کتاب صوتی ضیافت اثر افلاطون، رسالهای درباره ی عشق با حالت روایی و داستانی است.این اثر نخستین تلاش جدی و منظم برای بیان چیستی عشق در طول تاریخ است که به شیوهای ماهرانه با ادغام نظریات مختلف، ماهیت عشق را توصیف میکند.
درباره کتاب صوتی ضیافت اثر افلاطون
کتاب صوتی ضیافت اثر افلاطون، یکی از مهم ترین دیالوگهای افلاطون با موضوع اروس یا عشق است که در یکی از مهمانیهای آتن، که سقراط نیز حضور داشته، اتفاق میافتد.
این دیالوگ از دیالوگهای سقراطی افلاطون است که در آنها سقراط Socrates چهره اول آن است.
این رساله به گونه ی روایتیست که در بخشی از آن خواننده شاهد گفت و گوی شخصیت های آن با یکدیگر است.
کتاب صوتی ضیافت (The Symposium) ، تعریف افلاطون از عشق است، چنانکه نام دیگر آن رسالهای در باب عشق است.
اثر دیگر افلاطون دربارهٔ عشق که با ضیافت هم در پیوند است فایدروس Phaedrus است
همچنین این رساله پیوندهایی هم با رساله ی فایدون دارد.
ترجمه تحتاللفظی سومپوسیون «همنوشی، همگساری، همپیالگی» است.
تاریخ نگارش این رساله به درستی آشکار نیست ولی از قراین برمیآید که پس از سال 385 (پیش از میلاد) نوشته شده باشد.
در کتاب صوتی ضیافت می شنویم که افلاطون اولین فیلسوف غرب است که از او آثار مکتوبی به دست ما رسیده است.
در کتاب صوتی ضیافت میشنویم که یکی از کارهای سقراط و افلاطون این بود که حقیقت عشق مادی و معنوی را بشناسانند و قباحت امر قبیح غیرطبیعی را به مردمان بفهمانند که جمال صورت اگر خوب است اصل کمال سیرت است.
ولیکن در این موضوع نیز همان گرفتاری کار دین را داشتند و علناً و مستقیماً نمیتوانستند با آداب و رسوم جاری که ملایم طبع مردم بود مخالفت کنند.
کتاب صوتی ضیافت اثر افلاطون را میتوان ترکیبی از اسطوره، فلسفه و داستان دانست و همین ویژگی است که این اثر را حتی تا سالها بعد از انتشار، در لیست پرفروشترین و بهترین کتابهای قرن نگه داشته است.
کتاب صوتی ضیافت اثر افلاطون ، در فهرست کتابهای منتخب سایت نیویورک تایمز قرار دارد و متفکرانی چون دکتر الهی قمشهای نیز در وصف کتاب حاضر اینگونه گفتهاند:
این کتاب از غنیترین رسالههای فلسفی است که به وسیله افلاطون نوشته شده است و مطالعه آن برای کسانی که به فلسفه علاقه دارند ضروری است.
بخش هایی از کتاب صوتی ضیافت را بشنوید
دانلود کتاب صوتی ضیافت درس عشق از زبان افلاطون
درباره افلاطون
آریستوکلس ملقب به افلاطون (Plato) یا پلاتون، دومین فیلسوف از فیلسوفان بزرگ سهگانه یونانی (سقراط، افلاطون و ارسطو) است.
او آنقدر در آثار خود از استادش، سقراط صحبت میکند که در واقع هرآنچه ما از سقراط و ایدههایش میدانیم، به خاطر وجود افلاطون است.
تاجایی که بسیاری از فلاسفه معتقدند فیلسوفی به نام سقراط وجود خارجی نداشته است و همه ی آن ساخته و پرداخته ی ذهن افلاطون است.
چیزی که بیش از نام خود افلاطون شهرت دارد و شاید عامل آشنایی عامه مردم با افلاطون است، مفهومی به نام عشق افلاطونیست.
ریشه ی این عبارت به کتاب صوتی ضیافت برمیگردد.افلاطون فیلسوفی پر سر و صداست.
از طرف دیگر برخی صاحب نظران و فلاسفه جدید معتقدند افلاطون فلسفه را از آنچه هدف اصلیاش بوده دور کرده است.
به زعم آنان فلسفه برای این به وجود آمده بود تا انسان و جامعه را به خودآگاهی برساند و زندگی را برای نسل بشر لذت بخش بسازد.
