معرفی معروفترین شاعران معاصر ایران
شاعران معاصر ایرانی
در ادامه معرفی شاعران مشهور ایرانی در قرون گذشته، در این نوشته تلاش کرده ایم که شاعران معاصر ایرانی (شاعران قرن 14 خورشیدی) را با نظم ویژه ای و بر به ترتیب سال زاده شدن آنها به اهل فرهنگ و دوستداران شعر معرفی کنیم.
ایران زمین، برجای مانده از کهن ترین تمدن های بشری است و این سرزمین را در جهان به درستی به عنوان کشور شعر و ادب می شناسند که شعرای برجسته زیادی را به جهانیان معرفی کرده است و خوشبختانه در همه اعصار و هر شرایطی شاعران شیرین سخنی از زن و مرد این امانت را به نسل های بعدی منتقل کرده اند.
سروده های شاعران معاصر ایرانی در قرن پانزدهم با پیروی از شرایط فرهنگی و اجتماعی زمانه خود ویژگی های خاص خود را دار هستند از جمله آنکه همه عناصر شعری در شعر معاصر مانند محتوا، ساختار و زبان و موسیقی آن تجلی بخش فهم و درک مسائل زمانه خود هستند.
از همین روست که برای نخستین بار در تمام دوران های تاریخ ادبیات در ایران، ساختارهای شعری جدید مانند شعر نو، شعر نیمایی و شعر سپید در ساحت ادبیات پارسی ظهور کرد هرچند که این نواندیشی در سرودن با احاطه و آگاهی نسبت به میراث کهن شعر پارسی انجام شد یا لااقل بایستی اینگونه می بود.
طبیعی است که در راستای تحولات ایجاد شده در شعر پارسی، شاعران برجسته ای مانند نیما یوشیج ، شاملو، سهراب سپهری و دیگران به دنیای ادبیات پارسی معرفی شدند
از دیگر ویژگی های شاعران معاصر ایرانی میتوان به سروده های بی پرده سیاسی در این دوران اشاره کرد همانند اشعار ملک الشعرای بهار و میرزاده عشقی که از شعر بسانِ ابزاری درگفتمان سیاسی مدرن استفاده کرده اند.
علاوه بر سنت شکنی هایی که در شعر نیمایی و شعر سپید رواج یافته، شعر معاصر به تبعیت از تحولات اجتماعی دوران خود، نسب به اشعار کهن تغییرات گسترده داشته است که از جمله آنها می توان به استفاده از لحن طبیعی، صمیمانه و متواضعانه در گفتار شعری، کاهش استفاده از واژه های عربی در شعر پارسی و تغییر دربرداشت و معانی لغات همانند تغییر معشوق از آسمانی به معشوق های زمینی اشاره کرد.
شاعران معاصر ایرانی
به ترتیب سال تولد
- ایرج میرزا (زاده ۱۲۵۳ – درگذشته ۱۳۰۴ خورشیدی)
- عارف قزوینی (زاده ۱۲۵۹ – درگذشته ۱۳۱۲ هـ.شمسی)
- ملک الشعرا بهار (زاده ۱۲۶۵– درگذشته ۱۳۳۰ هـ.شمسی)
- فرخی یزدی (زاده ۱۲۶۸ – درگذشته ۱۳۱۸خورشیدی)
- میرزاده عشقی (زاده ۱۲۷۳– درگذشته ۱۳۰۳)
- نیما یوشیج (زاده ۱۲۷۴– درگذشته ۱۳۳۸)
- پروین اعتصامی (زاده ۱۲۸۵– درگذشته ۱۳۲۰)
- محمد حسین شهریار (زاده ۱۲۸۵– درگذشته ۱۳۶۷ هـ.شمسی)
- رهی معیری /محمدحسن معیری (زاده ۱۲۸۸– درگذشته ۱۳۴۷)
- پرویز ناتِل خانلَری (زاده ۱۲۹۲–درگذشته ۱۳۶۹)
- ابوالقاسم حالت (زاده ۱۲۹۳–درگذشته ۱۳۷۲)
- فریدون توللی (زاده ۱۲۹۸-درگذشته ۱۳۶۴ خورشیدی)
- ژاله اصفهانی (زاده ۱۳۰۰– درگذشته ۱۳۸۶ خورشیدی)
- سیمین دانشور (زاده ۱۳۰۰– درگذشته ۱۳۹۰)
- رحیم معینی کرمانشاهی (زاده ۱۳۰۱– درگذشته ۱۳۹۴ )
