حکیم ناصرخسرو قبادیانی بلخی دانای یمگان

علاقه مندی
ارسال به...
1 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
5,00/5
Loading...
حکیم ناصرخسرو قبادیانی بلخی دانای یمگان
hiword.ir 877بازدید 8 آبان 1402 بدون دیدگاه

حکیم ناصرخسرو قبادیانی بلخی دانای یمگان، فیلسوف،جهانگرد،نویسنده و از شاعران بزرگ ایرانی، در سال ٣٩٤ هجری در بلخ متولد شد و پس از 87 سال زندگی پربار در سال ٤٨١ در یمگان بدخشان در گذشت.

حکیم ناصرخسرو قبادیانی

حکیم ناصرخسرو قبادیانی بلخی شاعر و نویسنده و متفکر برجسته ایرانی است که در قبادیان از توابع بلخ تولد یافت و چون روزگاری دراز در مرو به سر برده خود را مروزی هم خوانده است

ناصرخسرو از آغاز جوانی به فراگرفتن دانش‌های گوناگون همت گماشت و گذشته از ادب پارسی و تازی با بیشتر معارف و فنون زمان خویش چون حساب، هندسه، نجوم، طب و داروشناسی، اقسام موسیقی، الهیات و تفسیر از فن نقاشی نیز بهره یافت و برای کسب معاش گاهی از آن سود می‌جست

او قرآن را از برداشت، اصول عقاید مذاهب گوناگون دینی را بررسی کرد و بدین سان اندوخته‌ای پرمایه از حکمت و دانش و ذوق فراهم آورد و صاحب اندیشه‌ای والا، جانی روشن و دلی تابناک گشت

ناصرخسرو به کتاب علاقه ی فراوانی داشت و در سفر کتاب‌های خود را به همراه می‌برد و گاه می‌شد که آنها را بر شتر حمل می‌کرد و خود پیاده طی طریق می‌نمود

او ازخاندانی محتشم بود و در بلخ آب و ملک داشت لیکن به نَسَب فَخر نمی‌کرد، در جوانی به دربار امیران راه یافت و به مراتب عالی رسید

دربارهای سلطان محمود و مسعود غزنوی را دید تا 43 سالگی در دولت عزنوی شغل دیوانی و دبیری داشت و در اعمال و اموال سلطانی متصرف بود و قرب و منزلت داشت.

در سال 432 هجری قمری پس از تصرف بلخ پایتخت زمستانی غزنویان به دست سلجوقیان، ناصرخسرو به امارت خراسان که در دست ابوسلیمان چغری بیک برادر طغرل و پدر آلب‌ارسلان سلجوقی بود، رفت و مناصب دیوانی را حفظ کرد

پیداست که با ارباب ادیان مختلف معاشرت و مباحثه داشت و شاید با “زند و پازند” هم آشنا بوده و علاقه‌ی او به بررسی چند و چون مذاهب گوناگون در اشعارش منعکس است

از شافعی و مالکی و قال حنیفی

جستیم ز مختار جهان داور رهبر

چون چون و چرا خواستم و آیت محکم

در عجز بپیچیدند این کور شد آن کر

پرسنده همی رفتم از این شهر بدان شهر

جوینده همی گشتم از این بحربدان بر

زمینه‌ی فکری و ذوقی او دلبستگی‌اش را به کار دیوانی و مشغله‌های روزگار شباب سست کرد ، این تغییر حال و رمیدگی که مقتضای رشد معنوی و جهان آزمودگی او بود به صورت خواب، ممصل شد

خود در این باره گوید پس از آنجا یعنی پنج دیه مرورود به جوزجانان شدم و قرب یک ماه بودم و شراب پیوسته خوردمی

شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفتی چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند اگر بهوش باشی بهتر

من جواب گفتم که حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند

جواب داد که بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد، حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهوشی رهنمون باشد بلکه چیزی باید طلبید که خرد را و هوش بیفزاید

گفتم که من این از کجا آرم؟

گفت جوینده یابنده باشد و پس سوی قبله اشارت کرده و دیگر سخن نگفت

ناصرخسرو و جهانگردی

ناصرخسرو بر اثر آن خواب تصمیم گرفت که از شغل دیوانی استعفا دهد، شراب خواری را ترک کرد و سرانجام به آهنگ حج، مرو را ترک گفت و با برادر کوچکتر خود ابوسعید و غلامی هندی روانه‌ی حجاز شد

