کتاب صوتی ادب مرد به ز دولت اوست، نمایشنامهای کمدی، طنزی پرگفتگو و مملو از کنایات و استعارههای طنز، به قلم ایرج پزشک زاد است.
این اثر در سال 1352 نوشته و با عنوان کامل «ادب مرد به ز دولت اوست» منتشر شد.
دانلود کتاب صوتی ادب مرد به ز دولت اوست
درباره کتاب صوتی ادب مرد به ز دولت اوست
در کتاب صوتی ادب مرد به ز دولت اوست، کمدی در سه قسمت و با یک مقدمه و یک مؤخره است.
کتاب صوتی ادب مرد به ز دولت اوست در سال هزار و سیصد و هشتاد برای بار پنجم در نود و دو صفحه و با جلد شومیز منتشر شدهاست.
داستان پیرامون یک کارمند و دغدغههای انسانی و وسوسههای شیطانی اوست.
داستان در کتاب صوتی ادب مرد به ز دولت اوست، در قالب نمایشنامهی داستان یک کارمند ساده و عیالوار ولی با وجدان است که حاضر نشده رشوهای دههزار برابر حقوقش را در ازای یک کار ساده بگیرد.
به ناچار و برای گولزدن این انسان ساده که به مرض پارسایی از درجه پنج مبتلاست، شیطان شخصاً وارد زندگی وی میشود.
درباره ی ایرج پزشک زاد
ایرج پزشکزاد از طنزپردازان ایرانی نیمهٔ دوم قرن بیستم است که در سال 1306 در تهران به دنیا آمد.
پدرش حسن پزشکزاد یک پزشک و مادرش شاهزاده فکری ارشاد دختر مؤیدالممالک فکری ارشاد بود.
وی پس از تحصیل در ایران و فرانسه در رشته ی حقوق دانشآموخته شد.
او به مدت پنج سال در ایران به قضاوت در دادگستری مشغول بود.
پس از آن به خدمت در وزارت امور خارجه ایران ادامه داد و آخرین سمتش مدیرکل روابط فرهنگی بود.
وی بیشتر به خاطر آفرینش رمان “داییجان ناپلئون” و شخصیتی به همین نام به شهرت رسید.
وی کار نویسندگی را در اوایل دهه ی 1330 با نوشتن داستانهای کوتاه برای مجلهها و برگردان نوشتههای ولتر، مولیر و چند رمان تاریخی آغاز کرد.
او هنگام کار در وزارت امور خارجه، نویسنده ی ستون طنز «آسمون ریسمون» در مجله فردوسی نیز بود.
پس از انقلاب 1357 ایران به فرانسه رفت و عضو شورای نهضت مقاومت ملی شد که با رهبری شاپور بختیار تشکیل شده بود.
وی برای نهضت چند کتاب نوشته که نمونه آن «مروری بر واقعه 15 خرداد 1342» است.
وی در 22 دی 1400 در سن 94 سالگی در لس آنجلس درگذشت.
پزشکزاد درباره ی خود میگوید:
از پدری پزشک و مادری معلم به دنیا اومدم.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه در تهران و تحصیلات عالیه رو در فرانسه در رشته حقوق گذراندم.
بعد از فارغالتحصیلی به استخدام وزارت امور خارجه درآمدم و به عنوان دیپلمات تا انقلاب در اونجا کار کردم.
بعد از انقلاب از کار اخراج شدم به طوری که حتی حقوق بازنشستگی هم شامل حالم نشد.
بعد از اون به فرانسه برگشتم و به کار روزنامهنگاری و قلم زنی و نوشتن اراجیف مشغول شدم.
پس از چند سال تحصیل در فرانسه، اوایل دهه 1330 وقتی25 ساله بود به ایران بازگشت.
«تازه از سفر تحصیل، به تهران برگشته بودم. دوران ملی شدن نفت و مضیقه مالی بود. مثل خیلی از همدورهها، بیکار بودم. البته در خانه پدری شام و ناهاری میخوردیم ولی پول توجیبی و رفتوآمد و تفریح را دیگر نمیشد از پدر پیر و بازنشسته خواست.»