با همه این اوصاف کتاب صوتی ضیافت میتواند نگاهی جدید باشد به یکی از غنیترین مفاهیم بشری یعنی عشق.
افلاطون، هوش بسیار بالایی داشت و نزد معلمانش در زمینههایی چون موسیقی، فلسفه، ادبیات، ژیمناستیک و سایر علوم به کسب دانش و مهارت پرداخت.
او در جوانی برای کامل شدن دانش و معرفتش به شاگردی سقراط درآمد.
افلاطون به همراه استادش سقراط و شاگردش ارسطو سه فیلسوف برجسته ی یونانی هستند.
آثار افلاطون معمولا بیان مکالماتی میان دو یا چند نفر است که مهمترین و اصلیترین شخصیت این مکالمات سقراط محسوب میشود.
یونانیان فوقالعاده اهل ذوق بودند و هر نوع زیبایی ایشان را جذب میکرد و جوانان زیبا در میان ایشان بسیار و زنها در خانهها و تقریباً محجوب بودند.
از اینرو بعضی اعمال ناشایست میان ایشان شایع شدهبود و عجب این که نه قانون آن را منع میکرد و نه در انظار قباحتی داشت.
بلکه برای جوانان حیثیت و اعتبار بود که طرف توجه باشند و ظاهر امر این است که این اعمال به تمام دنیای متمدن از یونانیان در نتیجه فتوحات اسکندر سرایت کرد.
ضیافت (سومپوسیون) در یونان باستان
برگزاری ضیافت (سومپوسیون) یکی از رسوم رایج در آتن بودهاست که مخصوصاً بین آزادمردان آتن بسیار مرسوم بودهاست.
معمولاً مهمانان همگی مذکر بودند که روی تختهایی به حالت نیمه خوابیده میلمیدند.
بعد از شام نیایشی به درگاه خدایان به جا میآوردند و پس از آن نوشیدن شراب آغاز میشد.
در طی مهمانی میزبان مهمانان را با وسایل گوناگون سرگرم میکرد از قبیل رقصیدن و حرکات آکروباتیک کنیزان و غلامان و حتی در مواردی کنیزان خود را برای هم آغوشی در اختیار مهمانان قرار میدادند.
معمولاً مهمانان پیرامون موضوعات گوناگون به بحث و تبادل نظر میپرداختند که تا پاسی از شب به درازا میانجامید.
در سومپوسیون افلاطون، میزبان آگاتون است.
طی صحبتهایی که این فیلسوفان با هم دارند مسائلی چون جنسیت، نقش هر جنس، روابط جنسی در جامعه و غریزههای انسانی مطرح میشود.
بحث هنگامی اوج میگیرد که سقراط آنچه در جامعه رایج و مرسوم است را به چالش میکشد و از عشقی معنوی که باعث رسیدن به کمال و تعالی یافتن روح میشود سخن میگوید.
او میگوید عشقی که در آن میل به تولید مثل وجود دارد عشقی پست و میل به گسترش دانش و شناخت عشقی والا است.
در حقیقت پیام سقراط و افلاطون این است که آنچه در درون و سیرت انسان است بر ظاهر و صورت او برتری و اهمیت بیشتری دارد.
یکی از مهمترین نظراتی که در کتاب صوتی ضیافت افلاطون درباره عشق بیان میشود، نظر آریستوفان درباره عشق است.
آریستوفان نویسنده و نمایشنامهنویس یونان باستان است که در این میهمانی ایدهی آندروگونوس یا همان انسان نرماده را مطرح میکند.
اگر با این ایده آشنا نیستید، حتما مفهوم نیمه ی گمشده را شنیدهاید و بارها از آن استفاده کردهاید.
نیمه ی گمشده همان چیزی است که از دل نظریه آندروگونوس آریستوفان برآمده است.
داستان از این قرار است که بهنظر آریستوفان انسانها از بدو خلقت نرماده بودهاند و هم نرینگی و هم مادگی را با هم داشتهاند.
این ویژگی که به انسان قدرتی عظیم میبخشید مورد حسادت زئوس قرار میگیرد و انسان را به دو بخش نر و ماده تقسیم میکند.
از همان روز است که همه ی انسانها به دنبال نیمه ی گمشده ی تکمیل کننده ی خودشان هستند.
خلاصه مکالمات در کتاب صوتی ضیافت ااثر افلاطون
کسی میشنود که در مهمانی آگاتون که سقراط هم بوده از عشق سخن گفتهاند.
