فخرالدین اسعد گرگانی

علاقه مندی
ارسال به...
3 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
5,00/5
Loading...
فخرالدین اسعد گرگانی شاعر پارسی گوی قرن پنجم

فخرالدین اسعد گرگانی از داستانسرایان و شاعران بزرگ پارسی گوی ایرانی در قرن پنجم هجری ( 11 میلادی) و خالق منظومه ویس و رامین است.

زندگی فخرالدین اسعد گرگانی

 فخرالدین اسعد گرگانی در آغاز قرن پنجم ولادت یافته و تحصیلات خود را هم در آغاز آن قرن به انجام رسانیده و به شاعری پرداخته است.

فخرالدین اسعد گرگانی شاعر پارسی گوی قرن پنجم
فخرالدین اسعد گرگانی شاعر پارسی گوی قرن پنجم

فخرالدین اسعد گرگانی هنگام فتوحات طغرل بیک سلجوقی از سال ۴۳۱ هجری به بعد در رکاب او بود و در سال ۴۴۳ با وی به اصفهان رفت و هنگامی که طغرل از اصفهان به قصد تسخیر همدان بیرون میرفت فخرالدین اسعد در خدمت عميد ابو الفتح مظفر نیشابوری حاکم اصفهان باقی ماند.

در ملاقاتهایی که میان فخرالدین اسعد و ابوالفتح مظفر دست داده،  یک روز حدیث داستان ویس و رامین بر زبان حاکم اصفهان رفت و مذاکرات آن دو به نظم این داستان انجامید.

ازین پس سرودن منظومه داستان ویس و رامین تا وقایع سال ۴۴۶ هجری که طغرل شهر ملازگرد Malazgirt را در محاصره گرفته بود، به دراز کشید

سخن و شعر فخرالدین اسعد گرگانی

فخرالدین اسعد گرگانی
فخرالدین اسعد گرگانی

فخرالدین اسعد گرگانی از شعرای شیرین سخن و ساده گوی ایران است. قصاید او همه طبیعی و از هرگونه تکلف خالی است

او دلی پرشور و فکری وسیع و بلند داشت و بدین جهت صنایع و تکلفات ادبا در نظر او بی ارج و بهاست و در تعبیرات و تشبیه و استعاره به تقلید گذشتگان پابند نیست و  رعایت قواعد علم قافیه را چندان لازم نمی شمارد.

غرض او آن است که فکر روشن و شور و سوز دل خود را با ساده ترین عبارت و مؤثرترین لفظ به زبان آرد تا مگر از اندیشه های جانگداز بکاهد یا بر آتش فروزان خیال به سبب اظهار آبی بیفشاند

دل او به آذرفشانی مشغول و پیمانه فکرش لبریز و از فیضان ناگزیر است، به دلخواه خود نمیگوید، قافیه نمی اندیشد و رعایت اصول دیگران را واجب نمیداند، جمله های پیچیده و کلمات درشت را که از رونق معانی عشقی میکاهد و با طبع لطیف و خاطر نازک عاشقان سازگار نیست به کار نمی برد.

ولی در برابر دقیق ترین احساسات عاشقانه را که به وصف در نیاید و در عبارت نگنجد با بیانی مؤثر و شورانگیز و عبارتی شیرین و ساده مناسب سادگی دلدادگان منظوم میسازد

حالات گوناگون عاشقان و معشوقان را از امید و نومیدی ، وصال و چشم انتظاری ، رنجوری شبان، فراق و تن آسانی و روزگار وصال مانند نقاش چیره دست و ماهری تصویر میکند و در تصویر هر یک از این احوال کیفیت دیگری به خواننده میبخشد و رشته ای از بی خودی به گردن فکرش می افکند و به هر جا که خاطر خواه اوست میکشاند.

 چنانکه وقتی شادی ها و خوشی های عشق و کامرانیهای وصل را مینگارد او گمان می برد که شادی انگیز دل ها و فروزان کن جانها عشق است و به دیگر چیز دل را خرسند نتوان داشت و چون تلخ کامی ها و دل سوختگیهای روزگار جدایی را شرح می دهد خاطر شکفته او چون گل از آسیب سرد باد خزانی میپژمرد و نه تنها از عشق بلکه از جهان و هر چه در اوست دلسرد و از وفای یاران و مهرورزی ایام نومید میگردد.

فخرالدین اسعد گرگانی در وصف مناظر حسی هم تواناست و در نمایش آنها پای کم از  دیگران ندارد و بر آیین خود اینگونه زمینه ها را مو به مو وصف میکند.

لیکن تفصیل همه جا پسندیده نیست و گاهی فکر را پراکنده و از بنیان مطلب دور میکند و حجاب رخ مقصود میشود

ویس و رامین با آن همه دلکشی و لطف دارای این عیب و ناسازی هست و قسمتی از آن به واسطه اطناب، طبع را خسته و فکر را رنجه می دارد و توان حدس زد که شاعر به جهت رعایت متن دچار اشکال شده و از اطناب ناچار بوده است زیرا مطابق نقل خود او داستان اصلی تفصیل های فراوان و اندک معنی داشته است.

