انیمیشن داستان های شاهنامه برای کودکان و نوجوانان

فیلم قیام کاوه آهنگر

علاقه مندی
ارسال به...
4 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
4,75/5
Loading...
انیمیشن داستان های شاهنامه :فیلم قیام کاوه آهنگر
hiword.ir 1294بازدید , , 19 مرداد 1402 1 مشاهده محصول

در ششمین قسمت از انیمیشن داستان های شاهنامه برای جوانان و نوجوانان، فیلم قیام کاوه آهنگر تقدیم دوستداران شاهنامه میگردد.


شخصیت های فیلم قیام کاوه آهنگر

کاوه آهنگر

کاوه ی آهنگر با معنی «گاو درفش-کسی که درفشی همچون گاو دارد- و با لقب دادخواه و نماد عدالت خواهان در زمان ضحاک تکه چرم خود را سر نیزه می کند و علیه ظلم می تازد.

بعدا هر پادشاهی آن را می زیبد و آن را «درفش کاویان» به معنی «پرچم کاوه ی عدالت خواه» می نامند زیرا آن را مقدس و نماد عدالت پادشاهی خود می دانند

گرمایل و ارمایل

گرمایل یا کرمایل که به «گرمانک یا کرمانک -می تواند ریشه هم باشد-» هم شناخته می شود به معنی «انسان دور اندیش» و با لقب پیش بین «کسی که امور را پیش بینی می کند» یکی از دو کسانی است که توانست به قصر ضحاک و آشپزخانه اش وارد شود و از بین دو نفر قربانیان ، یک نفر را نجات دهد

ارمایل که به «ارمانک-می تواند ریشه هم باشد-» شناخته می شود به معنی «انسان پرهیزگار» و با لقب پاک دین «کسی که دین پاک دارد» یکی از دو کسانی است که توانست به قصر ضحاک و آشپزخانه اش وارد شود و از بین دو نفر قربانیان ، یک نفر را نجات دهد.

شهرناز

دختر یا خواهر کوچک جمشید با ریشه ی «سَنگهَوَک» و به معنی «کسی که برای خانه داری و شوهرداری بسیار مناسب است» که ابتدا به عقد ضحاک در آمده بود و پس از آن با فریدون ازدواج کرد

ارنواز

دختر یا خواهر بزرگ جمشید با ریشه ی «اَرنَوَک» و به معنی «کسی که دارای سخن گفتن نیکو و بدن نرم است» که ابتدا به عقد ضحاک در آمده بود؛او از ضحاک فرزندی به نام «زَور» به دنیا آورده بود؛پس از آن با فریدون ازدواج کرد

کندرو

نام پیشکار و وزیر ضحّاک که در اصل نام هندی است و به معنی «رونده با سرعت کم» که به ضحّاک کمک می کرد تا به خواسته هایش برسد و در آخر خبر رسیدن فریدون را به ضحّاک می رساند

این مطلب را هم ببینید
معرفی زنان نامدار شاهنامه: فرانک مادر فریدون

شرحی کوتاه بر داستان فیلم قیام کاوه آهنگر

ضحاک حدود ھزار سال حکومت کرد و تمام بدی ھا در حکومت او نمايان گشت.

جمشيد دو دختر به نام ھای شھرناز و ارنواز داشت.ضحاک آنھا را طلسم کرد و به آنھا بدخويی و زشتی ياد داد و آنھا را به ھمسری گرفت.

ھر روز مغز سر دو جوان، خوراک مارھای ضحاک ميشدند.بعد از مدتی دو فرد به نام ارمايل و گرمايل به آشپزخانه ضحاک راه پيدا کردند و توانستند از دو نفری که کشته ميشوند يک نفر را نجات دھند بطوريکه از دو نفر يک نفر را نجات داده و مغز سر ديگری را با مغز سر يک گوسفند بياميزند و به نزد ضحاک ببرند.

در اين صورت ماھی سی جوان نجات می يافتند و وقتی تعداد آنھا به دويست ميرسيد در کوه ھا به کشاورزی و دامداری بطور مخفيانه می پرداختند که بنابر گفتار فردوسی، نژاد کردھا به اين اقوام برميگردد.

از پادشاھی ضحاک چھل سال مانده بود که شبی خواب ديد که يک نفر او را با گرز می زند (( گرز را به سرش می کويد )) و پس از اسير کردنش به کوه می برد.ضحاک از خواب بيدار شد.

ارنواز به او گفت نترس چراکه تو پادشاه کل جھانی و به نزد موبدان برو تا از خواب و تعبيرش اطلاع يابی.

ضحاک موبدان را به آنجا خواند و قضيه را تعريف کرد يکی از موبدان به ضحاک گفت که شخصی به نام فريدون که ھنوز به دنيا نيامده بسيار بزرگ و تنومند ميشود و تو را از پای در می آورد.

