کتاب صوتی سیذارتا اثر هرمان هسه
کتاب صوتی سیذارتا اثر هرمان هسه داستان پسری برهمنی به نام سیذارتا است که از درسهای پدر و فرهیختگان، روحش سیراب نمیشود و آرامش به دست نمیآورد و در یافتن خویشتن خویش تلاش می کند. او پی میبرد که آموزش کافی نیست و باید خود جستوجو کند و راه را طی کند و بر خویشتن خویش چیره شود و ….
سیذارتا که در کرانه رودخانه و در کنار زورقها پرورش مییابد. دوستی دارد به نام «گوویندا» که با هم به درسهای پدر و فرهیختگان و افراد دانا گوش میدهند. پدر از اینکه پسرش ولع یادگیری دارد، بسیار خشنود است. گوویندا هم رفتار و روح و افکار والای او را دوست دارد، اما سیذارتا احساس خلأیی در زندگی دارد و به خدا و آفرینش دنیا میاندیشد. او باید خویشتن خویش را بیابد….
سیذارتا و دوستش تصمیم گرفتند که از خانه پدری بروند و به ریاضت بپردازند. زندگی معمولی دیگر برای او مفهومی نداشت، دنیا برایش تلخ بود. تنها یک هدف داشت؛ تهی شدن از هر چیز: از آرزو، شادمانی و از رنج و اگر به نفس غلبه میکرد، همه چیز در او بیدار میشد و در خویشتن خویش غرق میشد. او هزاران بار از خود گریخته بود و بازگشت او اجتناب ناپذیر بود.
جستوجوی خویشتن موضوعی است که در همه فرهنگها و برای بسیاری از افراد در طول تاریخ مطرح بوده است. انسانهای گوناگون برای رسیدن به این هدف، راههای متفاوتی را پیموده اند. با این کتاب، همراه با سیذارتا شوید و این جستوجو را از دیدگاه او دریافت کنید.
هرمان هسه در کتاب صوتی سیذارتا ضمن تحلیل مبانی فلسفه آسیائی (هندی)، اشتیاق خود را به یافتن روشی در جهت حل بحران جوامع بشری نشان دادهاست. داستان به گرد فرزند برهمانی دور میزند که در پی مداوا است. سیذارتا نام این جوان است که در راه رسیدن به مقصود، خود بینی و آلایش عشق شهوانی را که همانند زنجیرهای گران، مانعی بازدارنده بودند، به نرمی میگسلد و تضاد سرکش روح و زندگی را به فرایندی آشتیپذیر در نفس ریاضت کشیده خود مبدل میسازد.
فلسفهٔ هندی
بر اساس توجه و علایق خاصی که نویسنده در باب این فلسفه به دست آورده بود، در سال ۱۹۲۲ روایتی به نام سیدارتا ( سیذارتا) منتشر کرد که از جمله پرخوانندهترین آثار وی میباشد.
کتاب صوتی سیذارتا نگرشی بر ریشههای روانشناسی در مذاهب جهانی و مکاتب عقلی است. شماری از صحنههای سیدارتا تابلوهای مثنوی مولوی را برای خواننده ترسیم مینماید.
هنری میلر دربارهٔ کتاب صوتی سیذارتا میگوید: «سیدارتا داروی شفابخشی است که از انجیل عهد جدید مؤثرتر است.» در پی برقراری ارتباط هرمان هسه با آلمان از طریق تفسیر و تعبیر آثارش به وسیله آمریکاییها، نظرات مذهبی و سنتگرایی مشهود در نوشتارهایش، از دید خوانندگان مخفی ماند. در همین معنی، نویسنده اتریشی #پتر_هانکه در سال ۱۹۷۰ با تعجب اعتراف میکند: «من کتابهای هسه را با کنجکاوی و تحیر تمام، خواندم. این مرد نه تنها یک شخصیت برجسته رومانتیک، معرفیشدهٔ آمریکاییها است، بلکه نویسندهای عاقل و قابل اعتمادی نیز میباشد.»
