داستان شهرناز و ارنواز از زنان شاهنامه

زنان شاهنامه ارنواز و شهرناز

علاقه مندی
ارسال به...
3 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
5,00/5
Loading...
داستان زنان شاهنامه ارنواز و شهرناز
سلام صدا 2202بازدید , , , 12 خرداد 1402 بدون دیدگاه مشاهده محصول

زنان شاهنامه ارنواز و شهرناز خواهران جمشید شاه دخترانی زیبا و پاکدامن در حاشیه جنگ بین ضحاک با جمشید شاه،  زنان فریدون شاه، ارنواز مادر ایرج، شهرناز مادر سلم و تور هستند

زنان شاهنامه ارنواز و شهرناز

در داستان فرانک، بخشی از پادشاهی ضحاک، ستم های او بر مردم و نهایتاً شکست او در قیام فریدون و کاوه آهنگر را روایت کردیم.

در این نوشته داستان دو زن دیگر از زنان شاهنامه که در دوران پادشاهای ضحاک، برآنان ستم بسیار شد اما در پایان با قیام فریدون از اسارت او آزاد می شوند، به نام ارنواز و شهرناز را روایت می کنیم

کتاب صوتی داستان های زنان شاهنامه|نمودار موقعیت زنان شاهنامه
نمودار موقعیت زنان شاهنامه ارنواز و شهرناز

ارنواز و شهرناز به جرم وابستگی به خاندان جمشید (خواهران جمشیدشاه) به زور مزدوران ضحاک به اسارت گرفته و به شبستان وی برده میشوند تا ضحاک پلیدی در کنار آن دو دمی آرام گیرد و بیاساید.

 ضحاک تازی بر خلاف پدرش مرداس که مردی بود گرانمایه و پاکدامن دلی ناپاک داشت و در جوانی ابلیس با او پیمان بست و فرمانش داد تا پدر پاک خود را بکشد و پادشاه سراسر زمین گردد

پس آنگاه که ابلیس با ضحاک پیمان دوستی بست و بر کتف او بوسه زد ناپدید گشت و از دو شانه ضحاک نیز دو مار برست.

ضحاک ستم پیشه کرد و آشوبی در زمین پدید آورد و چون با جمشید جنگید و بر جای وی بر تخت شاهی نشست دست بیگانگان ستمگر بر ایران دراز شد و خود بر تاج و تخت شاه و هستی مردمان چنگ انداخت

بر بدی دست دیوان در از

زنیکی نبودی سخن جز به راز

 آنگاه ضحاک فرمان داد تا ارنواز و شهرناز خواهران جمشید شاه را از کاخ بیرون آوردند و به زاری نزد وی بردند

دو پاکیزه از خانه جم شید

برون آوریدند لرزان چو بید

که جمشید را هر دو خواهر بُدند

سر بانوان را چو افسر بُدند

زپوشیده رویان، یکی شهرناز

دگر ماهرویی به نام ارنواز

به ایوان ضحاک بردندشان

بدان اژدها فش سپردندشان

 بدینسان ارنواز و شهرناز ناخواسته و به کمک جادوگری ابلیس، همدم ضحاک می گردند تا آنکه شبی فرا می رسد که ضحاک در کنار ارنواز در کاخ پرشکوه خویش خفته است.

داستان زنان شاهنامه ارنواز و شهرناز
داستان زنان شاهنامه ارنواز و شهرناز

ضحاک خوابی هولناک میبیند و سراسیمه بر می خیزد و فریادی بر می آورد که صدستون کاخ به لرزه در می آید

 ارنواز شگفت زده می پرسد تو را چه شده است!؟ در حالیکه خوابگاهت ایمن است و هفت کشور به فرمانت و دد و دیو نگهبانت، از چه دلهره و هراس داری؟ چه خوابی دیده ای که این چنین لرزه بر پیکرت افتاده است؟

ضحاک به ارنواز میگوید که خواب دیده است از شاخ شهنشاهان جنگی پدید آمدند و دوان نزد وی رفتند و یکی گرزه ای گاورنگ به سر او کوبید.

