زندگی و آثار کارلوس فوئنتس
کارلوس فوئنتس Carlos Fuentes سیاستمدار و نویسنده شهیر مکزیکی، در زمانی که پدر سیاستمدارش رافائل فوئنتس بوئهتیگر در ماموریت پاناما بود در شهرپاناماسیتی به دنیا آمد و همهٔ دوران کودکی و نوجوانی خود را در کشورهایی نظیر پاناما، آمریکا، شیلی و…گذراند
زندگی و آثار کارلوس فوئنتس
کارلوس تحصیلات دورهٔ متوسطه را در سانتیاگو، شیلی و بوئنوس آیرس گذراند و وقتی که در سال ۱۹۳۶ خانواده اش در شهر واشینگتن دی سی اقامت گزید با زبان انگلیسی نیز آشنا شود.
در شانزده سالگی به مکزیک بازگشت و تا سال ۱۹۶۵ در آنجا بود. در مکزیکوسیتی به دانشگاه رفت و از کالج «مورلوس» فارغ التحصیل شد و دورهٔ فوق لیـسانس را ابـتدا در دانشگاه «ملی مکزیک» و سپس در دانشسرای عالی «بین المللی ژنو» گذراند.
او شغل پدر را ادامه داد و به دنیای سیاست وارد شد و برای نخستین بار در سال ۱۹۶۵ بهعنوان سفیر مکزیک در لندن انتخاب شد و بعدها نیز در فرانسه و چند کشور دیگر اروپایی هم چون هلند، پرتغال و ایتالیا نیز سفیر بود.
فوئنتس در دانشگاههای مطرحی چون پرینستون، هاروارد، پنسیلوانیا، کلمبیا، کمبریج، براون و جورج میسون سابقهٔ تدریس داشت.
فوئنتس هشتادمین سالروز تولدش را در حضور برندگان نوبل ادبیات جشن گرفت.
نویسندهٔ بلندآوازهٔ مکزیکی در مراسمی با حضور گابریل گارسیا مارکز و نادین گوردیمر – دو نویسندهٔ برندهٔ نوبل ادبیات – و فیلیپ کالدرون، رئیسجمهور مکزیک و رهبران پیشین شیلی و اسپانیا، هشتادمین سالروز تولدش را جشن گرفت
کارلوس فوئنتس در سال 2012 و در ۸۳ سالگی بر اثر مشکلات قلبی در بیمارستان درگذشت.
فیلیپ کالدرون، رئیسجمهوری مکزیک، در پیامی به مناسبت درگذشت فوئنتس با ابراز اندوه عمیق از درگذشت وی از فوئنتس بهعنوان نویسندهای مکزیکی و در عین حال جهانی یاد کرد.
نویسندگی کارلوس فوئنتس
نخستین مجموعه داستانهای کوتاه فوئنتس در سال ۱۹۵۴ منتشر شد.
در ۲۹ سالگی نخستین رمان خود با عنوان «جایی که هوا صاف است» را منتشر کرد.
آخرین رمان فوئنتس ولاد نام دارد که در زمان حیاتش به چاپ نرسید.
فوئنتس دربارهٔ این رمان گفته بود که این کتاب داستان زندگی یک خونآشام است.
ولاد از اقامت خود در اروپا خسته میشود و به مکزیکوسیتی سفر میکند.
سبک و شیوه کارلوس فوئنتس
فوئنتس با توجه به شغل سیاسی اش رویدادهای تاریخ معاصر و جهان سیاست را دستمایه داستانهای خود قرار میداد و با سبک نگارشی ای که ویژه خود او بود همزمان با ظهور دیگر نویسندگان مطرح اسپانیایی زبان نظیر ماریونا آزوئلا، خوآن رولفو Juan Rulfo و لائورا اسکیبل به ادبیات معاصر مکزیک جانی تازه بخشید و نام خود را در کنار نویسندگان نامدار اسپانیایی زبان همچون گابریل گارسیا مارکز و ماریو بارگاس یوسا قرار داد
کارلوس فوئنتس در لایهلایه آثار خود به بازگویی تاریخ مکزیک در آمیزش با تمهای عشق، مرگ و خاطره پرداختهاست. گفته میشود که وی مکزیک را در آثار خود خلق کردهاست.