ضحاک بسيار ترسيد و دستور داد ھرطور شده فريدون را بيابند و از امروز ھر فرزندی که به دنيا می آيد بايد کشته شود.پس از مدتی فريدون به دنيا آمد.

آبتين پدر فريدون به دست سربازان ضحاک کشته شد و فرانک مادر فريدون پسرش را از ترس به مرغزاری برد و به نگھبان مرغزار گفت که او را بپروران و فريدون با شير گاوی که در آن مرغزار بودبه نام گاو برمايه رشد کرد.

پس از سه سال فرانک به نزد نگھبان آمد،فريدون را گرفت و به البرز کوه برد.پس از آن ضحاک از وجود گاو برمايه آگاه شد ، به ھمراه يارانش به آنجا آمد و آن گاو و نگھدار مرغزار را کشت.

این مطلب را هم ببینید
بهترین نویسندگان ایران

فريدون شانزده ساله شد.از مادر درمورد خودش پرسيد.فرانک به او گفت نسلت به طھمورث برميگردد و پدرت و گاو برمايه که تو بوسيله آن رشد کرده ای و نگھبان مرغزار که از تو مواظبت کرده ھرسه بوسيله ضحاک کشته شدند.

فريدون گفت من بايد صبر کنم تا موقعيت مناسب پيدا شود تا شمشير بکشم و ضحاک را نابود کنم.

قیام کاوه آهنگر

ضحاک شب و روز از فريدون می ترسيد و روزی بزرگان را احضارکرد و گفت من دشمنی در جھان دارم که ھمه اين را می دانيد و من می خواھم گواھی نامه ای تنظيم کنيد و در آن بنويسيد که من پادشاھی دادگر و عدالت خواھم و آن را امضا کنيد.

در ھمان ھنگام کاوه که مردی آھنگر و عدالت خواه بود به قصر ضحاک آمد و داد زد که من کاوه ھستم و کسی از من بدی نديده ولی تو فرزند مرا به اينجا آورده ای تا مغز سرش را به مارانت بدھی تا چند ساعت آرامش داشته باشی و ما داريم رنج ميکشيم.

ضحاک فرزند کاوه را به نزدش آورد و از او دلجويی کرد و به او گفت تو را جایگاه بزرگ می‌دهم به شرطی که اين گواھی نامه را امضا کنی.

کاوه اين کار را نکرد و به ھمراه پسرش از قصر بيرون رفت.

بزرگان به ضحاک گفتند چرا به او چيزی نگفتی؟ضحاک گفت وقتی حرف می زد احساس کردم بين من و او ديواری بلندست و کاری نتوانستم بکنم و قسمت اين بوده که کاوه زنده بماند.

کاوه تکه چرمی را که برای آھنگری جلوی خود می گذاشت سر نيزه کرد و گفت ھرکس عدالت را ميخواھد به دنبال من بيايد تا به نزد فريدون برويم.

فريدون وقتی از دور چرم را ديد آن را به فال نيک گرفت و آن را به حرير رومی و گوھرھای فراوان و رنگھای مختلف آراست و آن را درفش کاويان ناميد.

فريدون با چشم گريان از مادر خداحافظی کرد و به برادران خود گفت آھنگرانی ماھر بيابيد تا برای من يک گرز سنگين بسازند.

فريدون ھمراه با کاوه و ديگر مردم به قصر ضحاک روانه شدند.

4 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
4,75/5
Loading...

مقالات و نقدهای مشابه

مشاهده همه

جدیدترین کتاب‌های صوتی

مشاهده همه
دیدگاه ها

لطفا دیدگاهتان را بنویسید

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

من ربات نیستم *در حال بارگیری کپچا پلاس ...

  1. سعید حسابی
    22 مرداد 1402

    سپاس برای انتشار پویانمایی شاهنامه

داستان زنان شاهنامه ارنواز و شهرناز

معرفی کتاب ویژه سردبیر

زنان شاهنامه ارنواز و شهرناز

زنان شاهنامه ارنواز و شهرناز خواهران جمشید شاه دخترانی زیبا و پاکدامن در حاشیه جنگ بین ضحاک با جمشید شاه،  زنان فریدون شاه، ارنواز مادر ایرج، شهرناز مادر سلم و تور هستند زنان شاهنامه ارنواز و شهرناز در داستان فرانک، بخشی از پادشاهی ضحاک، ستم های او بر مردم و نهایتاً شکست او در قیام فریدون و کاوه آهنگر را روایت کردیم. در این نوشته داستان دو زن دیگر از زنان شاهنامه که در دوران پادشاهای ضحاک، برآنان ستم بسیار شد اما در پایان با قیام فریدون …