هفت سال در سیر و سفر بود و مسیری به مسافت بیش از 2220 فرسنگ راه (غیر آنکه اطراف به زیارت‌ها و غیره رفته بود) پیمود

از سرزمین ها و شهرهای بسیاری را دید و با جغرافیا و جامعه و حکومت آنها آشنا شد

چهار بار خانه‌ی خدا را زیارت کرد، سه سال در مصر به سر برد با پیشرفت اقتصادی و اجتماعی آن دیار آشنا شده و شیفته‌ی آبادانی وحکومت آن ملک شد

از هیچ‌کس به عُنف چیزی نستانند و غَصَب و بوقلمون که جهت سلطان بافند، همه را بهای تمام دهند ، چنان‌که مردم به رغبت کار سلطان کنند نه چنان که در دیگر ولایت‌ها که از جانب دیوان و سلطان سخت پردازند

و چون از دور شهر مصر را نگاه کنند پندارند کوهیست و جایی است که خانه‌ها چهارده طبقه از بالای یکدیگر است و جایی خانه‌های هفت طبقه

آن سراها چنان بود از پاکیزگی و لطافت که گویی از جواهر ساختند نه از گچ و آجر و سنگ و تمامت سرای‌های قاهره جدا جدا نهاده است چنان که درخت وعمارت هیچ آفریده‌ای بر دیوار غیری نباشد و هر که خواهد هر گه که بایدش خانه‌ی خود باز تواند شکافت و عمارت کرد که هیچ مضرتی به دیگری نرسد

ناصرخسرو در مصر به خدمت المستنصر بالله هشتمین خلیفه فاطمی (خلافت 427-487 ه.ق ) رسید و سرانجام مرتبه‌ی حجت یافت که در سلسله مراتب و مدارج سیراهل باطن در مذهب اسماعیلی فوق مستجیب و داعی و تالی امام است

این مطلب را هم ببینید
کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جفری یانگ

بدین سان ناصرخسرو “حجت جزیره‌ی خراسان” یکی از جزیره‌های دوازده‌گانه یا یکی از مناطق دوازده‌گانه‌ی اسماعیلیان شد

در راه بازگشت از سفر به سال 444 هجری قمری در طبس، هفده روز مهمان امیر ابوالحسن گیلکی بود

خاندان گیلکی اسماعیلی مذهب بوده و دیر زمانی بر قهستان فرمانروایی داشته و قهستان پناهگاه اسماعیلیان بود

ناصرخسرو داعی بزرگ اسماعیلیان در خراسان

ناصرخسرو در بازگشت از سفر دراز خود، پنجاه ساله بود، او به موطن خود بلخ رفت و داعیان و مبلغان و دعوت کنندگان به مذهب اسماعیلی را به اطراف فرستاد، لیکن با مخالفت سلجوقیان که حامی بغداد بودند و تکفیر پیشوایان متعصب مذهبی روبرو شد و لذا از بلخ فرار کرد و به مازندران که حکام آن شیعه بودند، پناه برد

فرارش از بلخ پیش از سال 453 یعنی تاریخ نگارش زادالمسافرین روی داده است که در این کتاب از نفی بلد شدنِ خود یاد می‌کند

دور از بلخ گاهی به یاد موطن می‌افتاده و حسرت خود را به زبان شعر بیان می‌کرده است

ای باد عصر اگر گذری بر دیار بلخ

بگذر به خانه‌ی من و آن جای جوی، حال

بنگر که چون شده است پس از من دیار من

با او چه کرد دهرِ جفا جویِ بد فعال

پس از چندی توقف در مازندران به نیشابور و سرانجام در حدود 60 تا 63 به یمگان از توابع بدخشان رفت که به بلخ هم نزدیک‌تر بوده است

در دل رشته کوه‌های رخنه ناپذیر بدخشان در قلعه‌ای که به قول قزوینی در کتاب آثار البلاد، شهری حصین بود، پناه جست

بیش از بیست و پنج سال پایان عمر خود را در آنجا به سر برد و در منطقه‌ی پهناوری از بدخشان و نواحی مجاور آن تا حدود خوقند و بخارا به نشر مذهب اسماعیلی پرداخت

دعوت ناصرخسرو در مازندران و خراسان فرقه‌ی خاصی از اسماعیلیان به نام ناصریه پدید آورد