ارنواز چون خواب ضحاک را میشنود نشانی از تزلزل در پایه های حکومت ضحاک در می یابد. بدین رو او را تشویق میکند تا خواب خویش را به موبدان و پیشگویان بازگوید تا تعبیری درست گویند شاید راهی بروی گشایند .

این مطلب را هم ببینید
افلاطون فلسفه است و فلسفه افلاطون

 بدینگونه می خواهد تا راز خواب ضحاک آشکار گردد و مژده سرنگونی او را همگان دریابند .

ضحاک سخن ارنواز را میپذیرد و موبدان را نزد خود می خواند و خواب هولناک خویش را به آنان میگوید تا تعبیری خوش کنند.

اما پیشگویان و موبدان که به راز خواب و سرنگونی وی در آینده پی برده اند از هراس مجازات سخنی نمی گویند تا آنکه سرانجام موبدی خشم ضحاک را بر تن و جان می پذیرد و می گوید:

 ای ضحاک جهانداران و قدرتمندان پیش از تو فراوان بودند اما زمان حکومتشان همه به سرآمد و رفتند تو نیز چون دیگران عمری جاوید نداری، قدرتت ماندگار نیست نوبت رفتن تو نیز فراخواهد رسید و تختت به دست دلاور قیامگری به نام فریدون بر خاک خواهد افتاد و سرنگون خواهی شد و این است تعبیر خوابی که دیده ای .

ضحاک از ترس میلرزد و فریاد بر می آورد و بیهوش بر زمین می افتد؛ ساعتی بعد چون به هوش میآید بدگمان به همگان چاره ای میاندیشد و برای پیشگیری از سرانجامی چنان شوم فرمان میدهد تا سراسر زمین بگردند و فریدون را بیابند و نابود کنند.

اما با همه تلاش ضحاک پلید یاران و همرهان ناپاکش موفق نمی شوند که فریدون را بیابند و فریدون فرزند دلاور آبتین و فرانک چون زاده میشود با ایثار و فداکاری مادر دور از چشم دیگران نگهداری میشود و فرانک با غم شوی کشته شده خود، دوری از فرزند را نیز تحمل میکند تا زمان قیام وی فرارسد.

سرانجام فریدون به همیاری کاوه آهنگر در قیامی مردمی به جنگ با دیکتاتور بر می خیزد تا زمین را از پلیدی پاک سازد و ضحاک را سرنگون کند.

ضحاک سخت و حشتزده از چنان حرکت همگانی مردم، به سوی هند می گریزد و فریدون در کاخِ ستم می گشاید و نشانه های پادشاهی ضحاک ماردوش را نابود میکند و بر سر دست های مردم بر تخت شاهی می نشیند و ارنواز و شهرناز را نیز از شبستان ستم ضحاک رهایی می بخشد.

ارنواز و شهرناز که سالها در اسارت ضحاک بسر برده اند و رنج همدمی با وی را کشیده اند شادمان از آزادی خویش نزد فریدون می آیند و مقصد و هدف گریز ضحاک را به او میگویند؛ از دشواری ها و رنج های خود در کاخ ضحاک سخن میگویند و با اشک چشم و ناله دل واقعیت تلخ همدمی خویش با ضحاک را به وی بازگو میکنند و ورود فریدون را به کاخ گرامی میدارند

که ایدون به بالین شیر آمدی

ستمکاره مرد دلیر آمدی

چه مایه کشیدیم رنج و بلا

ازین اهرمن کیش دوش اژدها

 فریدون نیز سخن آن دو می پذیرد و فرمان میدهد تا به رسم و آئین زمانه آنان را تطهیر کنند و از آن رو که پیوند واقعی و آمیختگی بین دو عنصر و نمونه خیر و شر و ایزدی و اهریمنی در هیچ زمان و مکانی ممکن نیست و آن دو خواهر بنابر جبر زمانه همدم ضحاک بوده اند، ارنواز و شهرناز را گرامی می دارد و به جایگاه پاک و نیک خود باز می گرداند و پس از آن به همسری خویش بر می گزیند

