شرح جنگ های دوران پادشاهی کیخسرو
داستان نبردهای شاهنامه فردوسی 4- پادشاهی کیخسرو
در ادامه فهرست داستان نبردهای شاهنامه فردوسی داستان جنگ ها را به ترتیب توالی زمانی در پادشاهی کیخسرو تقدیم میگردد
داستان نبردهای شاهنامه فردوسی – جنگ در پادشاهی کیخسرو
نبرد فرود با پهلوانان ایران
چون فرود متوجه حرکت سپاه طوس از نزدیکی کلات محل استقرار خویش میشود، با تخوار به عزم میهمان کردن پهلوانان ایرانی و همراه شدن با آنان در بازستدن کین سیاوش از تورانیان به سوی سپاه ایران میشتابد اما جنگی ناخواسته میان او و پهلوانان ایران سپاه در میگیرد و ریو نیز و زراسب بر دست او از پای در میآیند و سرانجام خود بردست رهام کشته میشود.
جنگ بیژن و پلاشان
پس از کشته شدن فرود، در کاسه رود میان ایرانیان و تورانیان جنگی عظیم واقع میشود. در این جنگ بیژن نوجوان زره سیاوش را میپوشد و با پلاشان پهلوان تورانی کارزار میکند و سرانجام وی را از پای در میآورد.
جنگ بهرام و کبوده
در گرو گرد، تژاو چوپان افراسیاب از حرکت سپاه ایران به عزم جنگ با تورانیان آگاهی مییابد، کبوده را به مقابله گسی میکند اما این پهلوان تورانی در جنگی نمایان بردست بهرام از پای در میآید.
جنگ بیژن و تژاو
سپاه طوس در گروگرد با تژاو داماد افراسیاب وسپاه او در گیر میشوند و سرانجام گروگرد به تصرف ایرانیان در میآید.
در این جنگ بیژن با تژاو پیکار میکند و پهلوان تورانی از برابر او میگریزد اما بیژن اسپنوی همسر وی را به اسارت در میآورد و فسيلة تژاو نیز همه به چنگ ایرانیان میافتد.
شبیخون افراسیاب بر سپاه طوس
چون افراسیاب از کشته شدن تژاو آگاهی مییابد، با صد هزار مرد جنگی به گروگرد میآید و شبانه بر سپاه ایران تاختن میآورد. ایرانیان را غافلگیر میکند و بسیاری از جنگیانٍ ایران سپاه، کشته میآیند.
پس از این ایرانیان بر گرد گودرز فراهم میآیند.
جنگ فریبرز با تورانیان
پس این شبیخون، فریبرز به پیران پیام میفرستد که کار شما مردانه نبود. پیران پاسخ میآورد که نخست شما بر ما تاختن آوردید و جنگیان توران را کشتید.
با این همه، فریبرز موفق میشود موافقت سپهسالار توران را با آتش بسی یکماهه جلب کند و در این فاصله به بسیج کردن سپاه بپردازد.
پس از گردآوری سپاه فریبرز با تورانیان به نبرد میایستد.
در این جنگ بسیاری از ایرانیان از جمله ریو نیز از پای در میآید و اسب گستهم را نیز پی میکنند و بیژن وی را بر ترك خویش مینشاند و از مهلکه به در میبرد.
در این جنگ است که بیژن درفش کاویان را با خنجر به دو نیم میکند و نیمی را نزد فریبرز میماند و نیمه دیگر را در میدان جنگ برمی افرازد و سپاهیان گریزان ایران را گرد آن فراهم میآورد.
در همین جنگ است که بهرام از بیم آنکه مبادا تاج کیانی به دست دشمن بیفتد با نیزه آن را از سر فریبرز بر میگیرد، به هنگام انجام این کار است که تازيانه وی از دستش فرو میافتد و گم میشود.
جنگ بهرام با جنگاوران تورانی به هنگام باز آوردن تازیانه خویش
بهرام باز آوردن تازیانه خویش را به میدان جنگ باز میگردد. در قلب سپاه توران تازیانه را پیدا میکند اما در آن میان اسب وی با شنیدن شیهه مادیان یکی از جنگیان توران، در صدد در آمیختن با آن بر میآید و بهرام هرچه میکوشد تا مانع پیشروی او به سوی توران سپاه آید، موفق نمیشود، به ناگزیر اسب خویش را پی میکند و پیاده بازگشت به سوی ایران سپاه را میبسیجد.
در راه پهلوانان تورانی متوجه وی میشوند. پس با آنان پیاده کارزار میکند و سرانجام بردست تژاو از پای در میآید.
پس از این گیو به کین وی تژاو را غافلگیر کرده از پای در میآورد. پس از این میان ایرانیان و توران کار به آشتی میانجامد.
جنگ گیو با سپاه پیران
پس از این گیو از سوی کیخسرو به سپهسالاری برگزیده میآید و با سپاهی انبوه به توران تاختن میآورد و پیران را غافلگیر میکند.