در بیان الادیان که به سال 485 هجری قمری یعنی شاید چهار سال پس از وفات ناصرخسرو به قلم امیر ابوالمعالی محمد بن عبیدالله یکی از سادات علوی تالیف شده است، اصحاب ناصرخسرو در طبرستان الناصریه خوانده شده اند

در این کتاب آمده است: بسیار که از اهل طبرستان از راه رفتند و آن مذهب بگرفته اند

دانای یمگان به سال 481 هجری قمری در یمگان درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد

آثار ناصرخسرو قبادیانی

دیوان اشعار

ناصرخسرو قصیده‌ سرای قهاریست، دیوانش حاوی بیش از ده هزار بیت شعر است و از قصاید بلند و استوار و منسجمی آکنده است

سراینده این اشعار شاعریست ملتزم، استدلالی، خردگرا، آزاداندیش و با این همه، برخوردار از نیروی خیال و الهام شاعرانه است

او شخصیتی مستقل و بارز و به مقتضی آن سبکی منفرد و ممتاز دارد، به توقف در ظواهر و زر و زیور و نقش و نگار دلبسته نیست

شاعران را نکوهش می‌کند که شعر را در توصیف ابروی یار و زلف دلدار به خدمت گرفته اند یا وسیله‌ی تملق و گزافه‌گویی ساخته اند

صفت چند گویی ز شمشاد و لاله

رخ چون مه و زلفک انوری را

به علم و به گوهر کنی مدحت آنرا

که مایه است مَر جهل و بد گُوهری را

از آنچه از او مانده اثری از شعری درباری دیده نمی شود، اگر مدح گفته پیشوایانی را گفته که به عقیده‌ی او یزدان آنان را برای رهبری خلق برگزیده است، که مضمون آن در انجیل متی باب هفتم آیه‌ی شش نیزآمده است

من آنم که در پای خوکان نریزیم

من این قیمتی دُرٌ لفظ دَری را

کسی را کُند سجده دانا که یزدان

گزیده است از خلق و مر رهبری را

او با استادی، تمام عقاید خود را در اسلوب فلسفی و نه فقط به اصطلاحات فیلسوفان چون انوری به رشته‌ی نظم کشیده است

در حقیقت وی اندیشه‌های بغرنج فلسفی و کلامی را به روش منطقیان، ماهرانه در اشعار خود بیان کرده و به خوبی از عهده‌ی این وظیفه‌ی دشوار برآمده است

این مطلب را هم ببینید
کتاب تاریخ مردم ایران نوشته عبدالحسین زرین کوب

شعرش مانند شعر کسایی، سرشار است از حکمت و موعظه و اندیشه‌های مذهبی، در حقیقت وی تحت تاثیر کسایی مروزی بوده و بسیاری از قصیده‌های آن شاعر چیره‌دست را نیز جواب گفته است

موسیقی شعر او پر صلابت و سنگین و پر وقار است، در بحرهای دشوار قریه آزمایی کرده و در همه جا قرین توفیق بوده است

زبانش پاکیزه و استوار و آکنده از واژه‌های اصیل دری و ترکیبات خوش است و بیانش از وسعت معلومات و عمق اندیشه و انضباط فکری او حکایت می‌کند

استادی و ذوق شاعرانه‌ای او نه تنها در وصف طبیعت یا بیان تاثر از بدرفتاری و ایضا هم‌عصران و متعصبان بلکه بیش از آن و به ویژه در گزینش واژه‌ها و ترکیبات و نشاندن آنها در بحرهای مطبوع و نامطبوع و آوردن تعبیرهای زیبا و استوار جلوه‌گر است و شاید همین امر موجب شده که شادروان علامه قزوینی وی را همراه فردوسی، خیام، مولوی، سعدی و حافظ یکی از شش شاعر تراز اول پارسی گو شمرده است

ناصرخسرو علاوه بر دیوان شعر دو منظومه کوتاه “روشنایی نامه”و “سعادتنامه” در موعظه و حکمت دارد

وی شعر عربی هم می‌سروده و دیوان اشعار عربی نیز داشته است یعنی سخن و سخنوران

بخوان هر دو دیوان من تا ببینی یکی گشته با عنصری بُهتری را

جامع‌الحکمتین

جامع‌الحکمتین یعنی جامع حکمت یونان و اصول عقاید اسماعیلی، رساله‌ی فلسفی است به نثر فارسی در بیان عقاید اسماعیلیان

