اشعاری کوتاهی از شاهنامه فردوسی در باره موضوعات گوناگون
گلچین اشعار فردوسی از متن شاهنامه در باره موضوعات مختلف
متن شاهنامه کوتاه : ازبه مناسبت روز بزرگداشت حکیم توس، در این نوشته گلچین اشعار فردوسی از متن شاهنامه کوتاه در باره موضوعات گوناگونی مانند اشعاری در باره ایران و میهن، اشعار عاشقانه، خدا در شعر فردوسی، خرد و اهمیت علم و دانش، تواضع و فروتنی و بهترین شعر و دوبیتی های ناب همراه با شاهنامه خوانی تقدیم دوستداران زبان پارسی شده است
گلچین اشعار فردوسی از متن شاهنامه در باره موضوعات مختلف
شعر زیبایی از شاهنامه در مورد زندگی
شعر بسیار زیبایی از فردوسی در مورد زندگی و رنج های آن و مفاهیم ارزشمند اخلاقی، شاید همین یک شعر فردوسی بزرگ برای داشتن زندگی خوب و سرشار از معنا کافی باشد.
شعری که در آن فردوسی ابتدا از راز هستی و آفرینش انسان گفته و سپس رنج های پیش روی بشر و بازی های سرنوشت برشمرده شده است
در ادامه راه پیروزی بر رنج های انسان را خردورزی دانسته است
حکیم توس شیوه های خردورزی را در این مفاهیم دانسته است : پرهیز از خشم ، پرهیز از مرمان بد نهاد ، نگفتن راز خود با دیگران ، یادگیری و آموزش خصلت های نیکو، عفو بخشش دیگران و احترام به بزرگان و به ویژه پدر
ازآن پس که بسیار بردیم رنج به رنج اندرون گرد کردیم گنج
شما را همان رنج پیشست و ناز زمانی نشیب و زمانی فراز
چنین است کردار گردان سپهر گهی درد پیش آرَدَت ؛ گاه مهر
گهی بخت گردد چو اسپی شموس به نُعم اندرون زُفتی آردت و بؤس
بدان اي پسر کاین سرای فریب ندارد ترا شادمان بینهیب
نگهدار تن باش و آن خرد چو خواهی که روزت به بد نگذرد
بدان کوش تا دور باشی ز خشم به مردی به خواب از گنهکار چشم
چو خشم آوری هم پشیمان شوی به عذر نگهبان درمان شوی
به فردا ممان کار امروز را بر تخت منشان بدآموز را
مجوی از دل عامیان راستی که از جست و جو آیدت کاستی
وزیشان ترا گر بد آید خبر تو مشنو ز بدگوی و انده مخور
نه خسروپرست و نه یزدانپرست اگر پای گیری سر آید به دست
بترس از بد مردم بدنهان که بر بدنهان تنگ گردد جهان
سخن هیچ مگشای با رازدار که وی را بود نیز انباز و یار
سخن بشنو و بهترین یادگیر نگر تا کدام آیدت دلپذیر
سخن پیش فرهنگیان سخته گوی گه می نوازنده و تازهروی
مکن خوار خواهنده درویش را بر تخت منشان بداندیش را
هرانکس که عذر کند بر گناه تو بپذیر و کین گذشته مخواه
همه ی داده ده باش و پروردگار خنک مرد بخشنده و بردبار
چو دشمن بترسد شود چاپلوس تو لشکر بیارای و بربند کوس
به جنگ آنگهی شو که دشمن ز جنگ بپرهیزد و سست گردد به ننگ
وگر آشتی جوید و راستی نبینی به دلش اندرون کاستی
ازو باژ بستان و کینه مجوی چنین دار نزدیک او آبروی
چو بخشنده باشی گرامی شوی ز دانایی و داد نامی شوی
تو پند پدر همچنین یاددار به نیکی گرای و بدی باد دار
همی خواهم از کردگار جهان شناسندهٔ آشکار و نهان
که باشد ز هر بد نگهدارتان همه ی نیک نامی بود یارتان
ز یزدان و از ما بر آن کس سلام که تارش خرد باشد و داد پود
نیارد شکست اندرین عهد من نکوشد که حنظل کند شهد من
بیا تا همه ی دست نیکی بریم جهان را به بد نسپرسم
شاهنامه خوانی در باره پرهیز از مردمِ بد نهاد
شعر فردوسی در مورد خرد
خرد در شاهنامه جایگاه رفیعی دارد به طوریکه دستیابی به سعادت با خرد و خردورزی ممکن است. فردوسی گسستن از این گوهر گرانقدر را با اسارت برابر میداند؛
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وزویت غمیست وزویت فزونی وزویت کمیست
ازویی به هر دو سرای ارجمند گسسته خرد پای دارد به بند
شاهنامه خوانی در باره خرد با صدای دکتر کزازی
شعر فردوسی در مورد خداوند
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست نگارنده ی بر شده پیکرست
به بینندگان آفریننده را نبینی مرنجان دو بیننده را
نیابد بدو نیز اندیشه راه که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی همان را گزیند که بیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست میان بندگی را ببایدت بست
خرد را و جان را همی سنجد اوی در اندیشه ی سخته کی گنجد اوی
بدین آلت رای و جان و زبان ستود آفریننده را کی توان
به هستیش باید که خستو شوی ز گفتار بیکار یک سو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخن گاه نیست ز هستی مر اندیشه را راه نیست
شعری عارفانه فردوسی در باره خداوند
کسی کو بود پاک و یزدان پرست نیارد به کردار بد هیچ دست