- پرویز خطیبی (زاده ۱۳۰۲ – درگذشته ۱۳۷۲)
- مهدی سهیلی (زاده ۱۳۰۳- درگذشت ۱۳۶۶)
- احمد شاملو (زاده ۱۳۰۴– درگذشته ۱۳۷۹)
- کریم فکور (زاده ۱۳۰۴– درگذشته ۱۳۷۵)
- حمید سبزواری (زاده ۱۳۰۴– درگذشته ۱۳۹۵)
- سیاوش کَسرائی (زاده ۱۳۰۵– درگذشته ۱۳۷۴)
- فریدون مشیری (زاده ۱۳۰۵– درگذشته ۱۳۷۹)
- امیر هوشنگ ابتهاج/ هـ. ا. سایه (زاده ۱۳۰۶– درگذشته ۱۴۰۱)
- سیمین بـهبهانی (زاده ۱۳۰۶ – درگذشته ۱۳۹۳)
- سهراب سپهری (زاده ۱۳۰۷– درگذشته ۱۳۵۹)
- مهدی اخوان ثالث ( زاده ۱۳۰۷– درگذشته ۱۳۶۹)
- نادر نادرپور (زاده ۱۳۰۸– درگذشته ۱۳۷۸)
- مهرداد اوستا (زاده ۱۳۰۸– درگذشت ۱۳۷۰)
- نصرت رحمانی (زاده ۱۳۰۸- درگذشته ۱۳۷۹)
- بیژن ترقی (زاده ۱۳۰۸ – درگذشته ۱۳۸۸)
- منوچهر آتشی (زاده ۱۳۱۰–درگذشته ۱۳۸۴)
- یدالله رؤیایی مشهور به رؤیا (زاده ۱۳۱۱– درگذشت ۱۴۰۱)
- تورج نگهبان ( ۱۳۱۱- درگذشته ۱۳۸۷)
- فروغ فرخزاد (زاده ۱۳۱۳– درگذشته۱۳۴۵)
- محمدحسین بهجتی اردکانی/شفق (زاده۱۳۱۳– درگذشته۱۳۸۶)
- رضا براهنی (زاده ۱۳۱۴– درگذشت ۱۴۰۱)
- طاهره صفّارزاده، (زاده ۱۳۱۵- درگذشته ۱۳۸۷)
- سپیده کاشانی (زاده ۱۳۱۵- درگذشته ۱۳۷۱)
- اسماعیل خویی (زاده ۱۳۱۷– درگذشته ۱۴۰۰)
- حمید مصدق (زاده ۱۳۱۸– درگذشته ۱۳۷۷ )
- محمدعلی سپانلو (زاده ۱۳۱۹ – درگذشته ۱۳۹۴)
- هوشنگ چالنگی (زاده ۱۳۲۰– درگذشت ۱۴۰۰)
- خسرو گلسرخی (زاده ۱۳۲۲–درگذشته ۱۳۵۲)
- مهدخت مخبر (زاده ۱۳۲۲– درگذشته ۱۳۹۸)
- بیژن الهی (زاده ۱۳۲۴– درگذشته ۱۳۸۹)
- حسین منزوی ( زاده ۱۳۲۵– درگذشته ۱۳۸۳)
- نصرالله مردانی (زاده ۱۳۲۶- درگذشته ۱۳۸۲ )
- نازنین نظام شهیدی (زاده ۱۳۳۳– درگذشته ۱۳۸۳)
- حسین پناهی ( ۱۳۳۵ – درگذشته ۱۳۸۳)
- قیصر امینپور (۱۳۳۸– درگذشته ۱۳۸۶)
- سلمان هراتی (زاده ۱۳۳۸ – درگذشته ۱۳۶۵)
شاعران معاصر ایرانی که در قید حیات هستند
- محمدرضا شفیعی کَدْکَنی / م. سرشک (زاده سال ۱۳۱۸)
- علی باباچاهی (زاده ۲۰ آبان ۱۳۲۱)
- مینا دستغیب (زاده ۱۳۲۲ )
- ایرج جنتی عطایی ( زاده ۱۳۲۵)
- شهیار قنبری (زاده ۱۳۲۹ )
- اردلان سرفراز (زاده ۱۳۲۹ )
- سید علی صالحی (زاده ۱۳۳۴)
- سهیل محمودی (زاده ۱۳۳۹ هـ.خورشیدی)
- عرفان نظرآهاری (زاده ۱۳۵۳ در تهران)
- یغما گلرویی (زاده ۱۳۵۴ )
- مریم حیدرزاده (متولد ۲۹ آبان ۱۳۵۶)
- فاضل نظری (زاده ۱۳۵۸)
دانلود کتاب صوتی صدای شاعر
اشعاری زیبا را با صدای شاعر آن بشنوید
شاعران مشهور ایرانی به ترتیب تاریخ شمسی
مشهورترین شاعران زن ایرانی در طول تاریخ
معرفی مختصر و نمونه اشعار شاعران معاصر ایرانی
ایرج میرزا
زاده ۱۲۵۳ – درگذشته ۱۳۰۴ خورشیدی
ایرج میرزا ملقب به «فخرالشعرا»، ازشاعران معاصر ایرانی در عصر مشروطیت و از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی بود
ایرج میرزا در قالبهای گوناگون شعر سروده و ارزشمندترین اشعارش مضامین انتقادی، اجتماعی، احساسی و تربیتی دارند. شعر ایرج ساده و روان و گاهی دربرگیرنده واژهها و گفتارهای عامیانه است و اشعار او از جمله اشعار اثرگذار بر شعر دوره مشروطیت بود.