کارلوس فوئنتس در گفتگو با مجله معتبر «پاریس ریویو» در شماره ۸۲ زمستان سال ۱۹۸۱ شیوه نوشتن خود را چنین توصیف میکند:
من نویسنده صبحگاهی هستم. از ساعت هشت و نیم شروع میکنم به نوشتن با قلم و تا ساعت دوازده و نیم ادامه میدهم و بعد میروم شنا سپس برمیگردم و ناهار میخورم و بعدازظهر کتاب میخوانم. بعد هم میروم پیادهروی تا برای نوشتن روز بعد آماده شوم. قبل از اینکه مشغول نوشتن شوم باید تمام کتاب را در ذهنم نوشته باشم.
اینجا در پرینستون همیشه مسیری مثلثی شکل را پی میگیرم:
به خانه انیشتین در خیابان مرسر میروم، بعد به خانه توماس مان در خیابان استاکتن و بعد به خانه هرمان بروچ. پس از دیدار از این سه خانه به خانه خودم میروم و وقتی به خانه میرسم شش تا هفت صفحه را که باید فردا بنویسم در ذهن دارم.
اول با مداد مینویسم و پس از آن که حس کردم داستان آنجاست، آن را به کناری میگذارم. بعد دستنویس را تصحیح میکنم و خودم آن را ماشین میکنم و تا آخرین لحظه آن را اصلاح میکنم. وقتی داستان را روی کاغذ میآورم درواقع کار آن تمام شدهاست:
نه صحنهای از قلم افتاده و نه بخشی. دقیقاً میدانم قرار است چه رخ بدهد، کم و بیش همه چیز ثابت میماند. در این مواقع درواقع عنصر غافلگیری را درون خودم قربانی میکنم.
فوئنتس معتقد بود آهنگ زندگی اکثر مکزیکیها با مشکلات، خشونت و نارضایتی دائمی از وضعیت خود آمیختهاست و او خواهان دمیدن قدرتی تازه در این آوای نحیف است.
او میگفت که آثارش همگی دربارهٔ ترس هستند. احساس جهانی ترس از اینکه چه کسی از در وارد میشود، چه کسی ما را دوست دارد، چه کسی را دوست داریم و چگونه به اشتیاقمان میرسیم.
رمان ها و آثار کارلوس فوئنتس
- کنستانسیا ترجمه عبدالله کوثری
- آئورا، Aura، ترجمهٔ عبدالله کوثری، نشر نی
- پوست انداختن، ترجمهٔ عبدالله کوثری، نشر آگاه
- نبرد، ترجمه عبدالله کوثری نشر ماهی
- درخت پرتقال، ترجمهٔ علی اکبر فلاحی، نشر ققنوس
- مرگ آرتیمو کروز، ترجمهٔ مهدی سحابی، نشر نگاه
- آسودهخاطر ترجمهٔ محمد امین لاهیجی
- سر هیدرا، ترجمهٔ کاوه میرعباسی، نشر آگاه
- آب سوخته، ترجمهٔ علی اکبر فلاحی، نشر ققنوس
- خویشاوندان دور، ترجمهٔ مصطفی مفیدی، نشر نیلوفر
- گرینگوی پیر، ترجمهٔ عبدالله کوثری، نشر طرح نو
- لائور ادیاس ترجمهٔ اسدالله امرایی، نشر کتابسرای تندیس
- اینس، ترجمهٔ اسدالله امرایی، نشر مروارید
معرفی مختصر آثار کارلوس فوئنتس
رمان مرگ آرتیمیو کرو
کارلوس فوئنتس بـا انتشار رمان «مرگ آرتیمیو کروز»در سال ۱۹۶۳ به شهرت جهانی رسید.
او در این رمان با الهام از فیلم «همشهری کین» ساخته اورسون ولز در هزار توی انسانی که دستپروردهٔ انقلاب مکزیک است فرومیرود.
