نمایش رادیویی و کتاب صوتی داستان رستم و اسفندیار
داستان رستم و اسفندیار صوتی
در این نوشته داستان رستم و اسفندیار صوتی به نثر امروزی و به دو شکل روایی و نمایشی تقدیم دوستدران شاهنامه میگردد. اما پیشنهاد می کنم پیش از آنکه داستان رستم و اسفندیار صوتی را بشنوید، قدری در مفاهیم انسانی، اجتماعی و فلسفی این داستان تامل کنید
داستان رستم و اسفندیار صوتی را با دو روایت گوناگون در انتهای صفحه بشنوید
شرح داستان رستم و اسفندیار را بخوانید
تاملی در داستان رستم و اسفندیار
شاهنامه فردوسی دستورنامه ی یک “زندگیِ سالمِ مثبت” همهجانبه و سربلند را ارائه میدهد و آدمی را در همان شرایط خاکی خود؛ به بالاترین مرتبه انسانی فرامیخواند و هیچ چند و چونی از زندگی همانند جوانی و پیری؛ زنی و مردی، خوشبختی و بدبختی؛ مهر وکین، دانائی و نادانی؛ نیست که در آنْ جای شایستهای نیافته باشد.
داستان رستم و اسفندیار هم حاوی مهمترین مسائلی است که در برابر انسان در همه دوران ها قرار گرفته و می گیرد مانند برخورد: پیری رستم و جوانی اسفندیار، برخورد آزادی و اسارت، کهنه و نو، تعفّل و تعبّد
در داستان رستم و اسفندیار همانند تراژدی های بزرگ، روح آدمی به بالاترین حد کشش و تقلای خود میرسد. دو پهلوان اصلی واقعه که نامآورتر از آنها در شاهنامه نیست، مانند دو گردباد به هم در میآويزند؛ و در طی سه روز همةٌ ذخایر روح خود را بهکار میگیرند؛ چنانکه گوئی در همین سه روز بهاندازه یک عمر زندگی کردهاند.
جنگ رستم و اسفندیار بیش از هر جنگ دیگر در شاهنامه جنگ معنوی است؛ برخورد دو طبیعت و دو عالّمٍ درون است؛ از اینرو گفت و شنودی طولانی بین دو قهرمان شکل میگیرد؛ و البته گفتار آنان کنایه آمیز می شود، تا جایی که حتّی شيهه اسبان هم گوئی نهیبی است که از حلقوم روزگار بیرون میآید تا اعلام فاجعه کند
داستان رستم و اسفندیار، این دو پهلوان نه محدود به خود، بلکه نماینده دو تیره و گروه هستند و وجود هر یک تجسمی است از جهان بینی که می کوشد بر کرسی بنشاند.
دو پهلوان اصلی در داستان رستم و اسفندیار آمیختهای از تشابه و تبایناند؛ هر دو بزرگترین جنگاور زمان و متتعلّق به یک تَمدّن و یک کشوراند و هردو در جبهه نیکی شمشیر زدهاند؛
با این حال, متفاوتند: یکی جوان و دیگری پیر، یکی شاهزاده و دیگری پهلوان؛ یکی رویینتن و دیگری آسیبپذیر، یکی نوخاسته و دیگری کموبیش مستعفی.
این دو، هم با هم دشمناند و هم دوست؛ چارهای جز کشتن یکدیگر ندارند بیآنکه هیچ یک خواهان ریختن خون دیگری باشد.
جنگ رستم و اسفندیار بر سر چیست؟
حرف بر سر چیست؟ جنگ بر سر چیست؟ در یک کلمه میتوان گفت بر سر آزادی و اسارت
جان و جوهر داستان رستم و اسفندیار را «مقاومت» تشکیل میدهد.
مرد آزادی چون رستم چه راهی باید در پیش گیرد؟ آیا زندگی را به هر قیمت بپذیرد یا خود در تعیین بهای آن دست داشته باشد؟
اگر رستم برای پاسخ دادن به این سوال انتخاب شده است برای آن است که تواناترین و نامورترین فرد در شاهنامه است؛ چنانکه از قول فردوسی در تاریخ سیستان آمده: «خدای تعالی خویشتن را هیچ بنده چون رستم نیافرید.»!
اما توانائی و ناموری او در آن است که نماینده مردم است؛ پرورده تخیل هزاران انسان است که در طی زمانهای دراز او را بهعنوان کسی که باید تجسمی از رویاها و آرزوهایشان باشد؛ آفریدهاند.
اسفندیار که نمایند؛ اتحاد دین و دولت است، او را بر سر این دوراهی مینهد:
یا دست به بند بده و آسوده بچر، يا آزادی را برگزین و نابود شو!
اسفندیار چون پرورده تعبّد است، نمیتواند مشکل رستم را دریابد. متعجب است که چرا دست به بند نمیدهد. چه کاری از این طبیعیتر؟
شهریار فرمان داده، شهریار برگزیده یزدان است، پس میشود فرمان خدا! آن را بپذیرد و جان خود را خلاص کند.
اصلا شاید که بهمحض ورود به پایتخت, پادشاه اجازه دهد که بند از دست رستم بردارند. مهم این است که رستم با “پالهنگ” وارد بارگاه گشتاسب گردد تامایه عبرت دیگران شود؛ باید او که نمونه “قدرت مردم گمنام است” بهزانو درآید، تا بعد از آن هیچ بنده ای جرأت نکند که رو در روی خداوندگار بایستد.
بند رستم برای گشتاسبی ها مفهوم کنایهای دارد و آن این است که دستی بالاتر از دست شهریار باقی نماند.
تقایل این دو تفکر و پافشاری هر یک بر عقیده خود موجب شکل گیری تراژی رستم و اسفندیار می شود.
داستان رستم و اسفندیار صوتی
بخش روایی- روایت داستان به نثر 100 دقیقه
داستان رستم و اسفندیار صوتی-نمایش رادیویی 3 ساعت
- فهرست کامل داستان های شاهنامه