شعری از ایرج میرزا
داشت عباس قلی خان پسری
پسر بی ادب و بی هنری
اسم او بود علی مردان خان
کُلفَت خانه ز دستش به اَمان
پشت کالسکه مردم می جَست
دلِ کالسکه نشین را می خَست
هر سحرگه دمِ در بر لبِ جو
بود چون کِرمِ به گِل رفته فُرُو
بسکه بود آن پسر خیره و بد
همه از او بدشان می آمد
هرچه می گفت لَلِه لَج می کرد
دهنش را به لَلِه کج می کرد
هر کجا لانه گنجشکی بود
بچه گنجشک در آوردی زود
هرچه میدادَند می گفت کم است
مادرش مات که این چه شکمست !
نه پدر راضی از او نه مادر
نه معلم نه لَلِه نه نوکر
ای پسر جان من این قصه بخوان
تو مشو مثل علی مردان خان
عارف قزوینی
زاده ۱۲۵۹ – درگذشته ۱۳۱۲ هـ.شمسی
ابوالقاسم عارف قزوینی شاعر و تصنیفساز ایرانی دوران قاجار و پهلوی بود که در قزوین زاده شد. او بهخاطر سرودن تصنیفها و غزلهای سیاسی، میهنی و عاشقانهاش شناخته میشود.
از مهمترین شعرها و تصنیفهایی که همزمان با تحولات دوره مشروطه و جنگ جهانی اول سرودهاست، میتوان به از خون جوانان وطن لاله دمیده و گریه کن پس از مرگ کلنل محمد تقیخان پسیان اشاره کرد.
خانه عارف قزوینی در محله حمدالله مستوفی شهر قزوین در میان آثار ملی ایران ثبت شدهاست.
عارف در سال ۱۳۱۲ در حالی که ۵۳ سال داشت پس از ۱۰ روز بیماری سخت به کمک جیران، پرستار پیرش خود را به کنار پنجره کشاند تا آفتاب و آسمان میهنش را عاشقانه ببیند و او پس از دیدن آفتاب این شعر را زمزمه کرد:
ستایش مر آن ایزد تابناک که پاک آمدم پاک رفتم به خاک
سپس به بستر بازگشت و لحظاتی بعد جان سپرد و در آرامگاه بوعلیسینا بهخاک سپرده شد.
شعر از خونِ جوانانِ وطن ازعارف قزوینی
هنگام می و فصل گل و گشت چمن شد.
در بار بهاری تهی از زاغ و زغن شد.
از ابر کَرَم، خطه ری رشک ختن شد.
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد.
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ.
نه دین داری،نه آیین داری
نه آیین داری ای چرخ.
از خون جوانان وطن لاله دمیده.
از ماتم سرو قدشان، سرو ها خمیده.
در سایه گل بلبل ازین غصه خزیده.
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده.
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ.
نه دین داری
نه آیین داری
نه آیین داری ای چرخ.
خوابند وکیلان و خرابند وزیران.
بردند به سرقت همه سیم و زر ایران.
ما را نگذارند به یک خانه ویران.
یارب بستان داد فقیران ز امیران.
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ.
نه دین داری،نه آیین داری
نه آیین داری ای چرخ.
از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن.
مشتی گرت از خاک وطن هست بسر کن
غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن.
اندر جلو تیر عدو، سینه سپر کن.
چه کجرفتاری ای چرخ،
چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ.
نه دین داری،نه آیین داری
نه آیین داری ای چرخ.
از دست عدو ناله من از سر درد است.
اندیشه هر آنکس کند از مرگ، نه مرد است.
جانبازی عشاق، نه چون بازی نرد است.
مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است.
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ.
نه دین داری،نه آیین داری
نه آیین داری ای چرخ.
عارف ز ازل، تکیه بر ایام ندادهاست.
جز جام، به کس دست، چو خیام ندادهاست.
دل جز بسر زلف دلارام ندادهاست.
صد زندگی ننگ بیک نام ندادهاست.
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ،
نه دین داری،نه آیین داری
نه آیین داری ای چرخ.
ملک الشعرا بهار
زاده ۱۲۶۵– درگذشته ۱۳۳۰ هـ.شمسی
محمّدتقی بهار ملقب به ملکالشعرا و متخلص به «بهار»، سیاستمدار، نویسنده و از شاعران معاصر ایرانی بود.
بهار در بیستسالگی به صف مشروطه طلبان خراسان پیوست و اولین آثار ادبی-سیاسی او در روزنامه خراسان بدون امضا به چاپ میرسید
او با دیگر شاعران روشنفکر عصر مشروطه به خصوص میرزاده عشقی دوستی و روابط صمیمانه و نزدیکی داشت. آن دو در سال ۱۳۰۳، در دوره نخستوزیری رضاخان با همراهی و همکاری هم، مثنوی معروف «جمهوری نامه» را در مخالفت با جمهوری رضاخانی سرودند.
