خلاصه داستان دن کیشوت

علاقه مندی
ارسال به...
1 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
5,00/5
Loading...
خلاصه داستان دن کیشوت

  خلاصه داستان دن کیشوت یکی از قدیمی‌ترین رمانهایی که در تاریخ ادبیات شناخته شده‌ است و از قدیمی‌ترین رمانها در زبان‌های نوین اروپایی است .

بسیاری از نویسندگان در ادبیات جهان از دن کیشوت Don Quixote الگو گرفته و رمان های زیادی تحت تاثیر، در سبک یا با الهام از این کتاب نوشته شده است

رمان های به سبک یا با الهام از دن کیشوت

  • رمان ژاک قضا و قدری نوشته دنی دیدرو
  • رمان تریسترام شندى نوشته لارنس استرن
  • رمان کاندید (ساده دل) نوشته ولتر
  • سه گانه ی نیویورک اثر پل استر
  • کتاب خاطرات پس از مرگ براس کوباس نوشته ماشادو د آسیس 
  • رمان ابله نوشته داستایفسکی
  • رمان مادام بواری اثر گوستاو فلوبر 


خلاصه داستان دن کیشوت: معرفی شخصیت های اصلی

کتاب صوتی دن کیشوت نوشته سروانتس

دن کیشوت

قهرمان اصلی داستان است که با هدف احیای روحیه شوالیه گری در جهان عاری از فضایل و ارزش های جوانمردانه به پا می خیزد. او فقط به آن چه خودش باور دارد معتقد است و دنیا را متفاوت با اکثر مردم می بیند. دون کیشوت مردی صادق، نجیب، مغرور و آرمان گرا است و می خواهد دنیا را نجات دهد.

سانکو پانزا

دهقان حریص اما مهربان، وفادار و ترسو که دون کیشوت او را به عنوان سرباز خود انتخاب می کند.

سانکو نمادی از انسان عادی است و خرد دهقانی اش با ضرب المثل هایی که می گوید و رفتار فداکارانه مسیحی وارش او را به شخصیتی شریف در کتاب تبدیل کرده است، او علاقه زیادی به دن کیشوت دارد و گاه در دیوانگی هایش شریک می شود.

خلاصه داستان دن کیشوت: مکان داستان

خلاصه داستان دن کیشوت
خلاصه داستان دن کیشوت

سروانتس برای رخدادهای داستانش منطقه طبیعی و تاریخی لامانچا در جنوب اسپانیا را در نظر گرفته است

لامانچا به معنای “سرزمین بدون آب”، بزرگترین دشت اسپانیا و منطقه ای با آسیاب های بادی و کشاورزی دیم است

علت انتخاب لامانچا برای محل زندگی و ماجراهای دن کیشوت این بود که وطن نامناسبی برای یک شوالیه است و سروانتس با استفاده از جناس منطقه قصد دارد دن کیشوت را پوچ تر جلوه دهد

را مسخره می کرد. 

سروانتس مانچا را انتخاب کرد زیرا معمولی‌ترین، عرفانی‌ترین، ضد رمانتیک‌ترین و در نتیجه بعیدترین مکانی بود که امکان ظهور یک قهرمان جوانمرد و رمانتیک از آن وجود داشت

خلاصه داستان دن کیشوت

خلاصه داستان دن کیشوت
خلاصه داستان دن کیشوت

در ادامه نوشته خلاصه داستان دن کیشوت تقدیم دوستداران ادبیات کلاسیک می شود

آلونسو کیشانو قهرمان اصلی داستان است، یک نجیب زاده اسپانیایی حدودا پنجاه ساله که به همراه خواهر زاده و خدمتکارش در روستای لامانچا زندگی می کند. او ثروت زیادی دارد و عاشق مطالعه است.

کیشانو آن قدر می خواند و می خواند تا از کم خوابی و مطالعه زیاد مغزش خشک می شود و کم کم احساس می کند داستان همه این کتاب ها واقعی است، او خود را شوالیه ای می داند که باید به نجات مردم دنیا برود.

کیشانو مدت زمانی را صرف شوالیه شدن می کند، او نام دن کیشوت را برای خود انتخاب کرده، زره و کلاه خود و شمشیر قدیمی اش را تمیز می کند و سوار بر اسب پیرش رسینانت می شود.