پس در میان راه پیرائوس جلوی ، آپولودوروس ، یکی از دوستان سقراط را میگیرد و خواهان شنیدن داستان آن ضیافت از او میشود.
آپولودوروس میگوید که این داستان به سالها پیش بازمیگردد و خود او از ،اریستودموس، یکی از پیروان سقراط شنیدهاست.
آریستودموس چنین گفته بود که روزی وی سقراط را برخلاف همیشه آراسته میبیند، از او میپرسد که کجا میروی و سقراط پاسخ میدهد به مهمانی آگاثون و از او میخواهد که همراهش شود و از پی وی راه بیفتد.
آریستودموس به خانهٔ آگاثون میرسد ولی سقراط بر ایوان خانهٔ همسایه به اندیشیدن نشسته و از او جا ماندهاست.
آگاثون سقراط را به خانه میآورد.
این مهمانی به شادانهٔ پیروزی آگاتون در مسابقهٔ ادبی آتن برپاگشته بود و دیگر مهمانان هم فایدروس، پاوسانیاس، اروکسیماخوس و آریستوفانس بودهاند.
با آمدن سقراط مهمانان دربارهٔ شیوهٔ بادهگساری سخن میرانند و چون چند تنی از ایشان روز گذشته را مِی نوشیده بودند ترجیح دادند که در این کار زیاده روی نکنند و در عوض در باب عشق سخن بگویند.
سخنرانی فایدروس
اولین سخنران فایدروس است.
او عشق را از جمله یکی از خدایان میشمارد که به واسطه آن نیکی و شادی حاصل میشود.
در نگاه او عشق واقعی در ارتباط یک مرد با یک پسر جوان تعریف میشود؛ ولی عشق ایدهآل وقتی است که پسر مذکور اهل فضیلت و آداب باشد و ارتباط فقط به رابطه جنسی ختم نشود.
سخنرانی پاوسانیاس
دومین سخنران پاوسانیاس است.
معشوق پاوسانیاس آگاتون است.
نگرش پاوسانیاس به فایدروس شباهت دارد ولی از پیچیدگی بیشتری برخوردار است.
از دیدگاه او عشق دارای سلسله مراتب است.
از دیدگاه وی ابتداییترین نوع آن، رابطه ی عاشقانه با زنان است و نوع متعالی آن رابطه عاشقانه با پسران زیبای صاحب اندیشه و خرد است.
او از لزوم قانون مدار بودن ارتباط بین طرفین صحبت میکند و جوامعی که دارای این قوانین نیستند را به چالش میکشد.
به عنوان مثال او از حکومت بربرها[منظور وی شاهنشاهی ایران است] به سختی انتقاد میکند (در ایران آن زمان ارتباط عاشقانه بین همجنسان قابل قبول نبود.)
پاوسانیاس این امر را توطئهای از سوی «خودکامگان» میداند.
او اینگونه استدلال میکند که خودکامگان خواهان آن هستند که عشق حقیقی بین حاکمان و مردم تعریف شود و از عشق متعالی که بین دو مرد تعریف میشود هراس دارند.
سخنرانی اِروکسیماخوس
اروکسیماخوس پزشک است و او در سخنرانی اش عشق را مفهومی بسیار جهانشمول تر تعریف میکند و آن را از انحصار روابط انسانی بیرون میکشد.
او عشق را عامل اعتدال و برقراری نظم و هماهنگی میداند.
او مثالهایی متعدد از پزشکی، موسیقی، ورزش، کشاورزی و نظام طبیعت مطرح و تئوری خود را تشریح میکند.
از دیدگاه او عشق نیرو و انگیزهای است که افراط و تفریط را از بین میبرد و آسایش حقیقی را به ارمغان میآورد.
برقراری تعادل بین سرد و گرم، تلخ و شیرین، خشک و تر و غیرهاست و این به دانایی میزبان بستگی دارد که چه نوع عشقی را جذب کند تا تعادل حقیقی را برقرار کند.
به بیان دیگر او عشق را بیشتر از دیدگاه پزشکی بیماری و سلامت جسم و نفس میداند.
به عنوان مثال تعریف او از موسیقی این است: «موسیقی، در حقیقت هنری است که عشق، خود را در قالب ریتم و هارمونی نشان میدهد.»
یا از دیدگاه طبیعی او طبیعت را مجموعهای از تضادها و افراط و تفریطها که شامل سرما و گرما، خشکی و رطوبت و… میپندارد.