آشنایی با هرمان هسه نویسنده کتاب صوتی سیذارتا
هرمان هسه Hesse, Hermann رماننویس و شاعر آلمانی (1877-1962) متولد ۲ ژوئیهی ۱۸۷۷و برندهی جایزهی نوبلِ سال ۱۹۴۶ در ادبیات.
پدرش مدیریت مؤسسه انتشارات مبلغین پروتستان را به عهده داشت. مادرش دختر هندشناس معروف، دکتر «هرمان گوندرت» و مدیر اتحادیه ناشران کالو بود.
از طریق پدر و مادرش که مبلغان مذهبی در هندوستان بودند، به جهانبینی و تفکرات فلسفی هند دست یافت. او که از اوان جوانی دارای روحی حساس و ضربهپذیر بود، در مقابل نابرابریهای جامعه و تضاد درونی با پدر و مادرش، در سن پانزدهسالگی از مدرسه کلیسائی ماولبرون (جایی که صحنه و فضای قرون وسطایی داستان او نارتسیس و گولدموند را فراهم آورد) که بورس تحصیلی در رشته الهیات پروتستانتیسم را از آن داشت، فرار کرد. بعد از فرار دچار افسردگی حادی شد که والدینش او را در بادبول تحت نظر جن گیر مدرنی قرار دادند که سرانجام آن اقدام به خودکشی بود در نتیجه او را به آسایشگاه کودکان عقب افتاده ذهنی در اشتتن فرستادند سپس در کانشتات یک دورهٔ یکسالهٔ را آغاز و چندی بعد در شهر کالو به کارآموزی در یک کارگاه ساعتسازی مخصوص برجهای کلیسا، مشغول و پس از اتمام این دوره در شهر توبینگن در رشته کتابفروشی به مدت سه سال، (۱۸۹۵ – ۱۸۹۸ میلادی) به کارآموزی پرداخت. سرگرمی دلخواه هسه در اوقات فراقت نقاشی و باغبانی بود.
هرمان در آثارش مبارزهی جاودانهی روح و زندگی را ترسیم نموده و با نگرشی هنرمندانه به دنبال ایجاد تعادل بین این دو پدیده قلم فرسودهاست. هسه در خانوادهای اصلاحطلب در منطقه در جنوب آلمان به دنیا آمد و تحت تأثیر مادرش که مبلغ مذهبی در هندوستان بود، به فلسفه هندی روی آورد. از دهه سوم قرن بیستم، به عنوان تبعه سوئیس در منطقه «تیچینو» به گوشهگیری نشست. گرایش به رومانتیسم و طبیعتگرایی از نمودهای چشمگیر آثار قدیمیتر هسه است.
هرمان هسه متأثر از بیماری همسرش که مبتلا به شیزوفرنی بود، در سال ۱۹۱۶ به یک بحران عمیق روحی (افسردگی) مبتلا شد و تحت مداوا قرارگرفت.
هسه در کتاب دمیان روایتی از جوانی، عناصر ساختاری – روانتحلیلی را ترسیم نمود. این کتاب به دلیل جو خصمانهای که علیه وی بر فضای سیاسی – اجتماعی آلمان مسلط بود، به نام مستعار امیل سینکلر منتشر شد که در چاپ شانزدهم نام حقیقی نویسنده آشکار گردید. سالهای (۱۹۱۸ – ۱۹۱۹ میلادی) سالهای جدایی از خانواده، گوشهگیری و اقامت در «تیچینو» بود. این حوادث در داستانهای کوتاه وی رد پای خود را به روشنی به جای گذاشتهاست، مانند: کلاین و واگنر ۱۹۱۹ و آخرین تابستان کلینگزور ۱۹۱۹
هرمان هسه در روز ۹ اوت ۱۹۶۲ میلادی در سن ۸۵ سالگی در تسین واقع در سوئیس درگذشت.