کتاب صوتی اما اثر جین آستین

کتاب صوتی اما رمانی درباره غرور در جوانی و سوء تفاهمات عاشقانه است که توسط جین آستن نوشته شده است.

این رمان در  روستای خیالی هایبری و املاک اطراف هارتفیلد، راندالز و دانول ابی اتفاق می‌افتد و شامل روابط بین خانواده‌ها می‌شود.

این رمان برای اولین بار در دسامبر 1815 منتشر شد و در صفحه عنوان آن تاریخ انتشار 1816 ذکر شده است.

مانند سایر رمان های خود، جین آستین به بررسی نگرانی ها و مشکلات زنان نجیب زاده ساکن  انگلستان می پردازد.

اما Emma  در عین حال در قلم آستین کمدی ای در حین تشریح آداب دیده میشود .

آستین در کتاب صوتی اما مسائل مربوط به ازدواج، جنسیت، سن و موقعیت اجتماعی را به تصویر می‌کشد.

جین آستین Jane Austen قبل از شروع این رمان نوشت:

“من قصد دارم قهرمانی را خلق کننم که هیچ کس جز خودم او را دوست نخواهد داشت.”

در جمله اول، جین آستین شخصیت رمان را اینگونه معرفی می کند:

«اما وودهاوس، خوش تیپ، باهوش و ثروتمند، با خانه ای راحت و روحیه ای شاد… نزدیک به بیست و یک سال در دنیا زندگی کرده بود و به همین دلیل بسیار اندک بود.

او را ناراحت یا آزار می دهد.او توانایی های همسریابی خود را بسیار دست بالا می گیرد.

او نسبت به خطرات مداخله در زندگی دیگران کور است و تصورات و تصورات او اغلب او را به بیراهه می کشاند.”

اما، که پس از انتقال جین آستین به چاوتون نوشته شد، آخرین رمان او بود که در طول زندگی اش منتشر شد، در حالی که ترغیب، آخرین رمان کاملی که آستن نوشت، پس از مرگ منتشر شد.

این رمان برای تعدادی فیلم، برنامه تلویزیونی و نمایشنامه اقتباس شده است.

کتاب صوتی اما اثر جین آستین به مدت 18 ساعت فایل صوتی mp3 با لینک مستقیم آماده دانلود است

---

خلاصه کتاب صوتی اما اثر جین آستین

دوست اما وودهاوس و فرماندار سابق، خانم تیلور، به تازگی با آقای وستون ازدواج کرده است.

اما پس از معرفی آنها، اعتبار ازدواج آنها را می پذیرد و تصمیم می گیرد که خواستگاری را دوست دارد.

اما پس از بازگشت به خانه در هارتفیلد با پدرش، اما برخلاف توصیه دوستش آقای نایتلی، که همچنین برادر شوهر خواهر بزرگ اما ایزابلا است، به علاقه جدید خود ادامه می دهد.

او سعی می کند دوست جدیدش هریت اسمیت را با آقای التون، معاون محلی، مطابقت دهد.

اما هریت را متقاعد می کند تا پیشنهاد ازدواج رابرت مارتین، یک کشاورز جوان محترم، تحصیل کرده و خوش صحبت را رد کند، اگرچه هریت او را دوست دارد.

آقای التون، یک کوهنورد اجتماعی، به اشتباه معتقد است که اما عاشق اوست و از او خواستگاری می کند.

وقتی اما فاش می کند که معتقد است او به هریت وابسته است، خشمگین می شود و هریت را از نظر اجتماعی پست تر می داند.

پس از اینکه اما او را رد کرد، آقای التون به باث می رود و با همسری پرمدعا و تازه کار بازمی گردد،همانطور که آقای نایتلی انتظار داشت انجام دهد.

هریت دلشکسته است و اما از اینکه او را گمراه کرده است شرمنده است.

فرانک چرچیل، پسر آقای وستون، برای ملاقات دو هفته ای وارد می شود و دوستان زیادی پیدا می کند.

فرانک توسط عمه ثروتمند و سلطه گرش به فرزندی پذیرفته شد و قبلاً فرصت کمی برای ملاقات داشته است.

آقای نایتلی به اِما می گوید، در حالی که فرانک باهوش و جذاب است، اما شخصیت کم عمقی دارد.

جین فیرفکس نیز برای چند ماه قبل از شروع به کار فرمانداری به دلیل وضعیت مالی خانواده، برای دیدن خاله خود، خانم بیتس، و مادربزرگش، خانم بیتس، می آید.

او هم سن اما است و توسط دوست پدرش، سرهنگ کمبل، تحصیلات عالی دریافت کرده است.

اما تا حدودی از او دور مانده است، زیرا به استعداد جین حسادت می‌ورزد و از همه، از جمله خانم وستون و آقای نایتلی که او را تمجید می‌کنند، اذیت می‌شود.

خانم التون حامی جین را زیر بال خود می گیرد و اعلام می کند که قبل از اینکه بخواهد پست فرمانداری ایده آل را برای او پیدا خواهد کرد. اما احساس همدردی با وضعیت مخمصه جین دارد.