بهار در ۱۳۲۸ روزنامه نوبهار را که ناشر افکار حزب دموکرات بود، منتشر کرد این روزنامه پس از چندی به امر کنسول روس تعطیل شد. او بلافاصله روزنامه تازهبهار را تأسیس کرد. این روزنامه هم تعطیل و بهار نیز دستگیر و به تهران تبعید شد.
بهار در دوره های سوم و چهارم و پنجم و مجلس پانزدهم به عنوان نماینده مجلس شورای ملی انتخاب شد.
در سال ۱۳۲۴ در کابینه قوام وزیر فرهنگ شد، اما وزارت او چند ماهی بیش طول نکشید و استعفاء داد.
بهار در سال ۱۳۳۰، در خانه مسکونی خود در تهران زندگی را بدرود گفت و در شمیران در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
شعر مرغ سحر از ملک الشعرای بهار
مرغ سحر ناله سر کن داغ مرا تازهتر کن
زآه شرربار این قفس را برشکن و زیر و زبر کن
بلبل پربسته! ز کنج قفس درآ نغمه آزادی نوع بشر سرا
وز نفسی عرصه این خاک توده را پر شرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد
ای خدا! ای فلک! ای طبیعت! شام تاریک ما را سحر کن
نوبهار است، گل به بار است ابر چشمم ژالهبار است
این قفس چون دلم تنگ و تار است
شعله فکن در قفس، ای آه آتشین! دست طبیعت! گل عمر مرا مچین
جانب عاشق، نگه ای تازه گل! از این بیشتر کن
مرغ بیدل! شرح هجران مختصر، مختصر، مختصر کن
عمر حقیقت به سر شد عهد و وفا پیسپر شد
ناله عاشق، ناز معشوق هر دو دروغ و بیاثر شد
راستی و مهر و محبت فسانه شد قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی وطن و دین بهانه شد دیده تر شد
ظلم مالک، جور ارباب زارع از غم گشته بیتاب
ساغر اغنیا پر می ناب جام ما پر ز خون جگر شد
ای دل تنگ! ناله سر کن
از قویدستان حذر کن
از مساوات صرفنظر کن
ساقی گلچهره! بده آب آتشین
پرده دلکش بزن، ای یار دلنشین!
ناله برآر از قفس، ای بلبل حزین!
کز غم تو، سینه من پرشرر شد
کز غم تو سینه من پرشرر، پرشرر، پرشرر شد
فرخی یزدی
زاده ۱۲۶۸ – درگذشته ۱۳۱۸خورشیدی
میرزا محمد فرخی یزدی ملقب به تاج الشعرا شاعر و روزنامهنگار آزادیخواه و دموکرات صدر مشروطیت، سردبیر نشریات حزب کمونیست ایران از جمله روزنامه طوفان و همچنین نماینده مردم یزد در دوره هفتم مجلس شورای ملی بود.
ترانه زیبای شهید با صدای با صدای سالار عقیلی و شعری از فرخی یزدی
شب چو در بستم و مست از مِیِ نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن تُرکِ خَتا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم
منزلِ مردمِ بیگانه چو شد خانه چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرقِ خون بود و نمیمرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم
دل که خونابه غم بود و جگرگوشه درد
بر سر آتشِ جورِ تو کبابش کردم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
آنچه جان کَنْد تنم، عمر حسابش کردم
میرزاده عشقی
زاده ۱۲۷۳ – درگذشته ۱۳۰۳
سیّد محمّدرضا کردستانی با تخلّصِ میرزاده عشقی شاعر، روزنامهنگار، نویسنده و نمایشنامهنویس ایرانی دوره مشروطیّت و مدیر نشریه قرن بیستم بود که در دوره نخستوزیری رضا خان و به دستور او ترور شد.
وی از جمله مهمترین شاعران عصر مشروطه بهشمار میرود که از عنصر هویت ملی در جهت ایجاد انگیزه و آگاهی در توده مردم بهره گرفت.
شعری از میرزاده عشقی
ای دوست ببین بیسر و سامانی ایران
بدبختی ایران و پریشانی ایران
از قبر برون آی و ببین ذلت ما را
این ذلت ایرانی و ویرانی ایران
آوخ که لحد، جای تو شد تا به قیامت!