پیران از در نیرنگ در میآید و به این عنوان که میخواهد در پیوستن به سپاه ایران با خویشتن اندیشه کند از گیو مهلت میگیرد و در ظرف ده روز با برقرار کردن تماس با افراسیاب سپاهی انبوه بسیج میکند و با سپاه ایران بر کرانه رود شهدکارزار میآغازد. در این جنگ بسیاری از جنگیان از دو سو از پای در میآیند.
از آن میان ارژنگ پهلوان توران بردست طوس کشته میآید. در پس این واقعه تورانیان تصمیم میگیرند که فردا با ایرانیان جنگ گروهی کنند.
جنگ هومان و طوس
روز دیگر هومان از توران به میدان میآید و طوس به مقابله میشتابد و اسب وی را از پای در میآورد اما تورانیان اسب در اختیار او مینهند و بدین گونه از مهلکه جان به در میبرد.
جنگ تن بتن گردان ایران و توران
روز دیگر باز هومان به میدان میآید و رفته رفته جنگ تن بتن میان گردان در سپاه ایران و توران در میگیرد اما باز هم جنگ به نتیجه نهایی نمیرسد.
جنگ بازور و رهام
روز دیگر بازور جادوگر به فرمان پیران به افسون برف انبوه بر سر ایرانیان میباراند و بدین ترفند بسیاری از جنگیان ایران را از پا در میآورد.
سرانجام رهام خود را به بازور جادوگر بر بالای کوه میرساند و دست او را از تن جداکرده به زیر میآید.
ناگهان برف فرو میایستد وهوا به حال طبیعی خود میگراید.
در این جنگی بسیاری از پسران گودرز از پای در میآیند و ایرانیان ناگزیر به کنار، کوه هماون واپس مینشینند و تورانیان آنان را در محاصره میگیرند و ایرانیان بر آن میشوند که رستم را به یاری فراخوانند.
جنگ ناگزیر ایرانیان و تورانیان در هماون
وقتی ایرانیان برکنار هماون واپس نشسته اند، تورانیان بر آنان میتازند و بسیاری از ایرانیان از پای در میآیند.
چون راه آذوقه نیز بر آنان بسته است، خوردنیهاشان به بن میرسد و سر انجام به کاووس نامه مینویسند و وضع ناخوش ایران سپاه را گزارش میکنند و از شاه در میخواهند تا رستم را به یاری آنان گسیل کند.
جنگ ملوس و گیو با اشکبوس
پیش از آنکه رستم از راه برسد، میان سپاه ایران و توران جنگی دیگر در میگیرد و از ترکان کاموس کشانی به میدان میآید.
از ایران نخست طوس به مقابله میشتابد اما چون با وی برابری نمیتواند کرد، گیو به یاری او میرود. هر دو پهلوان ایرانی نیز حریف او نمیشوند و سرانجام شب در میرسد و جنگ را به فردا میگذارند.
جنگ کاووس و کاموس
رستم از زابلستان به کناره هماون رسیده است اما چون سمهای رخش در اثر درازای راه کوفته شده است جنگیدن خویش را به فردا میگذارد و ناگزیر طوس به مقابله کاموس که به میدان آمده است میشتابد اما نبرد آنان نتیجه ای به بار نمیآورد و تعیین سرنوشت جنگ همچنان به فردا میماند.
جنگ رهام با اشکبوس
پس از کاموس، اشکبوس به میدان میآید و رهام از ایران به مقابله او میشتابد اما در برابر وی پای نمیدارد و روی در گریز مینهد.
جنگ رستم واشکبوس
رستم پیاده به جنگ اشکبوس میشتابد. نخست اسب وی را با تیر از پای در میآورد و سپس با تیری که چند نیزهای است وی را به خاك میافکند.
بزرگی تیر خاقان را به تحقیق در باب پرتاب کننده آن وا میدارد. توصیف این جنگ از شاهکارهای فردوسی است.
جنگ الوای زابلی با کاموس
پس از این کاموس به میدان میآیدو الوای زابلی به مقابله او میشتابد اما پای نمیآرد و به دست پهلوان تورانی کشته میآید.
جنگ کاموس با رستم
رستم با رخش به میدان میآید و با کاموس در میآویزد. جنگ به درازا میکشد اما سرانجام رستم با کمند او را گرفتار میکند و دست بسته به میان سپاه ایران میآورد. ایرانیان تن او را چاك چاك میکنند.
نبرد چنگش و رستم
پس از کشته شدن کاموس، چنگش از توران به مقابله رستم میآید تا نام و سر پهلوان ایرانی را برای خاقان ببرد اما با اینکه میانه نبرد به گریز روی میآورد به دست رستم اسیر شده کشته میآید.
جنگ رستم با هومان
در این جنگ هومان نیز چون رستم هویت خود را از رقیب پنهان نگاه میدارد و خود را کوهکش معرفی میکند.