این مطلب را هم ببینید
معرفی ده رمان عاشقانه معروف جهان

 پس آن خواهران جهاندار جم

 زنرگس گل سرخ را داده نم

گشادند بر آفریدون سخن

که نوباش تا هست گیتی کهن

مدتی بعد شهرناز دو پسر به نام سلم و تور و ارنواز پسری به نام ایرج میزاید که فرزند کوچکتر عزیزتر و محبوبتر نزد پدر میگردد و ارنواز و شهرناز که دارای مقام اجتماعی برتر و شخصیتی در خور توجه و نهادی پاک می باشند، سرانجام قدر و منزلت خویش باز می یابند.

نقش ارنواز و شهرناز به جهت همکاری آنان در نشان دادن راه و مقصد گریز ضحاک و بیان رنج و درد خود و اظهار نفرت از ضحاک پلید، نقشی مثبت است

 بویژه ارنواز که آگاهانه از ضحاک میخواهد تا خواب خود به موبدان بگوید و بت وحشتزای او را از این راه در ذهن و اندیشه اطرافیان میشکند و مژده سرنگونی وی را به گوش سایرین میرساند، نیز بدان رو که او مادر ایرج است که بی گناه به دست برادران کشته میشود و در نهایت منوچهر شاه از بن وی پدید می آید، نقشی مثبت دارد و در مقام خواهر جمشید شاه و مادر ایرج و همسر فریدونشاه بی تردید از مرتبه والای اجتماعی بهره مند است.

داستان زنان شاهنامه ارنواز و شهرناز
داستان زنان شاهنامه ارنواز و شهرناز

جایگاه زن در شاهنامه فردوسی

دانلود کتاب صوتی زنان شاهنامه

پی نوشت:

•  ضحاک: از ضحاک به نام اژدهای سه سر و سه پوزه و شش چشم نیز یاد شده است.

 بنابر گواهی های اوستایی اژدهاک سه پوزه و سه سر و شش چشم و دارنده هزار چالاکی بسیار زورمند دیوا پلیدی است که اهریمن ضد جهان برای نابودی آفریدگان راستی آفریده است

 او پس از غلبه بر جمشید دو خواهر او شهرناز و ارنواز را که به احتمال زیاد در اساطیر، حماسی تجسم دو امشاسپند خرداد و مرداد – یعنی مظهر بی مرگی و کمال و نیز آبها و گیاهان محسوب میشوند ربود

• جمشید (جم، ییم ،یمه) در روایت های باستانی او یک فرد اساطیری هندو ایرانی است. در یشت ۱۹ آمده است که اییم دروغگویی آغاز کرد و در سه نوبت فرایزدی از او گسست

•   جم (یمه) شخصیتی است که به مجموعه عقاید دوران هندو ایرانی تعلق دارد شاه مردگان، کسی که خود مرگ را برگزید.

فرمانروایی که ویژگی دوران حکومتش و فور نعمت بود. پیش نمونه آرمانی همه شاهان که به موجب ساختن در زیر زمینی جهت ذخیره آذوقه برای دوران قحطی و سختی مردم مورد تمجید بوده، از پایان کار و مرگ جم نیز به گونه ای مرموز و مبهم یاد شده است

  • فریدون ( تریتونه – اژدهاکش) در هند (ایندره) دیو خشکسالی را از بین میبرد و قهرمان مشابه او (تربته) است که اژدهای سه سر و شش چشم را میکشد در ایران تریتونه یا فریدون نیز اژدهای سه سر و سه پوزه و شش چشم را میخواهد بکشد. بر او غلبه میکند گرزی بروی فرود می آورد و بر تنش شمشیر می زند. اما چون موجودات ترسناکی از بدن اژدها بیرون می آیند فریدون از کشتن او منصرف می شود.

نوشته قبلی: فرانک

3 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
5,00/5
Loading...

مقالات و نقدهای مشابه

مشاهده همه

جدیدترین کتاب‌های صوتی

مشاهده همه
دیدگاه ها

لطفا دیدگاهتان را بنویسید

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

من ربات نیستم *در حال بارگیری کپچا پلاس ...