این مطلب را هم ببینید
انواع گربه های ایرانی

فخرالدین از اکثر علوم متداول در آن عصر بهره داشته و در آغاز داستان مقداری از معانی فلسفی و کلامی راجع به توحید یزدان و خلق عالم و نضد عناصر و حکمت اوضاع آن به کار برده که قسمتی از آن با یکی از قطعه های خسروی سرخسی و پاره ای با خطبة الغراء ۳ از انشای ابو علی سینا مناسبت بسیار دارد، 

چنانکه پندرای پارسی را از عربی برداشته اند و از این روی توان اندیشید که فخرالدین از کتب فلسفی مطلع بوده و شاید در آن فن دستی داشته ولی جای شگفت است که معلومات حکمی او جز مقدمه در باقی اجزای منظومه تأثیری روشن و آشکار ننموده و بدان ماند که افکار فیلسوفانه هرگز بر دماغ شاعر نگذشته است.

قسمتی از معانی ابیات این داستان با بعضی از اشعار و امثال عربی مطابق است و نتوان دانست که آن معانی در متن پهلوی موجود بوده یا از عربی ترجمه شده هر چند مطابقت تام بعضی با عربی نظر دوم را تأیید میکند و از این روی باید گفت که فخرالدین هم مانند همه دانشمندان معاصر خود از ادبیات عربی بهره تمام داشته است.

داستان منظوم ویس و رامین از فخرالدین اسعد گرگانی

داستان ویس و رامین به زبان پهلوی بوده و ظاهراً اولین ترجمه آن به دست فخر الدین صورت گرفته و گمان میرود سبب اینکه گذشتگان به ترجمه آن نپرداخته اند منافات و مباینت آن با اصول اخلاقی و قوانین دینی بوده است

زیرا این داستان اگر چه شیرین و دلپذیر است زیاد مطابق عفت و پاک دامنی تنظیم نشده و از این رو با اخلاق و دین سازگاری ندارد ولی پس از آنکه فخرالدین آن را به نظم آورده شهرت یافته و در اشعار قرن ششم بدان اشارت رفته و عده ای از شعرا از مضامین آن اقتباساتی کرده اند.

اما داستان ویس و رامین از داستانهای کهن فارسی است. صاحب مجمل التواريخ والقصص این قصه را به عهد شاپور پسر اردشیر بابکان منسوب دانسته است

 لیکن به عقیده ما باید این قصه پیش از عهد ساسانی و لااقل در اواخر عهد اشکانی پیدا شده باشد زیرا آثار تمدن دوره اشکانی و ملوک الطوایف آن عصر در آن آشکار است.

این داستان پیش از آنکه فخرالدین اسعد گرگانی آنرا به نظم درآورد میان ایرانیان شهرت داشت،  قدیمترین کسی که در دوره اسلامی از این داستان در اشعار خود یاد کرده ابونواس است

داستان ویس و رامین برخلاف بسیاری از کتب پهلوی پیش از اسلام که در نخستین قرنهای هجری به عربی در آورده بودند، از آن زبان نقل نشده بود لیکن در بعضی نواحی ایران هنوز نسخه هائی از متن پهلوی آن در میان مردم رائج و مورد علاقه آنان بود و در اصفهان مردم براثر دانستن زبان پهلوی آن کتاب را میشناختند و میخواندند

 فخرالدین اسعد در بیان مذاکراتی که درباره این کتاب با ابوالفتح مظفر نیشابوری حاکم اصفهان داشته چنین گفته است:

ندیدم زان نکوتر داستانی
نماند جز به خرّم بوستانی

ولیکن پهلوی باشد زبانش
نداند هر که برخواند بیانش

نه هر کس آن زبان نیکو بخواند
و گر خواند همی معنی نداند

فراوان وصف هر چیزی شمارد
چو بر خوانی بسی معنی ندارد

که آنگه شاعری پیشه نبوده‌ست
حکیمی چابک اندیشه نبوده‌ست

کجااند آن حکیمان تا ببینند
که اکنون چون سخن می‌آفرینند

معانی را چگونه برگشادند
برو وزن و قوافی چون نهادند

درین اقلیم آن دفتر بخوانند
بدان تا پهلوی از وی بدانند

کجا مردم درین اقلیم هموار
بوند آن لفظ شیرین را خریدار

سخن را چون بود وزن و قوافی
نکوتر زآن که پیمودن گزافی

این مطلب را هم ببینید
عسجدی مروزی

بخاصه چون درو یابی معانی
به کار آیدت روزی چون بخوانی

فسانه گرچه باشد نغز و شیرین
به وزن و قافیه گردد نوآیین

معانی تابد از الفاظ بسیار
چو اندر زر نشانده دُرّ شهوار

نهاده جای جای اندر فسانه
فروزان چون ستاره زان میانه

مهان و زیرکان آن را بخوانند
بدان تا زان بسی معنی بدانند

همیدون مردم عام و میانه
فرو خوانند از بهرِ فسانه

سخن باید که چون از کام شاعِر
بیاید در جهان گردد مسافر

نه زان گونه که در خانه بماند
بجز قایل مرو را کس نخواند

کنون این داستان ویس و رامین
بگفتند آن سخندانان پیشین

هنر در فارسی گفتن نمودند
کجا در فارسی استاد بودند

بپیوستند ازین سان داستانی
درو لفظ غریب از هر زبانی

ابوالفتح مظفر از فخرالدین اسعد گرگانی خواستار شد تا این داستان را به حلیه نظم بیاراید و شاعر به خدمتی که حاکم فرموده بود میان بست و به ترجمه آن از پهلوی به پارسی و درآوردن آن به نظم، همت گماشت.

شیوه ترجمه و به نظم درآوردن ویس و رامین

روش فخرالدین اسعد در نظم این داستان همانست که ناقلان داستانهای قدیم به نظم فارسی داشتند و این طریقه از قرن چهارم در میان شاعران متداول بود.

تصرف شاعران در این گونه داستانها آراستن معنی به الفاظ زیبا و تشبیهات بدیع و اوصاف دل انگیز یعنی آرایشهای ظاهری و معنوی است و علاوه بر این در مقدمه کتاب و آغاز و انجام فصلها نیز گاه سخنانی از خود دارند

 متن پهلوی داستان ویس و رامین چنانکه فخر الدین اسعد گفته است فاقد آرایشهای لفظی و معنوی بود و شاعر آن را به حلیه نظم آراست و تشبیهات و استعارات زیبا و دلپذیر در آن به کار برد که غالباً در ادبیات فارسی تازگی دارد و این معنی از قدیم الایام در نزد ناقدان سخن معروف بود

كلام فخرالدین اسعد چه هنگام نقل و چه آنجا که از خود مطالبی در حکمت یا مدح می آورد در کمال سادگی و روانی است و در نتیجه آنکه از متن پهلوی داستان ویس و رامین متأثر است بسیاری کلمات و ترکیبات پهلوی را هنگام نقل به شعر خود راه داده مثل «دژخیم» و «دژپسند» و «دژمان»

ویس و رامین از باب آنکه بازمانده یک داستان کهن ایرانیست و از آن روی که ناظم آن به بهترین نحو از عهده نظم آن برآمده و اثر زیبای خود را با رعایت جانب سادگی به زیور فصاحت و بلاغت آراسته است به زودی مشهور و مورد قبول واقع شد.

 لیکن چون در بسیاری از موارد دور از موازین اخلاقی و اجتماعی محیط اسلامی ایرانست از دوره غلبه عواطف دینی در ایران و همچنین بعد از سروده شدن داستانهای منظوم نظامی و مقلدان وی از شهرت و رواج آن کاسته و نسخ آن کمیاب شد.

 با این حال تا اوایل قرن هفتم چنانکه از سخن عوفی بر می آید، داستانی مشهور و مورد علاقه بود و سرمشق شاعرانی که دست به سرودن داستانهای عاشقانه میزده اند قرار میگرفت

 علی الخصوص نظامی که هنگام سرودن خسرو و شیرین به برخی از موارد این کتاب نظر داشته مانند مجاوبه ویس و رامین که عیناً در خسرو و شیرین بعد از آن در سامنامه خواجو تقلید شده است.

بین داستان ویس و رامینفخرالدین اسعد گرگانی و شیرین و خسرو نظامی گنجوی مناسبات بسیار هست و بدان مانَد که آنها را از روی یکدیگر ساخته اند ولی داستان خسرو و شیرین به پاک دامنی و عفت نزدیک تر و منظومه ویس و رامین از شیرین و خسرو لطیف تر و مؤثرتر است.

3 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
5,00/5
Loading...

مقالات و نقدهای مشابه

مشاهده همه

جدیدترین کتاب‌های صوتی

مشاهده همه
دیدگاه ها

لطفا دیدگاهتان را بنویسید

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

من ربات نیستم *در حال بارگیری کپچا پلاس ...

کتاب صوتی ویس و رامین سروده فخرالدین اسعد گرگانی

معرفی کتاب ویژه سردبیر

داستان ویس و رامین سروده فخرالدین اسعد گرگانی

داستان ویس و رامین‌، داستانی‌ از یک عشق زمینی است که ماجرای آن در ايران دوران اشكانی و امپراتوری پارتیان در قرن اول پس از میلاد و 1500 سال قبل از داستان رومئو و ژولیت شکسپیر رخ میدهد. در این نوشتار خلاصه ای از این داستان زیبا به دوستداران ادبیات پارسی تقدیم میگردد خلاصه داستان ویس و رامین دانلود کتاب صوتی ویس و رامین شروع داستان: دیدار موبد با شهرو داستان از جایی آغاز می‌شود که پادشاه میانسال مرو، موبد منیکان‌ در جشن نوروزی به شه‌رو، ملکه‌ …