فرانک مادر فریدون در ردیف زنان نامدار شاهنامه قرار دارد، او زنی است ،پرتوان با خویی مردمی، پاکدامن و آزاده، مادری ایثارگر و صبور، خردمند و مهربان؛ شخصیت فرانک بیانگر ویژگی های ارزنده و آرمانی مادران آگاه و آزاده در جامعه است.
دانلود کتاب صوتی زنان شاهنامه
فرانک اولین مادری است که فردوسی به او می پردازد و میتوان او را مام شاهان پیشدادی نامید چرا که او مادر فریدون اولین پادشاه پیشدادی است که پس از او منوچهر شاه، کیکاووس، کیقباد و کیخسرو بر تخت شاهی نشستند
زنی بود آرایش روزگار درختی کزو فرشاهی به بار
فرانک بدش نام و فرخنده بود به مهر فریدون دل آگنده بود
پادکست ویژگی های شخصیتی فرانک از زبان عرفان نظر آهاری
داستان فرانک مادر فریدون
فرانک مادر ایثارگر و رنج دیده آفــریـدون زنی است، آزاده با اندیشه ای مردمی که شوهرش آبتین کشته شده است و فرزندش در خطر نابودی به دست ضحاکیان قرار دارد
فرانک میداند که چون فریدون جوانی گردد برومند، پرچم مبارزه با ضحاک، پادشاه ستمگر دوران سیاه هزار ساله را در دست خواهد گرفت و بنیاد کاخ ستم بر باد خواهد داد.
از سویی چون ضحاک خواب ناگواری میبیند و موبدان آنرا چنین تعبیر میکنند که:
پادشاهی تو به دست پهلوانی نامدار به نام فریدون تباه میشود. او به کینخواهی پدر و نیز دایه اش (گاو برمایه) که به دست تو کشته میشوند، برخواهد خاست.
پس ضحاک بر آن میشود تا فریدون را یافته و علاج واقعه پیش از وقوع کند و جستجویی گسترده ای برای یافتن او می آغازد.
از سوی دیگر دستگیری و کشتن جوانان بی گناه برای تغدیهی مارهای ضحاک ادامه داشته و آبتین همسر فرانک نیز
از جمله قربانیان ستم ضحاک میگردد.
بدین رو فرانک که پس از مرگ آبتین داغدار اوست، برای در امان ماندن فرزند از گزند ضحاکیان، او را در آغوش گرفته و به دشت و بیابان میرود تا جایی مناسب برای فرزند بیابد.
چون به مرغزاری میرسد و مردی نامور به نام کاویان را نگهبان آن می بیند که گاوی شیرده (گاو برمایه) دارد از او درخواست میکند تا فریدون را سرپرستی کند و در پناه خود گیرد.
همان گاو کَش نام برمایه بود ز گاوان ورا برترین پایه بود
چون مرد میپذیرد فرانک، فرزند را به او می سپارد و خود تنها با دلی مشتاق و امیدوار، او را ترک میگوید و صبورانه سه سال دوری اش را تاب می آورد. سه سالی که فریدون به جای سینه مادر از شیر برمایه تغذیه میکند.
فرانک چون از تلاش بیشتر مزدوران ضحاک برای یافتن فریدون آگاه می شود و در می یابد که به سوی آن مرغزار روانه اند نگران و سراسیمه نزد نگهبان مرغزار می شتابد، کودک را میگیرد و به مرد میگوید از این پس سوی هندوستان می روم و برای نگهداری از فرزند تا به البرز کوه نیز خواهم رفت.
ضحاکیان چون آوازه گاوبرمایه را شنیده اند به مرغزار میروند و چون درمی یابند که پیش از آنها فریدون آنجا بوده و از آن گاو شیر خورده است، گاو را می کشند!
آنگاه فرانک همراه با کودک به البرز کوه می رود در آنجا مردی پارسا میبیند با مرد پارسا گفتگو می کند و از حال خود وی را آگاه میسازد و درخواست می کند تا فـریـدون را نزد خود نگهداری و از وی پرستاری کند
فرانک بدو گفت کای پاک دین منم سوگواری از ایران زمین
بدان کاین گرانمایه فرزند من همی بود خواهد سر انجمن
ببرد سر و تاج ضحاک را سپارد کمربند او خاک را
چون مرد پارسا می پذیرد فرانک بار دیگر از فـریـدون جدا می شود و تنها و سرگردان با دلی دردمند و مشتاق دیدارِ فرزند باز میگردد و به انتظار می ماند تا زمان بگذرد و هنگام قیام آفـریدون فرارسد .