از آن جا که همه شوالیه ها معشوقه دارند او نیز در ذهنش یک دختر روستایی را به عنوان محبوبش در نظر می گیرد و نام او را دولسینه می گذارد.

خلاصه داستان دن کیشوت
خلاصه داستان دن کیشوت

دن کیشوت سفرش را آغاز می کند و در راه به کاروان سرایی می رسد که ندیمه های زیادی در آن جا مشغول به کار هستند، او صاحب کاروان سرا را نگهبان قلعه و ندیمه ها را شاهزاده تصور می کند و شب را آن جا می گذراند، در آن جا است که متوجه می شود به شیوه درست شوالیه نشده است.

صاحب کاروان سرا با مشاهده رفتار عجیب دن کیشوت، تصمیم می گیرد برای تفریح هم که شده در یک نمایش ساختگی مقام شوالیه را به او اهدا می کند تا او راهش را بکشد و برود.

دن کیشوت در ادامه مسیرش به کشاورز بی رحمی برخورد می کند که پسری را به شدت تنبیه می کرد. کشاورز ادعا می کند پسر در انجام وظایفش کوتاهی کرده و پسر می گوید کشاورز دستمزدش را نداده است.

این مطلب را هم ببینید
کتاب حرف بزن تا برنده شوی اثر برایان تریسی

دن کیشوت از کشاورز قول می گیرد دیگر پسرک را تنبیه نکند و از آن جا می رود اما کشاورز پسرک را شدیدتر از قبل به باد کتک می گیرد.

شوالیه ما بعد از مدتی با تعدادی تاجر روبرو می شود و به آن ها دستور می دهد که اعتراف کنند معشوق دنکیشوت زیباترین زن دنیا است اما آن ها دن کیشوت را دست می اندازند و سپس تا حد مرگ می زنند. یکی از روستاییان او را به خانه اش بر می گرداند.

خانواده دون کیشوت پس از مشورت با کشیش، کتابخانه او را مهر و موم می کنند و به دن کیشوت می گویند کار جادوگر بوده است.

او دروغ آن ها را باور می کند اما همچنان مصمم است به عنوان شوالیه به سفرش ادامه دهد.

کیشوت قبل از شروع دوباره سفرش به این فکر می افتد که به عنوان یک شوالیه به یک سرباز نیاز دارد و از همسایه ساده و فقیر خود به نام سانکو پانزا می خواهد به عنوان سرباز وفادارش در سفرها او را همراهی کند تا در عوض او را فرماندار یک جزیره کند.

دن کیشوت و سانکو در سفرشان به چند آسیاب بادی می رسند و دن کیشوت تصور می کند آن ها غول هایی هستند که توسط جادوگر به آسیاب تبدیل شده اند. او نیزه اش را به سمت آسیاب بادی پرتاب می کند اما نیزه لای پره ها گیر کرده و می شکند.

شب از راه می رسد و دون کیشوت مشغول درست کردن نیزه اش می شود.

آن ها روز بعد با دو راهب و یک کالسکه روبرو می شوند که از جاده ای عبور می کنند.

دنکیشوت با دیدن بانویی در کالسکه گمان می کند راهبان جادوگرانی هستند که آن زن را به اسارت گرفته اند و به آن ها حمله می کند اما در نهایت خادمان راهب ها آن دو را کتک زده و رها می کنند.

کتاب صوتی دن کیشوت نوشته سروانتس
خلاصه داستان دن کیشوت

دن کیشوت از آن بانو می خواهد به روستای او برود و خودش را به دولسینه معرفی کند اما ملازمش دخالت کرده و پس از مدتی کتک کاری دنکیشوت او را شکست می دهد و آن ها قول می دهند نزد دولسینه بروند.

بعد از این ماجرا سانکو که خسته شده از دون کیشوت می خواهد به قولی که داده وفا کند و دن کیشوت به او می گوید حتما به زودی به قولش عمل خواهد کرد.

گوش دن کیشوت به دلیل درگیری دچار خونریزی شده و باید جلوی خونریزی را بگیرند.