رفتی و ندیدی تو پریشانی ایران:
از وضع کنونی و ز بدبختی ملت
زین فقر و پریشانی و ویرانی ایران
گردیده جهان تیره و گشتهست دلم تنگ
گویی که شدم حبسی و زندانی ایران
بگرفته دلم سخت ز اوضاع کنونی
بیچارگی و محنت و حیرانی ایران
(عشقی) بود ار نوحهگر امروز عجب نیست
خون میچکد از دیده ایرانی ایران
شعر دیگری از میزاده عشقی
ز اظهار درد، درد مداوا نمیشود
شیرین دهان به گفتن حلوا نمیشود
درمان نما، نه درد که با پا زمین زدن
این بستری ز بستر خود پا نمیشود
میدانم ار که سر خط آزادگی ما
با خون نشد نگاشته، خوانا نمیشود
باید چنین نمود و چنان کرد چاره جست
لیکن چه چاره با من تنها نمیشود؟
تنها منم که گر نشود حکم قتل من:
حاشا، چنین معاهده امضا نمیشود
گر سیل سیل خون ز در و دشت ملک هم
جاری شود؟ معاهده اجرا نمیشود
مرگی که سر زده به در خلق سر زند
من دربهدر پی وی و پیدا نمیشود
ایرانی ار به سان اروپاییان نشد
ایرانزمین به سان اروپا نمیشود
زحمت برای خود کش که خود به خود
اسباب راحت تو مهیا نمیشود
کم گو که کاوه کیست تو خود فکر خود نما
با نام مرده، مملکت احیا نمیشود
من روی پاک سجده نهادم تو روی خاک
زاهد برو، معامله ما نمیشود
ضایع مساز رنج و دوای خود ای طبیب
دردیست درد ما که مداوا نمیشود
مرغی که آشیانه به گلشن گرفته است
او را دگر به بادیه مأوا نمیشود
جانا فراز دیده عشقی است جای تو
هرجا مرو، ترا همهجا، جا نمیشود
نیما یوشیج
زاده ۱۲۷۴ – درگذشته ۱۳۳۸
علی اسفندیاری که با نام نیما یوشیج شناخته میشود، بنیانگذار شعر مدرن فارسی و ملقب به «پدر شعر نو» در ایران»است.
نیما یوشیج در ۱۳۰۱ با منظومه «افسانه» که مانیفست شعر نو فارسی خوانده شدهاست، در آغاز انقلاب ادبی و روشنفکری شعر مدرن فارسی قرار میگیرد.
وی آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خودِ نیما بر هنر خویش نهاده بود.
تمام جریانهای اصلی شعر معاصر فارسی وامدار این انقلاب و تحولی هستند که نیما نوآور آن بود. بسیاری از شاعران و منتقدان معاصر، اشعار نیما را نمادین میدانند و او را همپایهٔ شاعران سمبولیست بنام جهان میدانند
شعری از نیما یوشیج
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که میگیرند در شاخ تَلاجَن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
در آن دم که بر جا درهها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه،
من از یادت نمیکاهم
تو را من چشم در راهم.
پروین اعتصامی
زاده ۱۲۸۵ – درگذشته ۱۳۲۰
رخشنده اعتصامی، معروف به پروین اعتصامی،از مشهورترین شاعران معاصر ایرانی و یکی از برجسته ترین زنان شاعر پارسی گوی جهان است.
مضامین و معانی شعرهای او توصیفکننده دلبستگیِ عمیقش به پدر، استعداد و شوقِ فراوانش به آموختنِ دانش، روحیه ظلمستیزی و مخالفت با ستم و ستمگران، حمایت از حقوقِ زنان و ابراز همدلی و همدردی با محرومان و ستمدیدگان است. او را «مشهورترین شاعر زن ایران» گفتهاند.
شعری از پروین اعتصامی
ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن
روی مانند پری از خلق پنهان داشتن
همچو عیسی بی پر و بی بال بر گردون شدن
همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن
کشتی صبر اندرین دریا افکندن چو نوح
دیده و دل فارغ از آشوب طوفان داشتن
در هجوم ترکتازان و کمانداران عشق
سینهای آماده بهر تیرباران داشتن
روشنی دادن دل تاریک را با نور علم
در دل شب، پرتو خورشید رخشان داشتن
همچو پاکان، گنج در کنج قناعت یافتن
مور قانع بودن و ملک سلیمان داشتن
محمد حسین شهریار
زاده ۱۲۸۵ – درگذشته ۱۳۶۷ هـ.شمسی
سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار، از مشهورترین شاعران معاصر ایرانی بود که به زبان ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سرودهاست.
شهریار در سرودن گونههای دگرسان شعر مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی چیرهدست بود . اما بیشتر از دیگر گونهها در غزل شهره بود و از جمله غزلهای معروف او میتوان به «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد
او در تبریز در خانوادهای بستانآبادی از روستای خُشکِناب به دنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرةالشعرای تبریز به خاک سپرده شد. ۲۷ شهریور را به واسطه روز درگذشت او «روز شعر و ادب ملی» نامیدهاند.