فریـدون که اینک جوانی شانزده ساله است، از البرز کوه فرود میآید و نخست به سوی مادر میرود و ازو دربارهی نژاد خویش میپرسد.
با آگاهی از سرنوشت رقت انگیز پدرش آبتین و گاو برمایه که به دست ضحاک ناپاک کشته شدند و رنجی که در آن سالها بر او و مادرش تحمیل شد، بر آن میشود تا « به فرمان یزدان پاک» و به تن تنها به نابودی ضحاک برخیزد.
اما فرانک خردمند جوان را از چنین کاری برحذر میدارد و به آرامش و تدبیر فرامیخواند:
جز این است آیین و پیوند و کین جهان را به چشم جوانی مبین
فریـدون که سراپا شور قیام و آماده مبارزه با ستمگران است به فرانک امیدواری میدهد
و در همین زمان است که کاوه آهنگر با دلی خونین از ستم ضحاک ماردوش مردم را گرد خود جمع می کند و می گوید هر که را خواهان نابودی ضحاک است، به سوی فریـدون رویم و او را فرمانده خود کنیم و درفش کاویانی برافراشته سوی او می روند
- داستان صوتی ضحاک را بشنوید
- دانلود کتاب صوتی داستان های شاهنامه به نثر
- شاهنامه خوانی و شرح داستان های شاهنامه به زبان ساده
پس از چنین وقایعی است که فریـدون با کلاه و کمر کیانی، دوباره به نزد مادر میآید و ازو میخواهد تا به امید پیروزی در کارزار با ضحاک، فرزند را «نیایش» کند.
فرانک این بار بی آنکه در پی منع جوان برآید، او را با چشمی نگران بدرقه میدان جنگ میکند و از پروردگار بزرگ میخواهد تا جان فرزندش را سلامت دارد
فرو ریخت آب از مژه مادرش همی خواند با خون دل داورش
به یزدان همی گفت زنهار من سپردم به تو ای جهاندار من
بگردان ز جانش نهیب و بدان بپرداز گیتی ز نابخردان
فریـدون با همه توان رزمی و دلاوری خویش به همراهی مردم به میدان می رود و در نبردی دشوار بین دو نیروی خیر و شر سرانجام عنصر خیر به پیروزی میرسد و بر سر دستهای مردم آفـریدون بر تخت شاهی مینشیند.
او چون ضحاک فراری را می یابد با گرز گاوبر بر سرش میکوبد و چون سروش خجسته بر او فرود می آید که اکنون زمان وی به پایان نرسیده است آفــریدون ضحاک را در البرز کوه به زنجیر دربند و زندانی می کند.
فرانک چون از خبر پیروزی فرزند دلبندش آگاه میشود، شادمان سر و روی از غم میشوید و در مال و گنج میگشاید و با هدایایی فراوان به مردم جشن میگیرد و سپس به دیدار فرزند می شتابد چون او را پیروز و سربلند میبیند شادمان در بر می گیرد و آفــریـدون را به جهت چنان مبارزه و پیروزی بر نیروی اهریمنی و ناپاک ضحاک ماردوش می ستاید و به داشتن اندیشه و رفتار نیک در همه حال پند و اندرز میدهد و هشدار که مباد جز داد و نیکی اندیشه ای در سر بپرواند .
به خوبی پیداست که فرانک در ردیف زنان نامدار و محبوب شاهنامه قرار دارد.او زنی است ،پرتوان با خویی مردمی، پاکدامن و آزاده، مادری ایثارگر و صبور، خردمند و مهربان
شخصیت فرانک بیانگر ویژگی های ارزنده و آرمانی مادران آگاه و آزاده در جامعه است.
او زنی است که فرزندی چون فریدون دارد که اساس و پایه ستم هزار ساله نیروی اهریمنی ضحاک را بر باد میدهد
چنین زنی با نقش پویا و مثبت خود که از کوشش خستگی ناپذیر و اندیشه های مردمی بهره مند است بی تردید مورد پذیرش فرهنگ جامعه ای که آرمانش آزادگی، پاکی، راستی و درستی است قرار میگیرد
از این روست که نقش اجتماعی ارزشمند فرانک و شخصیت فردی او ارج نهاده و بدینگونه نام فرانک نمونه ای میشود که در اندیشه ها جای و در ردیف زنان محبوب شاهنامه قرار می گیرد.