دون کیشوت به سانکو درباره داروی جادویی می گوید که می تواند هر زخمی را درمان کند و درست کردن آن بسیار ساده است، سانکو نیز پیشنهاد می کند از این دارو برای کسب درآمد استفاده کنند اما کیشوت قبول نمی کند.

آن ها آن شب زیر آسمان می خوابند، دون کیشوت احساسات عاشقانه اش را مرور می کند در حالی که سانکو ناراحت است.

روز بعد سعی می کنند جایی برای خواب شب پیدا کنند تا این که به تعدادی چوپان می رسند و همراه آن ها غذا می خورند.

سانکو مست می کند و دن کیشوت از دنیایی که دختران جوان در امنیت کامل زندگی کنند صحبت می کند. یکی از چوپان ها ضمادی روی گوش دن کیشوت قرار می دهد.

چوپانان بعد از شنیدن خبر مرگ یکی از آشنایان که به دلیل عشق نافرجام خود مرده بود از دن کیشوت می خواهند در تشییع جنازه شرکت کند. آن جوان عاشق مارسلا بوده، دختری ثروتمند و زیبا که قلب رئوفی داشت اما ازدواج نمی کرد.

سر مزار مراسم شعر خوانی انجام می شود و از زیبایی مارسلا و ظلم او در حق جوان می گویند اما مارسلا که خود به مراسم آمده پاسخ کوبنده ای به آن ها می دهد و می گوید هرگز به هیچ خواستگاری امید واهی نداده است و از آن جا می رود، مردم می خواهند او را تعقیب کنند اما کیشوت اجازه چنین کاری به آن ها نمی دهد.

او و سانکو در ادامه سفر خود به مسافرخانه ای می رسند و دون کیشوت آن جا را با قلعه اشتباه می گیرد. صاحب مسافرخانه و همسر و دخترش از دن کیشوت که در راه زخمی شده مراقبت می کنند و کیشوت فکر می کند دخترک عاشق او شده است.

این مطلب را هم ببینید
کتاب صوتی معامله گر منضبط نوشته مارک داگلاس

آن شب حوادث زیادی رخ می دهد و صبح روز بعد کیشوت به سانکو می گوید که این مسافرخانه جادو شده است.

در این حین یکی از افراد مسافرخانه به آن ها حمله می کند و سانکو زخمی می شود. کیشوت قول درمان را به سانکو می دهد و دارو درست می کند.

هر دو از آن دارو می خورند، دون کیشوت بیهوش شده و بعد از بیدار شدن حس خوبی دارد اما سانکو زخم هایش خوب نمی شود.

کیشوت معتقد است چون سانکو شوالیه نیست دارو روی او اثر نداشته است.

آن ها بعد از کتک کاری به خاطر نپرداختن پول از مسافرخانه می روند و در راه به دو گله گوسفند برخورد می کنند.

دن کیشوت که از دور آن ها با ارتش اشتباه می گیرد به گله حمله کرده و چند گوسفند را می کشد و در نهایت فکر می کند جادوگر ارتش را در نیمه راه به گوسفند تبدیل کرده است.

ماجراهای دن کیشوت ادامه دارد، از روبرو شدن او با تعدادی کشیش و زخمی کردن آن ها گرفته تا صدای ترسناکی که شب هنگام او و سانکو را به شدت می ترساند و دیدار با کاردیونوی افسرده که در عشق شکست خورده و به دون کیشوت می گوید که طبق داستان قهرمانان، دولسینه نیز به کیشوت وفادار نخواهد ماند و در نهایت درگیری آن دو و کتک خوردن کیشوت!

سرانجام دن کیشوت به تقلید از کاردینو از عشق دولسینه به رنج و عذاب می افتد و سانکو را به روستا می فرستد تا نامه ای به دولسینه بدهد.

سانکو در روستا با آرایشگر و کشیش روبرو می شود و آن ها را نزد دون کیشوت می آورد.

آن ها با هم نقشه می کشند تا به روشی دن کیشوت را فریب داده و به خانه ببرند و برای این کار از زنی به نام دوروتی که در جنگل دیده اند کمک می گیرند

دوروتی وانمود می کند شاهزاده ای است که برای درخواست کمک نزد دن کیشوت آمده و کیشوت سعی می کند او را به سرزمین پدری اش ببرد.