مهمترین آثار شهریار به زبان ترکی منظومه حیدربابایه سلام و منظومه سهندیه است که از معروفترین آثار ادبیات ترکی آذربایجانی بهشمار میروند
شعری از استاد شهریار
رهی معیری
زاده ۱۲۸۸ – درگذشته ۱۳۴۷
شعری از رهی معیری
چون زلف توام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بیسروسامانی
من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی
در سینه سوزانم مستوری و مهجوری
در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی
من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
من سلسله موجم تو سلسله جنبانی
از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغی که نمیبینی دردی که نمیدانی
دل با من و جان بیتو نسپاری و بسپارم
کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی
ای چشم رهی سویت کو چشم رهیجویت ؟
روی از من سر گردان شاید که نگردانی
ابوالقاسم حالت
زاده ۱۲۹۳ –درگذشته ۱۳۷۲
ابوالقاسم عبداللَّه فرد متخلص به حالت، شاعر، مترجم و طنزپرداز ایرانی سراینده شعر «پاینده بادا ایران»، اولین سرود ملی ایران بعد از انقلاب، (با آهنگ محمد بیگلریپور) است
شعر هرج و مرج از ابوالقاسم حالت
هر که پرسید ترقی چه اساسی دارد
گفتم این راه نه درسی نه کلاسی د ارد
کرسی عزت و اجلال کسی خواهد یافت
که نه علمی ،نه کمالی، نه حواسی دارد
یار گلچهره در آغوش کسی می افتد
که قد پیزری و شکل قناسی دارد
گیتی تتگ نظر نیست خردمند شناس
غالبا دیده ی دیوانه شناسی دارد
مرد بدبخت به شب هم که رود در بستر
در لحاف و تشک خود کک و ساسی دارد
لاله را داغ از آن است که در باغ وجود
گل خر زهره مقام گل یاسی دارد
آن که سر رشته ی این مملکت اندر کف اوست
هیچ کارش نه اصولی نه اساسی دارد
فریدون توللی
زاده ۱۲۹۸ -درگذشته ۱۳۶۴ خورشیدی
فریدون توللی در شیراز زاده شد. پدرش، جلال، از اعیان و ملاّکان فارس بود. او پس از فارغ التحصیل شدن در رشته ادبی در شیراز، به تهران آمد و در رشته باستان شناسی از دانشگاه تهران لیسانس گرفت.
تولّلی از شهریور ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۲ نوشتههایی طنزآمیز با نام التفاصیل درباره مسائل اجتماعی و سیاسی در روزنامههای مختلف به چاپ رساند که یکی از آنها موجب توقیف روزنامه فروردین شیراز شد و به جای آن روزنامه سروش انتشار یافت.
ملک الشعرا بهار او را تحسین کرده و در نامهای به سروش وی را یادآور دوران جوانی خود خوانده است.
تولّلی حامی مصدق و نهضت ملی ایران بود. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و شکست مصدق، سرخورده شد روحیه آزرده و ناامید او در شعر اندرز سوختگان که در ۱۳۴۱ ش سروده، بخوبی منعکس است.
وی بیشتر به شاعری میپرداخت و آثارش در مجلههای یغما، گوهر و راهنمای کتاب چاپ میشد.
شعر توللی عمدتاً شعری عاشقانه، رمانتیک و احساساتی است: با تصاویر، واژهها و ترکیبهای فریبندهٔ خوشاهنگ، که با بیان شاعرانهٔ احساسات فردی، بیش از هر چیز از کامجوییهای جسمانی سخن میگوید
وی از ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۳ ش بیمار و بستری بود و در نهم خرداد ۱۳۶۴ درگذشت و در حافظیه شیراز به خاک سپرده شد
شعری از فریدون توللی
مـن آن پیر ِ پیمانه گیرم ، که نیست
تن از تاب ِ سستی ، به فرمان ِ من
به پنجاه و اند ، این گرانباده جام
فلــــک هشــــته ، بر دست ِ لرزان ِ من
حریفان بـــه لبـند و من در هراس
هراسـی ، کـه آتـــش زنـــد جان ِ من
من ، این عمر ِ افزون ، نخواهم به هیچ
که هیـچ است ، آغـاز و پایان ِ من
هـمان به ، کـه پیمانه کوبم به سنگ
کـه آغوش ِ مـرگ است ، درمان ِ من
ژاله اصفهانی
زاده ۱۳۰۰ – درگذشته ۱۳۸۶ خورشیدی
ژاله اصفهانی با نام اصلی مستانه سلطانی(زاده اصفهان – درگذشته لندن)، شاعر ایرانی که به شاعر امید معروف بود. وی اولین شعرش را در هفت سالگی سرود و در سیزده سالگی نام خویش را به «ژاله» تغییر داد.
وی در سال ۱۳۲۳ در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. او نخستین مجموعه شعرش با عنوان گلهای خود رو را در دوران دانشجویی در سن ۲۲ سالگی منتشر کرد.
بعد از پروین اعتصامی ژاله اصفهانی دومین شاعر زنی است که توانست دیوان اشعار خود را به چاپ برساندو به جز شعر، از او چندین اثر تحقیقاتی و ترجمه نیز برجای مانده است.
وی در سال ۱۳۸۶ در سن ۸۶ سالگی در بیمارستانی در لندن درگذشت.
شعری از ژاله اصفهانی
چون اختر شبگرد درخشیدی و رفتی
بر من نگهی کردی و خندیدی و رفتی
من سرخ شدم، سوختم از برق نگاهت
در چهره من آتش دل دیدی و رفتی
یک لحظه شکفتی چو گل تازه بهاری
یک عمر به من خاطره بخشیدی و رفتی
گر بر من دل داده نبودت نظر مهر
از حال پریشام ز چه پرسیدی و رفتی؟
رفتی تو و من ماندم و آشفتگی عشق
بیتابی من دیدی و تابیدی و رفتی
سیمین دانشور
زاده ۱۳۰۰ – درگذشته ۱۳۹۰
سیمین دانشور را به درستی بانوی ادبیات داستان نویسی ایران می دانند که آثار برجسته ای همچون سووشون را خلق کرده است اما او شعر هم می سروده است لذا میتوان او را در زمره شاعران معاصر ایرانی هم به شمار آورد
شعری از سیمین دانشور
من زنم….