داسـتان بـا توصیف کروز، در بستر مرگ و لحظههای واپسین زندگی او آغاز میشود.
حوادث دوران پرتنش زندگی در ذهن او شتابان جان میگیرد و بدین طریق شخصیت کروز معرفی میشود.
او فـرزند نـامشروع و مطرود یک خانوادهٔ اشرافی اسـت کـه انقلاب آرمانهایش را بر باد داده و او را به معاملهگری بد خلق و عبوس بدل ساخته است.
معاملهگری که توانسته در سالهای پرتلاطم انقلاب با استفاده از ضعفها و معایب دستگاهی کـه آن را خـوب میشناسد، زندگیاش را تأمین کـند و بـه نان و نوایی برسد.
کروز مظهر فعل کاریهای سالوسوار مکزیک است، امّا فوئنتس در این رمان او را کاملا محکوم نمیکند، زیرا در او جنبههای قابل تحسینی هم یافته؛ همانطور که در انقلاب مکزیک میتوان ضعف ها و نـارساییهایی دیـد.
فوئنتس این رمان را به «صدای راستین آمریکای شمالی و دوست و همگام مبارزان آمریکای لاتین» سی رایت میلز تقدیم کرده است.
رمان «مرگ آرتیمیو کروز» با سه رویکرد روایتی داستان(اول شخص-دوم شـخص-سـوم شخص) بـیان میشود.
فوئنتس کاملا از تواناییهای این سه شیوه در به تصویر کشیدن شخصیت کروز سود میجوید.
رمان از انتهای زنـدگی کروز آغاز میشود و حوادث، بریدهبریده و بدون ترتیب زمانی روایت میشوند. کـروز شـخصیتی مـتناقض دارد.
او آمیزهای از شجاعت، خشونت و لطافت عاشقانه است. سه شخصیت کروز، گونوالو و توبیاس نقشهای محوری و کلیدی رمان را به عـهده دارنـد و بیشتر شخصیت گونوالو و توبیاس، جنبههای دیگر هویت کروز را روشن میکنند.
رمان آئورا
رمان کوتاه «آئورا» در سـال ۱۹۶۵ مـنتشر شـد که اثری با زاویه دید «دوم شخص» است.
کارلوس فوئنتس خود درباره این رمان میگوید: «موضوع ایـن رمان را از یک فیلم ژاپنی اقتباس کردهام» امّا نزدیکی طرح داستانی این اثر بـه رمان «آرزوهای بزرگ» اثـر چـارلز دیکنز و «بیبی پیک» نوشتهٔ پوشکین، بسیار روشن و مشهود است.
«فیلیه منترو» از طریق خواندن یک آگهی در روزنامه برای تنظیم یادداشت های ژنرال گنسوئلو به خانه بیوهٔ پیر او که زنی مرموز و بدخلق است وارد مـیشود.
فیلپه در خانه گنسوئلو با زن جوانی به نام آئورا آشنا میشود. سکوت مرموز و زیبای آئورا بر فیلپه اثر میگذارد.
پس از تحویل قسمت اول یادداشت های ژنرال و آگاهی از مضامین دست نوشتهها و تسلط کم به زبان فرانسه او را دلزده مـیکند.
ژنـرال در یادداشتهای خود به دو عشق اشاره کرده است. فیلپه کمکم در قالب نویسنده یادداشتها فرومیرود و درمییابد در عشق او به آئورا نیز توهمی دوگانه حاکم است.
در ساخت هر سه رمان ذکر شده( آرزوهای بزرگ دیکنز-بیبی پیک پوشکین و آئورا) یک پیرزن و دخـتر و پسـر جوانی وجود دارند که بین آن دو رابطه عاشقانهای پدید میآید:
در رمان پوشکین پیرزن «آناوزدرونا»، زن جوان «لیزارتا ایوانوونا» و مرد جوان «هرمان» نام دارند.