بعد از چندین ماجرای کوچک و بزرگ، سرانجام کشیش و آرایشگر دن کیشوت را در قفسی زندانی می کنند اما  کیشوت گمان می کند آن قفس یک افسون است و آرایشگر حکیمی است که بازگشت قهرمانانه دن کیشوت به روستایش و دیدار دولسینه را پیشگویی می کند.

در این میان سانکو از این که کیشوت را به اسارت می برند ناراحت است و به او اخطار می دهد که این یک افسون نیست و آن ها از روی حسادت افسون او را جعل کرده اند. در نهایت دون کیشوت را متقاعد می کند سعی کند از قفس بیرون بیاید.

هنگام ناهار دن کیشوت را از قفس خارج می کنند، او باز هم ماجرا می آفریند و با چوپان و تعدادی زائر درگیر می شود اما در نهایت او را به خانه اش بر می گردانند و راوی داستان با بیان این که دست نوشته هایی از ماجراجویی های جدید دن کیشوت پیدا کرده به داستان پایان می دهد.

جملات زیبای کتاب صوتی دن کیشوت

سروانتس خالق دن کیشوت
خلاصه داستان دن کیشوت

سرانجام از خواب کم و مطالعه زیاد مغزش خشک شد و کاملا از ذهنش خارج شد.

حقیقت ممکن است به شدت نازک و کشیده شود اما هرگز شکسته نمی شود و همیشه مانند روغن که روی آب شناور است نمایان می شود و بالای دروغ قرار می گیرد.

هیچ کتابی آن قدر بد نیست که چیز خوبی در آن نباشد.

فضیلت بیش از آن که توسط نیکوکاران دوست داشته شود توسط شروران مورد آزار قرار می گیرد.

امید همیشه همزمان با عشق متولد می شود.

ارزش یک دندان بسیار بیشتر از یک الماس است.

بدون هوش هیچ شوخ طبعی وجود ندارد.

جایی که حسادت حکمرانی می کند تقوا وجود ندارد و سخاوت با خسّت همراه نمی شود.

درباره نویسنده و مترجم کتاب صوتی دن کیشوت

ذبیح الله منصوری مترجم کتاب خداوند الموت
خلاصه داستان دن کیشوت: ذبیح الله منصوری مترجم کتاب

میگل دو سروانتس نویسنده، شاعر و نقاش مشهور اسپانیایی و خالق رمان تخیلی دن کیشوت می باشد که جزو شاهکارهای ادبی تاریخ محسوب می شود.

از دیگر آثار این نویسنده می توان به رمان های سرمشق و گالاتئا اشاره کرد. این نویسنده که به او لقب شاهزاده نبوغ داده اند در سن 68 سالگی از دنیا رفته است.

دن کیشوت در ایران توسط مترجم هایی همچون محمد قاضی و ذبیح الله منصوری به فارسی برگردانده شده است.

1 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
5,00/5
Loading...

مقالات و نقدهای مشابه

مشاهده همه

جدیدترین کتاب‌های صوتی

مشاهده همه
دیدگاه ها

لطفا دیدگاهتان را بنویسید

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

من ربات نیستم *در حال بارگیری کپچا پلاس ...

اتفاقات جالب در زندگی نویسندگان مشهور

معرفی کتاب ویژه سردبیر

اتفاقات جالب در زندگی نویسندگان مشهور

اتفاقات جالب در زندگی نویسندگان مشهور ماجرای تولستوی و آنا كارنینا نویسندگان بزرگ در جهان ادبیات داستانی گاهی آن قدر با فضا و شخصیت ‌های آثار خود عجین شده‌اند كه باعث اتفاقات جالب شده است ، نوشتن در ذات خود دارای رمز و رازهایی است كه گاهی ممكن است نویسنده را به مسیر‌های غیر قابل پیش بینی بكشاند . یعنی روایت داستانی آن قدر به صورت خودجوش پیش می‌رود كه شخصیت‌ ها خود برای خود سرنوشت لازم را انتخاب می‌كنند. معروف است كه لئو تولستوی در جلسه‌ای …