در گلوی زمین گیر کردهام
قدری حرف میخواهم
و کمی آزادی!
دوباره سیب بچین حوا
من خستهام
بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند.
رحیم معینی کرمانشاهی
زاده ۱۳۰۱ – درگذشته ۱۳۹۴
رحیم معینی کرمانشاهی ( متولدکرمانشاه و درگذشته تهران)، نقاش، روزنامهنگار، نویسنده، شاعر و ترانهسرای اهل ایران بود.
شعری از معینی کرمانشاهی
خانمانـسوز بود آتش آهی گاهی
ناله ای میشکند پشت سپاهیگاهی
گر مقـدّر بشود سـلک سلاطین پوید
سالک بی خبر خفـته براهــی گاهی
قصه یوسف و آن قوم چه خوش پنـدی بود
به عزیزی رسد افتاده به چاهی گاهی
هستی ام سوختی از یک نظر ای اختر عشق
آتش افروز شود برق نگاهی گاهی
روشنی بخش از آنم که بسوزم چون شمع
رو سپیدی بود از بخت سیاهی گاهی
عجبی نیست اگر مونس یار است رقـیب
بنشیند بر ِ گل، هرزه گیاهی گاهی
چشم گریان مرا دیدی و لبخند زدی
دل برقصد به بر از شوق گناهی گاهی
اشک در چشم ، فریبنده ترت میبینـم
در دل موج ببین صورت ماهی گاهی
زرد رویی نبود عیب، مرانم از کوی
جلوه بر قریه دهد، خرمن کاهی گاهی
دارم امیّد که با گریه دلت نرم کنم
بهرطوفانزده، سنگی است پناهی گاهی
فریدون مشیری
زاده ۱۳۰۵– درگذشته ۱۳۷۹
فریدون مشیری سرودن شعر را از نوجوانی و تقریباً از پانزده سالگی شروع کرد. اولین مجموعه شعرش با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگی او با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی در ۱۳۳۴ به چاپ رسید.
مشیری توجه خاصی به موسیقی ایرانی داشت و در پی همین دلبستگی طی سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضویت شورای موسیقی و شعر رادیو را پذیرفت، و در کنار هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی و عماد خراسانی سهمی بسزا در پیوند دادن شعر با موسیقی، و غنی ساختن برنامه گلهای تازه در رادیو ایران در آن سالها داشت.
معروفترین شعر وی «کوچه» نام دارد که در اردیبهشت ۱۳۳۹ در مجله «روشنفکر» چاپ شد. این شعر از زیباترین و عاشقانهترین شعرهای نو زبان فارسی است.
بر روی اشعار فریدون مشیری قطعات موسیقی فراوانی توسط برجسته ترین موسیقدانان ایران مانند روح الله خالقی و فرهاد فخرالدینی و…. ساخته شده و توسط خوانندگان بزرگی همچون استاد شجریان، علیرضا افتخاری، محمد اصفهانی ،صدیق صدیق ، محسن نامجو و علیرضا قربانی و…. اشعار او را خوانده اند
امیر هوشنگ ابتهاج/ هـ. ا. سایه
زاده ۱۳۰۶– درگذشته ۱۴۰۱
امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به هـ. ا. سایه، از شاعران برجسته معاصر ایرانی بود که در خانواده ای سرشناس و بهایی در رشت به دنیا آمد
ابتهاج کودکیاش را در رشت گذراند و دوران دبیرستانش را به تهران آمد و از همان جوانی سرودن شعر را آغاز کرد و با موسیقی آشنا شد.
او مدتی را بهعنوان سرپرست برنامه گلها در رادیوی ایران مشغول به کار شد و برنامهی موسیقایی گلچین هفته را بنا نهاد.
نخستین کتاب سایه به نام نخستین نغمهها در سال ۱۳۲۵ منتشر شد
از آثار دیگر او میتوان به تصنیف «سپیده» و غزلهای «در کوچهسار شب»، «حصار» و «ارغوان» و همچنین تصحیح غزلیات حافظ اشاره کرد .
امیر هوشنگ ابتهاج همواره دانشآموزی خودآموخته بوده و سراسر زندگیاش را وقف خواندن و سرودن کرده است.
سیمین بـهبهانی
زاده ۱۳۰۶ – درگذشته ۱۳۹۳
سیمین بهبهانی معروفترین شاعره معاصر ایران در تهران به دنیا آمد نام اصلی او سیمین بَر خلیلی است.