ستوده تر آن کس بود در جهان که نیکی کند آشکار و نهان
به نیکی گرای و میازار کس که ره رستگاری همین است و بس
سر نیک خواهی به کردار توست که آینه دین و پندار توست
تو را کردگار است پروردگار تویی بنده و کرده کردگار
شعر فردوسی درباره ایران
سیاوش منم نه از پریزادگان از ایرانم از شهر آزادگان
که ایران بهشت است یا بوستان همی بوی مشک آید از بوستان
سپندار پاسبان ایران تو باد ز خرداد روشن روان تو باد
ندانی که ایران نشست من است جهان سر به زیر دو دست من است
هنر نزد ایرانیان است و بس ندادند شیر ژیان را به کس
همه یکدلانند و یزدان شناس به نیکی ندارند از بد هراس
دریغ است ایران که ویران شود کنام پلنگان و شیران شود
همه جای جنگی سواران بدی نشستن گه شهریاران بدی
چو ایران نباشد تن من مباد بر این بوم و بر زنده یک تن مباد
همه روی یکسر به جنگ آوریم جهان بر بد اندیش تنگ آوریم
ز بهر بر و بوم و پیوند خویش زن و کودک وخرد و فرزند خویش
همه سر به سر تن به کشتن دهیم از آن به که کشور به دشمن دهیم
شعر فردوسی در مورد ایران صوتی
شعر فردوسی در مورد ادب
از خدا خواهیم توفیق ادب بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش در همه آفاق زد
اخلاق رهبران و مدیران در اشعار فردوسی
شاهنامه فردوسی بر پایه مفاهیمی چون نام نیک، نژاد کیانی، برتری دانش بر ثروت ، آزادگی و مردمی، شجاعت و عدالت استوار شده است که همه این مفاهیم تا امروز و نیز در آینده به مدیران و رهبران آموزش داد
ذهن فردوسی به اهل دانش نزدیکتر است، خدای جهانیان نزد او؛ از ناچیز، چیز میآفریند، خداوند جان و خرد است، نیروی آفریننده و نظام گرداننده اختران است و طراح قانونهای تباهیناپذیر جهان هستی است.
مدیران و رهبران پارسیزبان جهان بایستی سپاسگزار باشند که به گنجینهای گرانقدر از شعر ناب دسترسی داشته تا با دستیابی به قابلییت های انسانی و اخلاقی مدیریت، به ساختن ایرانی سرافراز کمک کنند.
گهر بیهُنر خوار و زارست و سست به فرهنگ باشد روان تندرست
ز نیکو سُخن به چه اندر جهان بَرو آفرین از کهان و مهان
اشعاری از شاهنامه در باره فروتنی
دوری از غرور، تکبر و عجب و الزام به فروتنی یکی از ویژگیهای شخصیتی همه انسانها و از جمله مدیران و رهبران در شاهنامه فردوسی است.
مشو غرّه ز آب هنرهای خویش نگهدار بر جایگه پای خویش
جهان سرگذشت است از هر کسی از این گونهگون بازی آرد بسی
فردوسی متکبرانی را توهم الوهیت دارند را از عاقبتشان زنهار میدهد و آنان را به فروتنی می خواند
منی چون به پیوست با کردگار شکست اندر آورد و برگشت کار
چه گفت آن سخنگوی با فروهوش چو خسرو شدی بندگی را بکوش
اگر بندهای سر بر این در بنه کلاه خداوندی از سر بنه
دوراندیشی و ژرف نگری در شعر فردوسی
حکیم توس، انسان ها را و به ویژه کسانی که ساماندهی و مدیریت امورات مردم را در دست دارند را به دوراندیشی و ژرف نگری فرا می خواند.
برفت و سرآمد برو روزگار همه رنج او ماند ازو یادگار
جهانا مپرور چو خواهی درود چو می بدروی پروریدن چه سود
برآری یکی را به چرخ بلند سپارش ناگه به خاک نژند
متن کوتاه از شاهنامه در باره دانایی و یادگیری
حکیم توس، آموزش و دانایی را در اشعار شاهنامه به عنوان آگاهی بیان کرده و اخلاق را با دانایی و اندیشهورزی عجین میداند: بهرهمند نبودن از خرد و فارغ البال بودن از اندیشه در مقام گفتار و کردار، نابینایی است.
یاسای و بشنو ز هر دانشی بیابی ز هر دانشی رامشی
زمانی میاسای ز آموختن اگر جان همی خواهی افروختن
شعری کوتاه از شاهنامه در باره راستگویی و پرهیز از دروغ
به گیتی به از راستی پیشه نیست ز کژی تبر هیچ اندیشه نیست
چو با راستی باشی و مردمی نبینی بجز خوبی و خرّمی
شعری زیبا از شاهنامه در مورد مرگ
جهان یادگار است و ما رفتنی به گیتی نماند بجز گفتنی
به نام نکو گر بمیرم رواست مرا نام باید که تن مرگ راست
در باره اهمیت هنر و فرهنگ
گهر بی هنر زار و خوار است و سست به فرهنگ باشد روان تندرست
داستان های عاشقانه در شاهنامه فردوشی
تا دنیا و آدم هاش بودهاند، عشق و عاشقی هم بوده و کسی نمیداند چه زمانی و در کدام سرزمین نخسین شعر و داستان های عاشقانه پدید آمد و با نقل سینه به سینه به نسلهای پسین رسیده است.
در شاهنامه هم چند داستان عاشقانه بسیار زیبا نقل شده که در میان منظومه های عاشقانه فارسی جایگاه ویژه ای دارند.
برای آشنایی با اشعار عاشقانه فردوسی نوشته منظومه های های عاشقانه فارسی را مطالعه بفرمایید.