اما تصمیم می گیرد که جین و آقای دیکسون، داماد جدید سرهنگ کمپبل، متقابلاً مجذوب شوند و دلیلی است که او زودتر از حد انتظار به آنجا آمده است.

او این را به فرانک، که یک سال قبل در یک استراحتگاه تفریحی با جین و کمپبلز ملاقات کرد، محرز می‌کند.

او ظاهراً با اما موافق است. هنگامی که یک پیانوفورت که توسط یک خیرخواه ناشناس فرستاده می شود، به سراغ جین می رسد، سوء ظن ها بیشتر می شود

اما احساس می کند که عاشق فرانک شده است، اما این به دیدار دوم او ادامه نمی یابد.

التون ها با هریت بد رفتار می کنند، اوج آن این بود که آقای التون به طور علنی از هریت به توپی که وستون ها در ماه مه داده بودند بی اعتنایی کرد.

آقای نایتلی که مدتها از رقصیدن خودداری کرده بود، شجاعانه از هریت می خواهد که برقصد.

روز بعد از توپ، فرانک هریت را به هارتفیلد می آورد، زیرا او پس از برخورد شدید با کولی های محلی بیهوش شد.

اما قدردانی هریت از فرانک را به عنوان عاشق بودن او با او اشتباه می کند.

در همین حال، خانم وستون تعجب می کند که آیا آقای نایتلی جذب جین شده است یا خیر، اما اما این ایده را رد می کند.

وقتی آقای نایتلی می گوید که متوجه ارتباط جین و فرانک شده است، اما مخالفت می کند، زیرا به نظر می رسد فرانک در عوض از او خواستگاری می کند.

فرانک دیر به یک گردهمایی در دانول در ماه ژوئن می رسد، در حالی که جین زودتر می رود.

روز بعد در باکس هیل، یک مکان دیدنی محلی، فرانک و اِما در حال شوخی‌کردن هستند که اما در شوخی، بدون فکر به خانم بیتس توهین می‌کند.

وقتی آقای نایتلی اِما را به خاطر توهین به خانم بیتس سرزنش می کند، او شرمنده می شود.

روز بعد، او به دیدار خانم بیتس می رود تا رفتار بدش را جبران کند و آقای نایتلی را تحت تاثیر قرار دهد.

در حین بازدید، اما متوجه می شود که جین از یکی از دوستان خانم التون سمت فرمانداری را پذیرفته است.

جین بیمار می شود و از دیدن اما یا دریافت هدایای او امتناع می ورزد.

در همین حین، فرانک به دیدن عمه اش رفته است که بلافاصله پس از ورودش می میرد.

حالا او و جین به واستون‌ها فاش می‌کنند که از پاییز مخفیانه نامزد کرده‌اند، اما فرانک می‌دانست که عمه‌اش این مسابقه را تایید نمی‌کند.

حفظ مخفی کاری جین وظیفه شناس را تحت فشار قرار داد و باعث مشاجره زوجین شد و جین به نامزدی پایان داد.

عموی راحت فرانک به راحتی به مسابقه برکت می دهد. نامزدی علنی می شود و اِما غمگین می شود تا متوجه شود که اشتباه کرده است.

اما معتقد است نامزدی فرانک هریت را ویران می کند، اما در عوض، هریت می گوید که او آقای نایتلی را دوست دارد، و اگرچه می داند که مسابقه خیلی نابرابر است، تشویق اما و مهربانی آقای نایتلی او را امیدوار کرده است.

اما مبهوت می شود و متوجه می شود که او نیز عاشق آقای نایتلی است.

آقای نایتلی از نامزدی فرانک و جین برای دلجویی از اما به این فکر می کند که او دلش شکسته، برمی گردد.

وقتی او به حماقت خود اعتراف کرد، خواستگاری کرد و او قبول کرد.

هریت دومین پیشنهاد رابرت مارتین را می پذیرد و آنها اولین زوجی هستند که با هم ازدواج می کنند.

جین و اما با هم آشتی می کنند و فرانک و جین از وستون ها دیدن می کنند. پس از پایان دوره عزاداری عمه فرانک، آنها ازدواج خواهند کرد.

قبل از پایان نوامبر، اما و آقای نایتلی با چشم انداز “خوشبختی کامل” ازدواج کردند.

جملاتی از کتاب صوتی اما اثر جین آستین

به ندرت، خیلی به ندرت پیش می آید که افشاسازی های هر انسانی، حقیقت کامل را دربرگرفته باشد؛ به ندرت پیش می آید که چیزی، کمی تغییر شکل نداده باشد یا اشتباه گرفته نشده باشد.

اگر تو را کمتر دوست داشتم، ممکن بود قادر باشم بیشتر درباره آن صحبت کنم. (جین آستین-اما)

وقتی درد تمام می‌شود، خاطراتش اغلب شیرین می‌شود. (جین آستین-ترغیب)

زندگی و آثار جین آستین خالق رمان غرور و تعصب

کتاب صوتی غرور و تعصب نوشته: جين آستين