ناصرخسرو این رساله را در سال 464 هجری قمری به خواهش عین‌الدوله ابوالمعالی امیر بدخشان در شرح و جواب قصیده‌ی فلسفی فارسی خواجه اَبوالْهِیْثَم جرجانی که از معتقدان مذهب اسماعیلی و از فضلای اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم بوده تصنیف کرده است

قصیده‌ی اَبوالْهِیْثَم جرجانی به مطلع “

یکیست صورت هر نوع و نیست زینت گذار
  چرا که هیئت هر صورتی بود بسیار؟

است” ، شارح درجواب تاویلات کلامی و فلسفی آورده است

خوان الاخوان

کتابیست به نثر فارسی در اخلاق و حکمت و موعظه

کتاب زادالمسافرین ناصرخسرو

کتابی است در بیان حکمت الهی به زبان فارسی بر وفق مشرب اسماعیلیان که در سال 453 هجری قمری ظاهرا به نام خلیفه المستنصر بالله فاطمی تالیف شده است

در این کتاب که به زبان ساده نوشته شده اصطلاحات فلسفی فراوانی به فارسی سره وجود دارد

کتاب مشتمل است بر 27 قول و ابواب و مباحث متعدد که در طی آنها مولف در باب جسم، طبیعت، نفس، ثواب و عقاب به تفصیل گفتگو می‌کند

وی ضمن کتاب به نقل اقوال و تعالیم زکریای رازی و رد و نقض آنها می پردازد

رساله گشایش و رهایش

رساله فارسی ناصرخسرو در جواب چند سوال یکی از برادران مذهبی که به دعوی مولف رهایی بخش نفس‌های مومنان و مخلصان از تردید است و دشواری‌های آنان را می‌گشاید و به همین مناسبت گشایش و رهایش نام گرفته است

سی سوال و جواب آنها در این رساله فراهم آمده است ، زبانی ساده و منطقی روشن دارد

رساله وجه الدین از ناصرخسرو

رساله‌ای فارسی در مسایل کلامی و تاویلات و باطن عبادات و احکام شریعت، مشحون به اصطلاحات مذهب اسماعیلی

از دو اثر دیگر او بستان العقول و دلیل المتحیرین نشانی به دست نیست

سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی

سفرنامه ناصرخسرو نخستین اثر از آثار او به نثر فارسی است

این کتاب شرح سفر هفت‌ساله‌ی مولف است به بلاد روم و و مصر و حجاز و بین‌النهرین که طی آن چهار بار زیارت خانه‌ی خدا کرده، از شهرها و قرا و دیه‌های بسیاری گذشته، مراکز عمده‌ی تمدن اسلامی و امارات و ابنیه تاریخی و مذهبی بسیاری را دیده و با زندگی اقوام گوناگون و طرز معیشت آنان آشنا شده و به دیدار رجال تاریخی و فرهنگی و سیاسی متعددی نایل شده است

ناصرخسرو از مسیر سفر و از توقفگاه‌ها و شهرها و قریه‌ها توصیف‌های بسیار دقیق و جالبی به دست می‌دهد و به خلاف عامه‌ی سفرکردگان دروغ نمی‌بافد

از طرز معیشت و آداب و اخلاق و حکومت اقوام مختلف اطلاعات تفصیلی و روشنی در اثر خود فراهم آورده است

بدیننسان کتاب از لحاظ جغرافیای تاریخی و از جهت آشنایی به اوضاع‌ و احوال جامعه‌ها و مراکز مهم تمدن اسلامی در روزگار مولف دارای مزایای فراوانی است

زبان مولف ساده و روشن است و نمونه درخشانی از نثر نقض و پرمغز و پاکیزه فارسی به شمار می‌رود

نویسنده ضمن وصف امارات و ابنیه و مساجد، تعبیرات و اصطلاحات معتبری به کار برده که در زمینه‌ی معماری و شهرسازی منبع فیاضی در اختیار علاقه‌مندان می‌گذارد

1 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
5,00/5
Loading...

مقالات و نقدهای مشابه

مشاهده همه

جدیدترین کتاب‌های صوتی

مشاهده همه
دیدگاه ها

لطفا دیدگاهتان را بنویسید

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

من ربات نیستم *در حال بارگیری کپچا پلاس ...