در «آرزوهای بزرگ» پیرزن دوشیزه هاویشام و دختر جوان اسـتلا و مـرد جوان پیپ نام دارند و در آئورا پیرزن سینیورا کنسوئلو و دختر جوان آئورا و مرد جوان فیلپه مونترو هستند.
در هر سه کتاب نیز راز سر به مهر پیرزن و عشق دو جوان محور اصلی طرح قرار گـرفته اسـت.
رمان پوست انداختن اثر مشهور کارلوس فوئنتس
کارلوس فوئنتس، «جایگاه مقدس» را به سـال ۱۹۶۷ و «پوسـت انـداختن» را در سال ۱۹۶۸ منتشر کرد، که هر دو درباره انقلاب مکزیکند، هرچند که در آنها از دو زاویه مختلف به انقلاب نگاه شده است.
«جایگاه مقدس» قـصهٔ مـکرر عـقده ادیپ است و «پوست انداختن» بخشی از دوران پرکشاکش مکزیک را در بـرخورد بـا جهان خارج تصویر میکند. در این اثر فوئنتس تجربهای را در حوزه «رمان نو» میآزماید.
رمان سرزمین ما
رمان سرزمین ما در آثار او شکل ویـژهای دارد. نـگاه نـویسنده به اسپانیا و رؤیای تجدید حیات درباره اسپانیا در یک «پان اسپانیایی» جـستوجو میشود.
کتاب اژدهای هزارسر
«اژدهای هزارسر» نیز به سال ۱۹۷۹ فوئنتس را دوباره به مکزیک و مسائلش بازمیگرداند، مکزیکی که این بار بر بـستری از ذخـایر نـفتی خفته است.
او «آب سوخته» و «خویشاوندی» را در سال ۱۹۸۱ منتشر کرد، که اولی به زبان انـگلیسی و دومـی به زبان اسپانیایی نوشته شده است.
«گرینگوی پیر» در سال ۱۹۸۵ نوشته شد که در آن اشاراتی به اختلافات مـرزی مـکزیک بـا ایالات متحده آمریکا شده بود.
رمان کریستوفر نـازاده
دوازدهمین اثر فوئنتس با نام «کریستوفر نـازاده» اولیـن رمـان طنزآمیز او محسوب میشود، که از ایالات متحدهٔ آمریکا منتشر شد. وقایع رمان در شهرهای «کانکاپولکو» و «مـکزیکو» سـال ۱۹۹۲ مـیگذرد.
این رمان هم چون اغلب آثار او شکل روایتی نوی دارد و در آن جنینی که در رحم مادر اسـت، رمـان را روایت میکند. تمام حوادث پیشگوییهای هولناکی است که به واقعیت میپیوندد.
کریستوفر، مـکزیکی را تـصویر مـیکند که نیمی از آن را جدا کردهاند و به شرکتهای نفتی ایالات متحده و کلوپ «مد» فروختهاند و تـفنگداران دریـایی در «وراکروز» پیاده شدهاند. میزان دیون خارجی به ۱۹۴۲ میلیارد دلار رسیده و در پایتخت سی میلیون نـفر، سـوخته زبـاله استنشاق میکنند.
در همان گیرودار رئیس جمهور جدید که به حزب دست راستیپان تعلق دارد به مـردم وعـده میدهد که برای تصفیه هوا گنبدی بر فراز شهر خواهند ساخت. مـسابقه کـشف آمـریکا در دل این موضوع آغاز میشود. اولین کودک کریستوفر نامی که در دوازدهم اکتبر در پانصدمین سالگشت سفر کـلمبوس بـه دنـیا بیاید، برنده مسابقه خواهد بود.
کریستوفر درحالیکه از درون رحم مادر داستان را روایت مـیکند، دربـارهٔ تولد خود میاندیشد: «آیا ارزش دارد که آدمی در سال ۱۹۹۲ در مکزیک به دنیا بیاید؟»
فوئنتس در دربـارهٔ ایـن رمان مینویسد:
«مکزیکی که در «کریستوفر نازاده» توصیف کردهام، به کلی تخیلی اسـت. فـکر میکنم از پاریس بالزاک لندن دیکنز در صورتی کـه تـوصیف آنـها از این دو شهر تا حدودی زادهٔ تخیل خـودشان نـمیبود، چیز زیادی دستگیرمان نمیشد.