و عشق در این میان عامل برقراری اعتدال است که باعث میشود انسان از طبیعت لذت ببرد.
سخنرانی آریستوفانس
او چنین ادعا میکند که در آغاز جهان به جز زن و مرد جنسی دیگری به نام آندروگونوس[=نرماده] هم وجود داشتهاست؛ ولی نهایتاً نرماده از بین میرود و به دو جنس جدای نر و ماده تقسیم میشود.
عامل دوپاره شدن نرماده توطئهای بود که از جانب زئوس، خدای خدایان، تدارک دیده میشود تا قدرت بالای نرماده از بین برود.
او اینگونه استدلال میکند که عشق نیرویی درونی است که در تمام انسانها وجود دارد و آنها را به پیدا کردن جفت گمشده با پاره تنشان تحریک میکند.
از دیدگاه او انسان دارای اشتیاق درونی پنهانی است که تا به ذات اولیه خود بازنگردد و جفت خود را پیدا نکند آرام نخواهد شد و روی خوشی نخواهد دید.
آریستوفانس عشق را آشکار در عصیان علیه خدایان صورتبندی میکند.
او این استدلال را تعمیم میدهد و نتیجه میگیرد که عشق چیزی نیست جز میل به وحدت و کامل شدن.
سخنرانی آگاثون
مانند اروکسیماخوس مفهومی مجرد از عشق مطرح میکند و با ستایشی شاعرانه، عشق را مظهر زیبایی در جهان میداند.
سخنرانی سقراط
سخنرانی سقراط متفاوتتر از سایرین است چون او سعی میکند تعریفی دقیق و فلسفی ارائه دهد و در سخنرانی او اثری از مدح و ستایش دیده نمیشود.
به طور خلاصه تئوری سقراط به این شرح است:
۱- عشق میل است چون همیشه به همراه چیزی میآید که شخص آنرا ندارد مثل عشق به زیبایی، عشق به دانش و..
۲- آن چیزی که عشق آن را طلب میکند فاقد آن است و سعی در تصاحب آن دارد.
۳- آن چیزی که عشق آن را طلب میکند حتماً خوب است چون باعث نیکبختی میشود.
۴- هیچکس چیز خوبی را بهطور موقت طلب نمیکند و میخواهد برای همیشه مالک آن باشد.
۵- میل به داشتن چیزی برای همیشه، چیزی نیست جز میل به جاودانگی.
۶- «جاودانگی نسبی» با خلق اثر حاصل میشود.
خلق اثر میتواند تولید مثل یا فرزند باشد یا خلق یک اثر ماندگار ادبی یا هنری.
۷- خلق اثر یا خلاقیت در شرایطی میسر است که زمینه و محیط آن فراهم باشد که زیبایی لازمه آن است.
۸- بنابراین عشق و زیبایی در این نقطه به هم میرسند و باعث جاودانگی میشوند.
بنابراین از دیدگاه سقراط:
الف: همگان میل شدیدی به جاودانگی دارند.
ب: خلاقیت محصول میل به جاودانگی است.
سقراط برای زیبایی سلسله مراتب تعریف میکند:
- مرحلهٔ نخست، عشق به یک جسم
- دوم، عشق به همهٔ جسمها
- سوم، عشق به رسوم و قوانینِ زیبا
- چهارم، عشق به علومِ زیبا
و جاودانگی حقیقی با عشق به زیبایی مطلق حاصل میشود که فلسفه است.
سخنرانی آلکیبیادس
آلکیبیادس معشوق سقراط، یکی از زیباترین جوانان آتن بودهاست.
او پس از سخنرانی سقراط وارد مهمانی میشود.
هنگام ورود او کاملاً مست بودهاست.
او در سخنرانی اش تنها به تشریح روابط عاشقانه اش با سقراط میپردازد.
او میگوید از اینکه شخصیت بسیار برجستهای مثل سقراط او را برگزیدهاست بسیار خرسند است ولی در رابطه ی آنها جای عاشق و معشوق عوض شدهاست و او عاشق سقراط شدهاست.
او از اینکه سقراط با او آمیزش جنسی نمیکند به وضوح گلایه میکند ولی اعتراف میکند که برداشت سقراط از عشق از توان فهم او خارج است.
او به این نکته اشاره میکند که سقراط همیشه سعی میکند با او و جوانان رابطه برقرار کند و آنان را به کسب خرد و دانش برمیانگیزد.
