هنر در شاهنامه

علاقه مندی
ارسال به...
3 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
4,67/5
Loading...
هنر در شاهنامه
سلام صدا 2030بازدید , 31 خرداد 1402 بدون دیدگاه مشاهده محصول

شاهنامه فردوسی در بردارنده واژه‌های اصیل زبان پارسی است. یکی از این واژه‌ها که بار معنایی گسترده‌ای در شاهنامه به دوش کشیده واژه هنر در شاهنامه است که 352 مرتبه در 337 بیت به‌کار رفته است.

فردوسی در اثر خود برای بهره‌گیری هر چه بیشتر از واژه هنر آن را با ده ساختار و بیست و هفت ترکیب بکار برده؛ چنانکه این واژه با بیش از هشتاد معنی در شاهنامه نمود یافته است.
بدون شک آشنایی با بار معنایی چنین لغاتی علاوه بر افزایش فهم ما از متون کهن, سبب غنای زبان ما نیز خواهد شد.

معانی واژه هنر در شاهنامه

واژه هنر در شاهنامه اغلب برای بیان صفت اخلاقی و رفتار شخصی بیان میشود که آن رفتار شاخص شخصیتی وی باشد.

مخاطبانواژه هنر در شاهنامه در یازده طبقه دسته‌بندی شده‌اند. آنان افراد طبقات خاصی از شاهنامه هستند که با مفاهیم و معانی گوناگونی مخاطب این واژه واقع شده‌اند (گاهی جانورانی که به هنرمندی ستوده میشوند نیز در این مقوله گنجانده شده است).

مخاطببین واژه هنر در شاهنامه بر اساس جایگاه

  • پهلوانان و جنگ آوران
  • شهزادگان
  • شهریاران
  • زنان
  • رامشگران
  • خطاب عام
  • فرستادگان
  • مشاوران
  • موبدان
  • محمود غزنوی
  • جانوران

واژه هنر خطاب به پهلوانان و جنگ آوران

واژه هنر در مجموع ۶۲ مرتبه برای پهلوانان و جنگاوران استفاده شده است هنر برای این طبقه بیشتر به مفهوم جنگآوری و لوازم سلحشوری و دلاوری است

به رزمی که کردی چنین گش مشو 
هنرمند بودی منی فش مشو

هنرمند به قرینه «رزمی که کردی» به معنای جنگآوری است.

کجا پیلسم بود نام جوان 
‏ یکی پرهنر مرد روشن روان
چنین گفت بانامور پیلسم
 که این شاخ را بار دردست و غم

پرهنر در بیت بالا به معنای آینده نگری و خردمندی است.

چنین گفت‌ قارن که‌تا زاده‌ام
 تن پرهنر مرگ را داده‌ام
فریدون نهاد این کله بر سرم 
که بر کین ایرج زمین بسپرم

قارن پر هنری خود را در کین‌خواهی ایرج دانسته است که موّید مفهوم جنگآوری و رزمجویی است.

به رزم اندرون نیز خواب آیدش
 چو بی می نشیند شتاب آیدش
هنرها همه هست نزدیک اوی 
مبادا چنان جان تاریک اوی

در این‌جا هنر علاقه تضاد از عیب است؛ هنرهای طوس خفتن به هنگام رزم است و تن آسانی و بزم نشینی و باده نوشی؛ بگونه‌ای که بی بزم و باده نمی‌تواند روزگار به سر برد.

این مطلب را هم ببینید
داستان سیاوش در شاهنامه

واژه هنر خطاب به شهزادگان

واژه هنر در مجموع 45 مرتبه برای شهزادگان استفاده شده است، دومین طبقه‌ای که مخاطب هنر واقع شده است شهزادگانند.

معانی غالب واژه هنر برای طبقه شهزادگان، جنگاوری و فضایل اخلاقی و شایستگی هاست

ببخشای و کار گذشته مجوی 
هنر جوی و از کشتگان کین مجوی

هنر در بیت فوق به معنی بخشایش و جوانمردی و نقطه مقابل کینه‌توزی است.

عنان و سنان و سپرداشتن  
 به آوردگه باره برگاشتن
بدانگونه شد زین هنرها که
 چنگ نسودی به آورد با او پلنگ

با توجّه به قراین هنرها به مفهوم مهارتهای جنگاوری نظیر: چوگان، تیراندازی و اسب سواری و.. است.

مرا چند ببسود و چندی بگفت 
هنر با خرد کردم اندر نهفت

که هنر به مفهوم توانایی های اکتسابی است

هنر در شاهنامه خطاب به شهریاران

سومین طبقه شاهنامه که در مجموع 32 مرتبه از واژه هنر خطاب به آنها استفاده شده شهریاران هستند و هنر در خطاب به این طبقه اغلب به مفهوم مهارت های حکومتداری و فضائل اخلاقی آنان بکار رفته است.

جهان دار سی سال ازین بیشتر 
‏ چگونه برون آوریدی هنر

هنر بیرون آوردن، انجام کارهای جدید و به نوعی اکتشاف محسوب میشود.

که روز جوانی هنر داشتم 
بد و نیک را خوار بگذاشتم

مفهوم و منظور واژه هنر در این بیت شایستگی ها و توانائی های رزمی است.