مطالعه آثار بالزاک-یکی از مهمترین و دیگرگونکنندهترین تجربههای زندگیام بـه عـنوان داستاننویس-به من آموخت کـه بـرای رسیدن، یـا دسـتکم سـعی کردن برای رسیدن به آن مطلق و رهـایی از قـیود فکری باید فراتر از حقیقت رفت.
در آثار بالزاک دنیای حیرتانگیز لوئیس لامبرت مـتکی بـه دنیای پیش پا افتاده و مبتذل بابا گـوریو و سزار بیروتو است. هـمچنانکه در «آنـجا که هوا صاف است» و «مـرگ آرتـیمیو کروز»، واقعیت، فقط برای تصادم با تخیلات من، نفی من و انحراف من از حـقیقت اسـت….
یادتان باشد که پیش از آنـکه مـکزیک را بـبینم، یاد گرفته بـودم کـه آن را در ذهن تصور کنم.»
رمان مبارزه اثر کارلوس فوئنتس
رمـان دیـگر فوئنتس که «مبارزه» نام دارد، شرح رهایی آرژانتین از قید استعمار اسپانیاست. وقتی پایههای حکومت اسـتعماری اسـپانیا (۱۸۱۰) در آرژانتین سست میشود
بالتازار بوستوس قـهرمان رمـان، در جریان یـک شـورش، پنـهانی به خانه یک صـاحب منصب اسپانیایی وارد میشود و در اوج تبوتابهای انقلابگیری بچهٔ فاحشهٔ سیاهپوست مبتلا به سیفلیس خود را با بچه صـاحب مـنصب عوض میکند اما از بد حادثه دلبـاختهٔ زن صـاحب مـنصب مـیشود.
او بـه جنبش مقاومت مـیپیوندد و بـه سرزمین مادریاش لیماو آندو ونزوئلا میرود.
رمان شرح درهم تنیدهٔ مبارزه و دلدادگی بالتازار در دههٔ پرتلاطم جـنگهای داخـلی اسـت. فوئنتس در این رمان مفاهیمی چون تاریخ، زمـان، آرمـانگرایی و پراگـماتیسم، عـشق و وجـدان، بـرابری آزادی و سرنوشت را به بازی میگیرد و البته از کاوش در تأثیر ولتر و روسو بر روح انقلابی نیز غافل نمیماند.
به لحاظ رویکرد روایتی، این رمان نیز شیوهٔ جدیدی دارد که در آن راوی با اینکه تـقریبا در هیچیک از رویدادهایی که وصف میکند حضور نداشته، ماجراها را صرفا براساس نامههای باقی مانده از بالتازار نقل میکند.
رمان آیینهٔ دفن شده
تازهترین رمان کارلوس فوئنتس «آیینهٔ دفن شده» است.
او در این کتاب به ردیابی ریشههای فـرهنگی آمـریکای لاتین پرداخته و تلاش میکند با ایجاد یک زمینهٔ فرهنگی مشترک راهی برای حل مشکلات و مسائل آمریکای لاتین بیابد.
فوئنتس در این رمان نیز چون اغلب آثارش میکوشد به هویت از دسـت دادهـء ملت خود نقبی بزند.
او معتقد است آیندهٔ باشکوه آمریکای لاتین با بیرون کشیدن فرهنگ و هویت ملی پنهان شده در خاک، شکل خواهد گرفت و «آئیـنه دفـن شده» تاریخ موثق روحیه فـراموش شـدهٔ آنان را آشکار خواهد کرد».
فوئنتس میکوشد، پیوستگیهای فرهنگی ملتهای پراکندهای را که بخشی از ویزای پارهپاره اسپانیولی است، با هم متحد سازد. او درباره این رمان مـیگوید: «فـرصتی شگفتانگیز به دست آوردم تـا شـرح حال فرهنگی خود را بنویسم».