او در سخنرانی اش تعریف بسیار رمانتیک و شاعرانهای از فضایل اخلاقی سقراط به عمل میآورد.
پس از این سخنرانی گروهی رفتند و گروهی در خواب شدند ولی سقراط و آگاتون و اریستوفانس تا بامداد به گفتگو نشستند.
با آمدن صیح آن دو تن دیگر هم به خواب رفتند و سقراط پس از شستشو از خانه بیرون رفت و آریستودموس هم که بیدار شدهبود از پیاش به راه افتاد.
در کتاب صوتی ضیافت افلاطون، تعریف عشق از شاهدبازی شروع میشود و با سلسله مراتبی که در سخنرانیها به چشم میخورد نهایتاً به فلسفه میرسد که در سخنرانی سقراط نقطهٔ اوج خود را مییاب
بخشی از کتاب ضیافت
اروس «عشق» از پدر و مادر خود ارث میبرد. میراث او از مادر این است که همیشه تهیدست بماند و از لطافت و زیبایی هم بینصیب باشد. و این درست برخلاف آن چیزی است که بسیاری میپندارند.
او نیز خشن است و رنگپریده، نه کفش به پا دارد و نه برای آرمیدن مسکن و مأوایی.
بر روی زمین عریان زیر آسمان میخوابد.
گاه در کوی و بَرزن و یا در رواقخانهها شب را به روز میرساند و همانند مادرش بینوا و تهیدست است.
اما از طرف دیگر، همانند پدرش شکارگر زبردستی است که با نهایتِ دلیری و نشاط در جستوجوی خوبی و زیبایی است.
و هر لحظه چارهی تازهای میاندیشد، و هر روز از راه دیگری وارد میشود و لحظهای از جستوجوی دانش و معرفت بازنمیایستد..
و درعینحال نیز جادوگری زبردست و حیلهگر است.
نه به خدایان شباهتی دارد و نه به آدمیان.
بلکه عیناً چون پدرش میماند که اگر در یک روز تیرش به هدف بخورد، شادی و شعفی بیپایان پیدا میکند و شکفته میشود و گاهی هم پژمرده میگردد و باز دوباره سرزنده میشود.
هر چه بهدست آورد زود از دست میدهد، بهطوریکه عشق همیشه نه تهیدست است و نه توانگر، و در دانایی و توانایی نیز وضع به همینگونه است. یعنی بین این دو قرار دارد.
اما حقیقت امر این است که خدایان، حکمت و دانش نمیجویند، زیرا خود دانشمندند.
شخص نادان هم به تحصیل دانش نمیپردازد؛ زیرا خود را دانا میشمارد و بدبختی افراد نادان در همین است.
و همچنین است آدمی که واقعاً خردمند است.
چون انسانهای دانا، دانا هستند، خود را بینیاز از طلب و جویای دانش میدانند. آنکه نه فضیلت دارد و نه دانش، به آنچه هست خرسند، چه زیباتر از آن را نمیشناسند و چون مورد نیاز هم نیست، پس میل و رغبت به آن هم ندارد.
اما آنان که در میان این دو دستهاند به طلب حکمتند.
نخست اینکه مقامش در میان علم و جهل واقع بوده (از دستهی سوم بهشمار میآید).
دوم آنکه حکمت از زیباترین چیزهاست و عشق در میان علم و جهل و نادانی واقع است و این حالتش به سبب آن است که از پدری بینیاز و خردمند، و از مادری تهیدست و نیازمند و نادان زاده شده است.
فهرست مطالب کتاب صوتی ضیافت درس عشق از زبان افلاطون
- سخن ناشر
- چیستی عشق
- روانشناسی خود
- عشق با ادبیات و سیاست
- اندیشه یونانی و عشق
- از جهان نگری هومر تا جهان نگری فلسفی
- زندگی و اندیشه افلاطون
- مقدمه مترجم
- متن ضیافت
- روایت آریستودموس
- قدرت خداوندگار عشق
- عشق آسمانی و عشق زمینی
- عشق ممنوع
- رسومات عشق ورزی و سیاست حکمرانان
- عشق از دیدگاه طب قدیم
- افسانه برش انسان به نر و ماده
- عشق یعنی به دنبال نیمه خود بودن
- وصف عاشقانه از عشق
- پرسش سقراط از حقیقت عشق
- عشق به فرزند یا عشق به جاودانگی
- عشق به نامدار شدن
- عشق آلکیبیادس به سقراط
- سخن سقراط و پایان ضیافت