در آن دوران، پاتوق پزشک زاد کافه فردوسی واقع در ضلع جنوبی خیابان استانبول تهران بود.
در آن کافه بود که پزشکزاد با بسیاری از شاعران و نویسندگان و روزنامهنگاران آن زمان ایران آشنا شد.
«یک روز ما، به دنبال حمله ی گروه سومکا به کافه فردوسی پناه برده بودیم. وقتی کرکره باز شد، نصرت رحمانی با سر و روی آسیبدیده خونآلود وارد شد. بعد از تحقیق دانستیم که گروه ضربت سومکا نصرت را با احمد شاملو عوضی گرفته و کتک جانانهای به او زدهاند.
کافه فردوسی (چپ) پاتوق نویسندگان و روشنفکران تهران در دهه ی سی بود.
پزشک زاد کارش را با ترجمه شروع کرد و اولین درآمدی که از این راه به دست آورد، ترجمه ی یک نمایشنامه از مولیر بود.
اما همزمان به گذراندن دورههای کارآموزی قضایی پرداخت و در مرداد 1332 حکم دادیاری دادسرای تهران را گرفت.
«صبح 28 مرداد که یک چهارشنبه به یادماندنی بود. من مثل روزهای دیگر، به حکم نومنصبی، سرساعت در دادسرا بودم. قضات دادسرا این جا و آنجا دور هم جمع شده و درباره وقایع روز، به خصوص میتینگ جبهه ملی و تظاهرات حزب توده و احتمالات آینده بحث میکردند.»
از قضا وقتی مأمور شد که در شعبهای از دادگاه جنحه تهران خدمت کند، یکی از اولین پروندههایی که در آن دادگاه باید از ادعانامه دفاع میکرد، مربوط به حوادث 28 مرداد بود.
زمانی که در دادگستری بود، از یک وکیل دادگستری تازهکار که در کوچه آقا قاسم شیروانی در خیابان نادری یک آپارتمان سه اطاقه اجاره کرده بود، یک اطاقش را اجاره کرد.
«سه چهار صندلی و یک میز کوچک تحریر از خانه آوردم. دوستم تورج فرازمند یک صندلی چوبی راحتی تشکچهدار برای تکمیل مبلمان آورد و توضیح داد که این صندلی در اصل مال شازده نمیدانم چیچیمیرزا بوده است.»
همانطور که در قبل ذکر شد ایرج پزشکزاد بیشتر به خاطر آفرینش رمان «داییجان ناپلئون» شناخته میشود.
در سال 1355 مجموعه ی تلویزیونی «داییجان ناپلئون» توسط ناصر تقوایی برگرفته از این رمان ساخته شد.
تأثیر ایرج پزشکزاد بر ادبیات ایران
برخی مجموعه ی تلویزیونی قهوه تلخ را کپی از کتاب ماشاالله خان در بارگاه هارونالرشید نوشتهٔ ایرج پزشکزاد میدانند.
مجموعه ی خاطرات «حاج مم جعفر در پاریس»، رمانهای «دایی جان ناپلئون»، «خانواده نیک اختر» و «ماشالله خان در بارگاه هارون الرشید» و نیز نمایشنامههای «ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شد»، «پسر حاجی بابا جان» و «صندوق لعنت» بخشی از آثار وی در زمینه ی طنز است.
در میان ایرانیان، مثل همه مردمانی که پیشتر استعمار شدهاند، یک نوع ویروس وجود داشت و همچنان وجود دارد:
«اینکه ما فکر میکنیم همه بلاهای کشور از انگلیسیها یا خارجیها سرچشمه میگیرد.»
رمان “دایی جان ناپلئون” ، نیم قرن پس از انتشارش شناختهشدهترین اثر پزشک زاد به شمار میرود که یک دوره ی تاریخی را بازگو میکند.
اما در واقع، اهمیت این نویسنده به کلیت آثارش است که همچون پازلی، با کنار هم قرار دادن آنها، میتوان تصویری کامل از جامعه ایران معاصر به دست آورد.
پزشک زاد که دههها در یک آپارتمان کوچک در محله پانزدهم پاریس زندگی میکرد، هنگام مرگ در آمریکا و نزد تنها فرزندش، بهمن، به سر میبرد.