سهراب سپهری
زاده ۱۳۰۷ – درگذشته ۱۳۵۹
سهراب سپهری شاعر، نویسنده و نقاش اهل ایران بود. او از مهمترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبانهای بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شدهاست
اکثر شعرهای سهراب سپهری در قالب نیمایی است. اشعار او دارای تصویرسازیهایی بکر و خلاقانه است. او با دیدگاه انسانمدارانه و آموختههایی که از فلسفه ذن فرا گرفتهبود به شیوه جدیدی دست یافت
وی عادت داشت که دور از جامعه آثار هنری اش را خلق کند و برای رسیدن به تنهاییهایش «قریه چنار» و کویرهای کاشان را انتخاب کرده بود.
شعر سهراب سپهری، سرشار از تصویرهای بکر و تازهاست که همراه با زبانی نرم، لطیف، پاکیزه و منسجم تصویرسازی میکند.
از معروفترین شعرهای وی میتوان به: نشانی، صدای پای آب و مسافر اشاره کرد که شعر صدای پای آب یکی از بلندترین شعرهای نو زبان فارسی است
شعر از سهراب سپهری
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار کفتری می خورد آب
یا که در بیشه ای دور سیره ای پر می شوید
یادر آبادی کوزه ای پر می گردد
آب را گل نکنیم
شاید این آبروان
می رود پای سپیدار تا فرو شوید اندوه دلی
دست درویشی شاید نان خشکیده فروبرده در آب
زن زیبایی آمد لب رود
آب را گل نکنیم
روی زیبا دو برابر شده است
چه گوارا این آب
چه زلال این رود
مردم بالا دست چه صفایی دارند
چشمه هاشان جوشان
گاوهاشان شیر افشان باد
من ندیدم ده شان
بی گمان پای چپر هاشان جای پای خداست
مهتاب آنجا می کند روشن پهنای کلام
بی گمان در ده بالا دست ،چینه ها کوتاه است
مردمش میدانند که شقایق چه گلی است
بی گمان آنجا آبی ،آبی است
غنچه ای می شکفد اهل ده باخبرند
چه دهی باید باشد کوچه باغش پر موسیقی باد
مردمان سر رود آب را می فهمند گل نکردنش ، ما نیز
آب را گل نکنیم
مهدی اخوان ثالث
زاده ۱۳۰۷– درگذشته ۱۳۶۹
مهدی اخوان ثالث شاعر معاصر ایرانی در مشهد به دنیا آمد و اشعارش را با تخلص م. منتشر میکرد
اشعاراخوان ثالث زمینهٔ اجتماعی دارند و گاه حوادث زندگی مردم را به تصویر کشیده. شعرش دارای لحن حماسی آمیخته با صلابت و سنگینی شعر خراسانی و نیز در بردارندهٔ ترکیبات نو و تازه با تصویرگری های خلاقانه و بدیع است.
اخوان ثالث با شعر کلاسیک شروع کرد. به شعر نیمایی علاقه مند شد و در آخرین اثرش دوباره به شعر کلاسیک برگشت. از وی اشعاری در هر دو سبک به جای ماندهاست. همچنین او آشنا به نوازندگی تار و مقامهای موسیقی خراسانی بود.
شعری از اخوان ثالث با صدای شاعر
شعری از حسین منزوی
لیلا دوباره قسمت ابنالسلام شد
عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد
میشد بدانم اینکه خطِ سرنوشتِ من
از دفترِ کدام شبِ بسته وام شد؟
اوّل دلم فراق تو را سرسری گرفت
وان زخم کوچک دلم آخر جذام شد
گلچین رسید و نوبت با من وزیدنت
دیگر تمام شد، گل سرخم! تمام شد
شعر من از قبیله خون است، خون من،
فواره از دلم زد و آمد کلام شد
ما خون تازه در تنِ عشقیم و عشق را
شعر من و شکوه تو، رمزالدوام شد
بعد از تو باز عاشقی و باز… آه نه!
این داستان به نام تو، اینجا تمام شد
شعری از سهیل محمودی
گر چه خویش را به هر چه خواستم رسانده ام
عشق من ! قبول کن هنوز بی تو مانده ام
تو : نهایت تمام قله های دوردست
من : کسیکه عشق را به قله ها رسانده ام
هر شب از هزار و یک شبی که با تو بوده ام
دامنی ستاره پیش پای تو فشانده ام
گرچه من سرم برای عشق درد می کند
با وجود این , تو را به دردسر کشانده ام
دامن تمام ابرهای دوردست را
با هوای آفتاب روی تو تکانده ام
گرچه آسمان تمام هستی مرا گرفت
بر لبم به خاطر تو شکوه ای نرانده ام
خوب من ! به جان آینه, به چشم تو , قسم
یک دل زلال در برابرت نشانده ام
حرف آخرم : همین که با تمام شاعریم
غیر تو ، برای هیچکس غزل نخوانده ام !
عجب فهرستی جمع کردید خیلی عالی
اما جسارتا نام شاعران برجسته ای مثل احمدرضا احمدی ، محمدعلی بهمنی، محمدرضا عبدالملکیان خالیه
شاید بهتر باشه در قسمت دو نوشته بقیه شاعران عزیز کشور را هم معرفی کنید
از توجه شما سپاسگزارم
نظر شما به دیده منت انجام می شود