هنر در شاهنامه خطاب به زنان

چهارمین طبقه مخاطب واژه هنر در شاهنامه محسوب می‌شوند بانوان هستند که در مجموع 15 مرتبه از واژه هنر خطاب به آنها استفاده شده است.

معانی هنر برای زنان در شاهنامه، مفاهیمی چون فضائل اخلاقیء زیبایی و مهربانی است

چو شد مست برزین، بدان دختران
 چنین گفت کای پرهنر کهتران

چنان که روشن است هر کدام از دختران برزین هنری داشته‌اند.

یکی پایکوب و دگر چنگزن ‏
 سدیگر خوش آواز بربط شکن

پرهنر در بیت فوق با توجّه به بیت زیرین که ادامه داستان است، به معنای رقاصی، نوازندگی و خوانندگی و در مجموع به مفهوم «رامشگری»است

چنان شاد بودم ز پیوند تو
 بدین پرهنر پاک فرزند تو

«پرهنر» را در این بیت. با توجّه به قرینه پاک فرزند میتوان در معنایی چون پادکدامنی و نجابت و عفت دانست

هنر در شاهنامه
هنر در شاهنامه

واژه هنر در شاهنامه بدون مخاطب

افزون بر موارد پیش گفته ، در۱۳۲ بیت از واژه هنر در شاهنامه استفاده شده که مخاطب معینی ندارند و بیشترین معانی هنر در این ابیات در مفهوم فضائل اخلاقی، جنگاوری و ملزومات آن، مهارت ها و توانائی های اکتسابی و نیز معانی پراکنده دیگری چون تجلیات شخصیتی و رذائل اخلاقی و مهارت های مرتبط با روح جنگاوری است.

هنر بهتر از گوهر نامدار 
 هنرمند را گوهر آید به کار
تو را با هنر گوهر است و خرد 
  روانت همی از تو رامش برد

****

این مطلب را هم ببینید
متن شاهنامه | گزیده ای از شعرهای فردوسی

هنر با نژاد است و با گهر است 

سه چیز است و هر سه به بند اندرست

هنر کی بود تا نباشد گهر؟

نژاده کسی دیده ای بی هنر؟

گهر آنکه از فر یزدان بود 

نیازد به بد دست و بد نشنود

نژاد آنکه باشد ز تخم پدر

سزد ایدر از تخم پاکیزه بر

هنر آنکه آموزی از هر کسی

بکوشی و پیچی ز رنجش بسی

ازین هر چه گوهر بود مایه دار 

که زیبا بود خلعت کردگار

چو این هر سه یابی خرد بایدت 

شناسنده نیک و بد بایدت

****

هنر مردمی باشد و راستی

ز کژی بود کمی و کاستی

***

هنر کم شود نا سپاسی بجای

روان تیره ماند به دیگر سرای

****

هنر بهتر از گفتن نابکار 

که گیرد ترا مرد داننده خوار

***

هنر نزد ایرانیان است و بس 

ندارند شیر ژیان را بکس

همه یکدلانند و یزدان شناس

به نیکی ندارند از بد هراس

***

اگر تخت جویی هنر بایدت 

چو سبزی دهد شاخ بر بایدت

چو پرسند پرسندگان از هنر

نشاید که پاسخ دهی از گهر

گهر بی هنر ناپسند است و خوار 

برین داستان زد یکی هوشیار

نگر تا چه گفت آن خردمند مرد 

درین بیت خواهم تو را یاد کرد

که گر گل نبوید زرنگش مگوی

کز آتش نجوید کسی آب جوی

توانگر به بخشش بود شهریار 

به گنج نهفته نشد نامدار

به گفتار خوب از هنر خواستی

به کردار پیدا کن آن راستی

هر آنکس که جویدهمی برتری 

هنرهاش باید درین داوری

*****

هنر جوی و با مرد دانا نشین

چو خواهی که یابی ز بخت آفرین

****

هنرمند را شاد و نزدیک دار

جهان بر بد اندیش تاریک دار

****

هنرمند با مردم بی هنر 

بفرجام هم خاک دارد به سر

ولیکن از آموختن چاره نیست

که گوید که دانا و نادان یکیست؟

***

چو با مرد بدخواه باشد نشست 

چنان کن که نگشاید او بر تو دست

چو جوید کسی راه بایستگی

هنر باید و شرم و شایستگی

نباید زبان از هنر چیره‌تر   

دروغ از هنر نشمرد دادگر

همین است رای و همین است راه  

بیزدان گرای و بیزدان پناه

****

هنر زیر افسوس پنهان شود

همان دشمن از دور خندان شود

هنر خود دلیریست بر جایگاه

که بد دل نباشد سزاوار گاه

دگر کهتر آن مرد باهنگ و جنگ

که هم با شتاب است و هم با درنگ

3 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
4,67/5
Loading...

مقالات و نقدهای مشابه

مشاهده همه

جدیدترین کتاب‌های صوتی

مشاهده همه
دیدگاه ها

لطفا دیدگاهتان را بنویسید

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

من ربات نیستم *در حال بارگیری کپچا پلاس ...