رستم هم گفتن نام خود را به دیدار با پیران و مذاکره با وی موکول میدارد. این نبرد بیشتر به گفت و شنود دو پهلوان با یکدیگر میگذرد.
جنگ رستم با شنگل
در این نبرد بالاخره رستم با نیزه رقیب را از زین بر میگیرد اما قبل از آنکه به کشتن او توفیق یابد، از چنگ وی میگریزد.
رستم پس از گریختن شنگل به سپاه توران میزند و بسیاری از جنگیان را هلاك میکند.
جنگ رستم با ساوه
ساوه خویشاوند کاموس، به امید ستاندن کین وی با رستم به نبرد میپردازد اما سرانجام بردست وی کشته میآید.
نبرد رستم با کهار کهانی
پس از کشته شدن ساوه، کهارکهانی به آویزش رستم میشتابد اما بزودی در مییابد که مرد نبرد او نیست. روی در گریز میآورد که در این حال به نیزه جهان پهلوان از پای در میآید.
جنگ رستم با سپاه خاقان
رستم با يك صد تن از گردان ایرانی به آهنگ به چنگ آوردن تاج و تخت و پیل و سلاح خاقان به قلب سپاه چین میزند و جنگی سخت در میگیرد.
در میان کارزار رستم به خاقانیان اعلام میکند بهتر است تاج و تخت پیل و سلاح و هرچه با خود آورده اید، به ایرانیان واگذاريد و تسلیم شوید و گرنه همه شما را به هلاکت خواهم رساند.
خاقان به رستم دشنام میگوید و به سپاه دستور میدهد تا تیر بارانش کنند.
پس از این رستم پهلوانان خاقان را یکی پس از دیگری از زین بر گرفته بر زمین میزند و از پای در میآورد. این کار چندان ادامه مییابد که خاقان را به آشتی جویی وادار میکند.
رستم آشتی را به تسلیم بی قید و شرط دشمن موکول میکند و جنگ دنبال میشود.
در فرجام رستم خود را به پیل سپید میرساند و خاقان را از زین بر میگیرد و دستهای او را میبندد و خود به جان سپاه دشمن میافتد. بسیاری از آنان را میکشد.
عاقبت سپاه توران رو به هزیمت میآورند و به دستور پیران، پهلوانان، جنگ افزارهاشان را پنهان کرده میگریزند و پیران نیز ناپدید میشود. بدین ترتیب جنگ پایان میگیرد.
جنگ گستهم و كافور
پس از اسیر شدن خاقان چین، سپاه ایران از سغد میگذرند و به شهر بیداد که کافور بر آنجا فرمان میراند و خوراک مردمش گوشت آدمیزاد است میرسند.
گستهم از سوی رستم مأمور فتح در شهر بیداد میشود اما در نبردی که واقع میآید کافور بسی از ایرانیان را میکشد و گستهم توسط بیژن، رستم را به یاری فرامیخواند.
جنگ رستم و کافور
رستم برفور خود را به رزمگاه میرساند و در نبردی با كافور وی را از پای در میآورد. سپس سپاه ایران دژ بیداد را تسخیر کرده بسیاری از ساکنان دژ را میکشند و غنایم بسیار فراچنگ میآورند.
جنگ طوس و گیو بافولادوند
پس از این جنگ میان ایرانیان و خاقان چین دیگر بار واقع میشود.
فولادوند به میدان میآید و نخست طوس به مقابله وی میشتابد اما فولادوند کمربند او را گرفته وی را از زین بر میدارد و بر زمین میزند. گیو به یاری او میرود اما خود نیز گرفتار میآید.
نبرد رستم و فولادوند
پس از اسارت طوس و گیو رستم به مقابله فولادوند میشتابد. نبرد سختی در میگیرد و سرانجام رستم عمودی بر سر او میکوبد و میپندارد که او را کشته است.
اما با شگفتی همچنان بر زین استوارش میبیند. پس از این با هم پیمان میکنند که دور از لشکریان با یکدیگر بجنگند و کسی از جنگیان را به یاری نخواهند.
در این بخش از جنگ شیده به یاری فولادوند میآید و به رهنمونی او میپردازد.
رستم در فرصتی مقتضی فولادوند را از زین برکنده بر زمین میزند و باز او را کشته میپندارد اما ناگهان در مقابل چشمهای تهمتن از جای برخاسته بر اسب مینشیند و از صحنه کارزار میگریزد و به اردوگاه خود میرود.
جنگ گروهی ایرانیان باسپاه خاقان
پس از گریختن فولادوند،رستم به سپاه ایران دستور حمله گروهی میدهد و ایرانیان در این جنگ بسیاری از سپاهیان خاقان را از پای در میآورند.
سرانجام خاقانیان تسلیم میشوند و رستم به آنان زنهار میدهد.