ماجرای پر سوم سیمرغ

علاقه مندی
ارسال به...
3 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
5,00/5
Loading...
ماجرای پر سوم سیمرغ
hiword.ir 1545بازدید 12 شهریور 1402 بدون دیدگاه

مدتی است که ماجرای پر سوم سیمرغ مورد توجه دوستداران شاهنامه فردوسی قرار گرفته و بحث های زیادی در مورد آن شده است، در این نوشته تلاش شده که برای آگاهی مختصری در مورد ماجرای پرهای سیمرغ تقدیم گردد.

ماجرای پرهای سیمرغ

برای بررسی ماجرای پر سوم سیمرغ بایستی از داستان زال و سیمرغ شروع کنیم

در داستان زال و سیمرغ از شاهنامه فردوسی، وقتی زال می خواست از سیمرغ خداحافظی کرده و او را ترک‌ کند، نگران و اندوهگین است و سیمرغ برای آرامش خیال او سه پَر از پَرهای خود را به زال می دهد و به او می گوید :

“هر وقت در تنگنا و تیره روزی قرار گرفتی یکی پرهای مرا را به آتش بکش تا‌ بیدرنگ ظاهر شده و به یاری ات بشتابم”

ابا خویشتن بر یکی پَرّ من 
همی باش در سایه‌ فرّ من
گرت هیچ سختی به روی آورند
 ز نیک و ز بد گفت‌وگوی آورند
بر آتش برافکن یکی پرّ من
 ببینی هم اندر زمان فرّ من

یعنی هر وقت واقعا دلت سوخت و به من نیاز داشتی، فر و نیروی یزدانی من برای کمک به تو آماده است

پس از گذشت سال ها، نیازمندی زال به سیمرغ و درخواست یاری از او در دو موقعیت پیش آمد

یکی زمانی که رودابه بر سر زایمان رستم با مشکل روبرو شد و چون زال خطر مرگ رودابه و نوزادش را نزدیک دید ، مجمری از آتش افروخته و با سوزاندن اولین پر و سیمرغ را به یاری می خواند

همان پرّ سیمرغش آمد به یاد
 بخندید و سیندخت را مژده داد
یکی مِجمَر آورد و آتش فروخت
 وزان پرّ سیمرغ لختی بسوخت
هم اندر زمان تیره‌گون شد هوا
 پدید آمد آن مرغ فرمانروا

عمل رستمزاد بنا به دستور سیمرغ به خوبی انجام شد و رستم به سلامت پای به عرصه گیتی گذاشت و سیمرغ دستورات بهداشتی لازم را برای سلامت رودابه به زال داده و در این هنگام هم یک پر از بال خود کند و به زال داد

بگفت و یکی پر ز بازو بکند 
فکند و به پرواز بر شد بلند
بشد زال و آن پرّ او برگرفت برفت
 و بکرد آن‌چه گفت ای شگفت

در داستان نبرد رستم و اسفندیار یعنی اواخر بخش اسطوره و حماسه در شاهنامه، رستم و رخش پس از نبردی سخت با اسفندیار، زخمی و خونین به اردوگاه آمده‌اند.

این مطلب را هم ببینید
اقتباس های سینمایی از شاهنامه فردوسی

زال چون وضع جسمی رستم را بسیار بد می بیند و چاره ای جز درخواست یاری از سیمرغ ندارد، لذا زال به بلندی می‌رود و با خود منقل آتش می‌برد و آن‌جا پر دوم را آتش می‌زند.

فسونگر چو بر تیغ بالا رسید
  ز دیبا یکی پر به بیرون کشید
به مجمر یکی آتشی برفروخت
 بر آتش از آن پَرْش لختی بسوخت

سیمرغ حاضر می شود زخم‌های رخش و رستم را می‌بیند. تیرها را بیرون می‌کشد و با پر خود روی زخم‌ها می‌مالد تا درمان شود.

به منقار از آن خستگی خون کشید 
وزو هشت پیکان به بیرون کشید
بر آن خستگی‌هاش مالید پر
 هم اندر زمان گشت با زور و فر

اکنون که سیمرغ می‌خواهد برود. پر دیگری به رستم می‌دهد.

یکی پرّ من تر بگردان به شیر 
بمال اندر آن خستگی‌های تیر

سیمرغ آدرس درخت باستانی را به رستم می‌دهد تا از چوب آن برای کشتن اسفندیار استفاده کند. سیمرغ می‌گوید وقتی از چوب گز تیر درست کردی…

به آتش بر این چوب را راست کن 
 یکی نغز پیکان نگه کن کُهُن
سه پرّ و دو پیکان بدو در نشان
  نمودم تُرا از گزندش نشان

یعنی سیمرغ به جز پرهایی که قبلا به رستم داده بود ، سه پر جدید برای تیری که باید به سوی اسفندیار پرتاب کند به رستم می‌دهد.

اما ماجرای پر سوم سیمرغ

نکته ابتدایی داستان زال و سیمرغ کماکان باقی است و آن نکته این است که سیمرغ سه پر به زال می دهد و زال در دو موقعیت به آتش زدن پر سیمرغ نیاز پیدا کرده و دو پر از سه پری که سیمرغ بدو داده بود را آتش زده و پر سوم سیمرغ نزد زال باقی مانده است.

این مطلب را هم ببینید
داستان جنگ های شاهنامه ۲- از کیومرث تا قباد

هرچند در طی داستان های دیگر، سیمرغ از پرهای خود برای درمان و چاره جویی استفاده کرده و حتی پر خود را به منظور درمان به زال و رستم می دهد اما این با آتش زدن پر سوم سیمرغ و احضار او تفاوت دارد.

با مرور اشعار شاهنامه فردوسی، به جز دو مورد که زال پر سیمرغ را بر مجمر انداخته و برای درخواست یاری و احضار او، سوزانده مورد دیگری پیدا نشد و ماجرای پر سوم سیمرغ حتما فلسفه و حکمت دیگری دارد که ما از آن بی خبریم

با سیمرغ پرنده اسطوره ای ایران آشنا شوید

3 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
5,00/5
Loading...

مقالات و نقدهای مشابه

مشاهده همه

جدیدترین کتاب‌های صوتی

مشاهده همه
دیدگاه ها

لطفا دیدگاهتان را بنویسید

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

من ربات نیستم *در حال بارگیری کپچا پلاس ...