عنصری بلخی
استاد ابوالقاسم حسن بن احمد عنصری بلخی سرآمد سخنوران پارسی در دربار محمود و مسعود غزنوی و استاد مطلق در مدح و غزل بعد از رودکی تا زمان خویش است.
زندگی و روزگار عنصری بلخی
عنصری بلخی در سال 350 قمری (339 خورشیدی -961 میلادی) در خاندانی متمکن زاده شد و در عین تنعم، به شعر و ادب روی کرده و در این فن شاگردی ابوالفرج سگزی شاعر اواخر قرن چهارم و مداح سیمجوریان را اختیار نموده و علاوه بر شعر و ادب از علوم اوایل نیز بهره یی اندوخته بود
زمان بلوغ عنصری در شعر مصادف بود با آغاز دوره قدرت و شهرت محمود غزنوی و حکومت برادرش نصر ابن ناصر الدین سبکتکین در خراسان و به وسیله همین نصر بن ناصر الدین بود که عنصری به دربار سلطان محمود معرفی شد و در خدمت سلطان غزنه تقرب یافت
عنصری به سبب قدمت و سابقه خدمتش در دربار غزنویان و نیز از آنجا که معرف او برادر سلطان بود، بر شاعران دیگر تقدم حاصل کرد و در نزد سلطان تقرب یافت و در شمار ندیمان او درآمد.
شاعران به نام دیگری چون فرخی سیستانی، عسجدی و منوچهری هم دوره عنصری بلخی و ممدوح سلاطین غزنوی بودند. البته حکیم ابولقاسم فردوسی هم در این عصر می زیست اما هیچگاه برای دریافت صله و انعام مدح پادشان را نگفت
عنصری لقب ملک الشعرایی را از سلطان محمود دریافت کرد و از صله های وافر او ثروت فراوانی به چنگ آورد چنانکه به مال و نعمت بسیار در میان شاعران بعد از خود مشهور بود.
خاقانی درباره عنصری گفته است
به تعریض گفتی که خاقانیا
چه خوش داشت نظم روان عنصری
بلی شاعری بود صاحبقران
ز ممدوح صاحبقران عنصری
ز معشوق نیکو و ممدوح نیک
غزلگو شد و مدحخوان عنصری
جز ار طرز مدح و طراز غزل
نکردی ز طبع امتحان عنصری
شناسند افاضل که چون من نبود
به مدح و غزل درفشان عنصری
که این سحر کاری که من میکنم
نکردی به سحر بیان عنصری
ز ده شیوه کان حیلت شاعری است
به یک شیوه شد داستان عنصری
مرا شیوهٔ خاص و تازه است و داشت
همان شیوهٔ باستان عنصری
نه تحقیق گفت و نه وعظ و نه زهد
که حرفی ندانست از آن عنصری
به دور کرم بخششی نیک دید
ز محمود کشور ستان عنصری
به ده بیت صد بدره و برده یافت
درباره عنصری بلخی و شعر او
عنصری بلخی چنانکه از اشعارش پیداست، مردی بلند همت و بزرگ منش بود و با آنکه قصائد خود را به مدح اختصاص داده در آنها گاه به بیان مضامین اخلاقی نیز توجه نموده است وقار و متانت استاد حتى در تغزلها و غزلهای او آشکار است.
دیوان عنصری را قریب سه هزار بیت نوشته اند و آنچه امروز از اشعار او در مآخذ مختلف و در نسخ دیوانش موجودست اندکی از دوهزار بیت تجاوز میکند و مشتمل است بر قصائد و چند غزل و رباعی و ابیات پراگنده یی از مثنوی هایش
وی غیر از دیوانش منظومه هایی نیز داشت به نام شادبهر و عینالحیات و وامق و عذرا و سرخ بت و خنگ بت. این مثنويها جز قسمتی از وامق و عذرا که به بحر متقارب ساخته شده است در دست نیست.
عنصری بلخی شاعری توانا و هنرمند بود، در بیان معانی دقیق و خیالات باریک مهارت داشت و کمتر بیت اوست که از مضمونی نو خالی باشد.
از خصائص شعر او وجود فکر منطقی در آنست، منتهی در اینجا قیاسات منتجه مبتنی است بر مقدمات موهمه و استدلالات استوار است بر مبانی و اجزاء خیالی که شاعر با مهارت از آنها برای بیان مقاصد شعری خود استفاده نموده است
همین استنتاج ها غالباً به ابیات عنصری و مخصوصاً مصراعهای آخر او صورت مثل سائر داده است.
عنصری بلخی از جمله نخستین شاعرانی است که از افکار و اصطلاحات علمی از طریق آمیزش آنها با تخیلات شاعرانه و گاهی بدون تصرفی در آنها استفاده کرده است و به همین سبب و نیز به علت دقت خیال و باریکی اندیشه و سعی او در ایراد مضامین نو و ابداعی؛ فهم اشعارش تا حدی دشوار شده و ازینراه در نسخ دیوان او غلط های بسیار راه یافته است.
قصیده از عنصری بلخی
میان زاغ سیاه و میان باز سپید
شنیده ام ز حکیمی حکایتی دلبر
بباز گفت سیه زاغ هر دو یارانیم
که هر دو مرغیم از اصل و جنس یکدیگر
جواب داد که مرغیم ، جز بجای هنر
میان طبع من و تو میانه هست نگر
خورند از آنکه بماند ز من ملوک زمین
تو از پلیدی و مردار پر کنی ژاغر
مرا نشست بدست ملوک و میرانست
ترا نشست بویرانی و ستودان بر
ز راحتست مرا رنگ و رنگ تو ز عذاب
که من بفال ز معروفم و تو از منکر
ملوک میل سوی من کنند و سوی تو نه
که میل خیر بخیرست و میل شر سوی شر
رباعی از عنصری
شمشاد قد و نوش لب و عاج بری
سنگین دل و سیمین ذقن و زر کمری
هم سرو روان و هم بت کاشغری
مر حورا را تو سخت نیکو پسری
معشوقۀ خانگی بکاری ناید
کو دل ببرد رخ بکسی ننماید
معشوقه خراباتی و مطرب باید
تا نیم شبان آید و کوبان آید