او، چه وقتی ایران بود و چه وقتی در مأموریتهای کاری در خارج از کشور و چه وقتی در تبعید به سر میبرد، به فارسی مینوشت و در غنای ادبیات آن سهم داشت.
زبانی که او در آثارش به کار میبرد، زبانی ساده، شیرین، شسته و معیار است که در ماندگاری آثارش نیز مؤثر بوده است.
ایرج پزشک زاد طنزپردازی «آشنا»
هر چند که کار در دادگاهها سوژههای دستاولی را برای قصهنویسی به پزشک زاد داد، اما او از این شغلش چندان رضایت نداشت.
«از الزامات شغل قاضی، با همه احترام و تشریفی که داشت، چون با طبع احساساتی من سازگار نبود، سخت به تنگ آمده بودم و راه فراری میجستم. از قضا یک کنکور ورودی وزارت امور خارجه پیش آمد. شرکت کردم و قبول شدم.»
ایرج پزشک زاد از همان زمان بازگشت به ایران مایل بود کار مطبوعاتی کند، اما در دوران خدمت در وزارت خارجه بود که فرصت بیشتری برای نوشتن پیدا کرد.
این نویسنده که حالا دیگر دیپلمات شده بود، نه با اسم واقعی بلکه با اسم «ا. پ. آشنا» نوشتن طنز برای نشریات را آغاز کرد و برخی از نوشتههای مطبوعاتی او در قالب کتاب نیز منتشر شدند.
پزشکزاد در فاصله نیمه دهه 1330 تا نیمه دهه 1340، کتابهای «حاج ممجعفر در پاریس»، «ماشاءالله خان در بارگاه هارونالرشید»، «بوبول» و «آسمون ریسمون» را منتشر کرد.
حسن میرعابدینی، منتقد و مورخ ادبی، در «صد سال داستاننویسی ایران» درباره پزشک زاد نوشته که این نویسنده «از معدود هزلنویسان حرفهای» بود که «آثاری به دور از ابتذالهای مطبوعاتی پدید آورد.»
این منتقد تأکید میکند که البته در آثار پزشک زاد مسائل در زمینه اجتماعیشان و به صورتی همهجانبه مطرح نمیشوند و او «با استفاده از ایهام کلمات، نوشتههایی هزلآمیز را میآفریند.»
برخی دیگر منتقدان ادبی نیز معتقدند قصههای طنزآمیز پزشک زاد بیشتر استهزای رفتار آدمیان است تا استهزای شرایط اجتماعی.
با این حال، طنزنویسی پزشک زاد که جزء اصلی فکر، زبان و ساختار قصههای اوست، بر سنت طنزنویسی فارسی پیش از خود او به ویژه علیاکبر دهخدا استوار است.
پزشک زاد نیز مانند دهخدا چند شخصیت را وارد قصههایش میکند و با خلق گفتوگوهایی میان این شخصیتها، فضا و محیطی طنزآلود را به وجود میآورد.
این نویسنده و دیپلمات که به زبان فرانسه مسلط بود و آثاری را نیز از این زبان به فارسی ترجمه کرده بود، در نگارش داستانهایش از ادبیات جهان تاثیر پذیرفته است.
مثلا او داستان «ماشاءالله خان در بارگاه هارونالرشید» را که داستان سفر در زمان است، بر اساس نمونههای غربی آن پدید آورد.
ماشاءالله خان یک نگهبان خیالباف بانک، به قرنها عقب بازمیگردد و وارد دربار هارون الرشید در بغداد میشود.
پزشک زاد بیشتر مایل بود این داستان به صورت یک فیلم ساخته شود که امکانش در آن زمان به وجود نیامد.
همچنین محمدرضا اعلامی فیلمساز فقید، در سالهای آخر زندگی خود قصد داشت فیلمی بر اساس این داستان جلوی دوربین ببرد، اما با وجود انجام اقدامات مقدماتی برای این فیلم، هرگز موفق به انجام این کار نشد.
با این حال برخی سریال «قهوه تلخ» ساخته مهران مدیری را متأثر از این رمان میدانند.