است، اصول اخلاقیاش را فراموش میکند مگر در مواقعی که به کار بیاید! او هم تلاش میکند از پیشامدهای بد جلوگیری کند، او هم احتیاط میکند هرچند اگر اتفاق بدی برایش رخ بدهد خودش را اینگونه تسلی میدهد:
«باید اینطور میشد، چون آن بالا نوشته».
در عصر دیدرو رمان های زیادی نوشته شده است و از قضا در همین داستان به اسامی تعدادی از آنها و نویسندگانشان اشاره شده است، اما تعداد انگشتشماری از آنها هنوز هم قابل اعتنا و قابل خواندن هستند و خوانده میشود… دونکیشوت، تام جونز، تریسترام شندی و همین کتاب…
برخی از این کتابها را اگر بدون دانستن تاریخ نگارش آنها بخوانیم اصلاً باور نمیکنیم که مربوط به قرن هجدهم هستند!
کتاب صوتی ژاک قضا و قدری و اربابش در لیست 1001 کتابی که پیش از مرگ میبایست خواند حضور دارد.
کتاب توسط خانم مینو مشیری ترجمه و انتشارات فرهنگ نشر نو آن را منتشر کرده است.