كتاب صوتی كنيز ملكه مصر (ملکه نیل) نوشتهی میکل پیرامو ترجمه ذبیح الله منصوری
مشاهده نقد و بررسی این کتابكتاب صوتی كنيز ملكه مصر نوشتهی میکل پیرامو ترجمه ذبیح الله منصوری با نام دیگر ملکه نیل (یا به فرانسوی: Cléopâtre, reine du Nil) است.
در باره كتاب صوتی كنيز ملكه مصر (ملکه نیل)
كتاب صوتی كنيز ملكه مصر نوشتهی شرميون كنيز مخصوص كلئوپاتر هفتم، ملكه مصر از سلسله بطالسه است.
نویسنده واقعی آن گرچه مصری بود اما نمیتوانست به خط مصری بنویسد ولی زبان یونانی را خوب آموخته بود.«شرمیون»، کنیز مخصوص و محرم اسرار «کلئوپاترا» ملکه مصر بود.
شرميون اين كتاب را از دوران كودكی خود آغاز ميكند و علاوه بر خاطرات دوران زندگي خود، زندگينامه كلئوپاتر هفتم را نيز تا لحظه مرگ او براي ما شرح ميدهد.
كتاب صوتی كنيز ملكه مصر در ادامه از روم سخن به ميان ميآورد و از سزار بزرگترين امپراتور روم براي ما صحبت ميكند و پس از آن وارد مسائل سياسي ميشود.
شنیدن كتاب صوتی كنيز ملكه مصر را نيز به علاقمندان کتاب های تاریخی خصوا تاریخ مصر توصيه مي كنم.
كتاب صوتی كنيز ملكه مصر (ملکه نیل) شامل 27 ساعت فایل صوتی MP3 است که توسط سلام صدا ویرایش شده و ضمن افزایش کیفیت آنها ، صداهای اضافه حذف شده است.
از متن كتاب صوتی كنيز ملكه مصر (ملکه نیل)
بخش هاي كوتاهي از اين كتاب را به نوشته «ميكل پيرامو» و ترجمه ذبیح الله منصوری ميخوانيم:
وقتي ما به اسكندريه رسيديم، پايتخت مصر هنوز از قتل سزار مبهوت بود.
در اسكندريه همه ميدانستند كه سزار فرمانرواي مطلق منطقه بحرالروم است و از سوريه گرفته تا اسپانيا و از كشورهاي روم، بالكان، يونان و گل (فرانسه و بلژيك و هلند امروزي) گرفته تا مراكش، كارتاژ، ليبي و مصر منطقه يا كشوري نيست كه قدرت سزار در آن مستقر نشده باشد.
مردم، سزار را چون يكي از خدايان ميدانستند و عقيده داشتند كه وي شكستناپذير است و مرگ بر او مستولي نخواهد شد.
ولي ناگهان شنيدند كه سزار مثل يك فرد عادي با ضربت هاي كارد از پا درآمد و قدرت و عظمت او در چند لحظه از بين رفت.
من كه صحبتهاي سزار با خاتون خود را شنيده بودم، ترديدي ندارم كه فاتح رومي ميخواست امپراتور روم شود و رژيم جمهوري را از بين ببرد.
يك شب، بين خاتون من و او، صحبت از جشنهاي باشكوهي شد كه به مناسبت مراجعت سزار به روم اقامه كرده بودند.
سزار بدون اين كه بخندد با لحني جدي گفت اين جشنهاي بزرگ كه به افتخار يك نفر اقامه شده، مقدمه تدفين رژيم جمهوري و به وجود آمدن رژيم امپراتوري است، چون در يك رژيم جمهوري كه آزادي وجود دارد و حكومت در دست ملت است نبايد اين جشنهاي خيره كننده را فقط به خاطر يك نفر اقامه كنند.
سناتورها و نويسندگان و خطبا، با امپراتوري سزار موافق نبودند اما ميترسيدند كه علني ابراز مخالفت كنند.
همچنین در كتاب صوتی كنيز ملكه مصر نوشتهی میکل پیرامو ترجمه ذبیح الله منصوری خواهید شنید که سزار آن قدر بزرگ و مقتدر بود كه از قله عظمت و نيروي خود، ديگران را زير پاي خويش چون مورچه ميديد و به فكرش نميرسيد كه ممكن است مورچگان درصدد برآيند كه عليه او توطئه كنند و وي را به قتل برسانند.
كساني كه ميخواستند ديكتاتور روم را به قتل برسانند، از اين جهت او را ميكشتند و عقيده داشتند كه سزار در روم آزادي و حكومت دموكراسي را از بين برده است.
دوستان صميمي سزار كه براي قتلش توطئه ميكردند به نام طرفداري از آزادي و دموكراسي كمر به قتلش بستند و بعد از مرگ سزار اظهار كردند ما با او دوست بوديم، ولي ما آزادي و دموكراسي را بيش از او دوست ميداشتيم و به نام اصول او را كشتيم.
وقتي خاتون من آن حرف را شنيد، به من گفت اينان عوامفريبي ميكنند و طرفدار آزادي و دموكراسي نيستند، بلكه از اين جهت سزار را كشتند كه به او حسد مي ورزيدند و نميتوانستند افتخاراتش را ببينند.
در تمام ادوار، رشك بردن به قدرت و افتخارات ديگران از عوامل اصلي برانگيختن آتش خشم و كينه كساني است كه خود را كوچك ميديدند.
حسد در بسياري از اوقات جامه عوامفريبي را ميپوشاند و در يونان و روم، به شكل طرفداري از آزادي و دموكراسي جلوه ميكند.
روزي كه قانون مربوط به ديكتاتوري مادامالعمر سزار در مجلس سنا مطرح بود، هيچ يك از سناتورها جرأت نكردند كه با آن قانون مخالفت كنند مگر يك نفر به اسم «كاسيوس».
در خانواده كاسيوس پسر بعد از پدر، آزاديخواه و طرفدار حكومت دموكراسي بودند و او بعد از اين كه جهت ايراد نطق اجازه گرفت گفت:
حكومت جمهوري براي اين به وجود آمده كه هر چند يك مرتبه زمامدار از كار بركنار شود تا كساني كه به طفيل او داراي مشاغل و مناصب شدهاند از كار بركنار گردند و دستهاي ديگر روي كار بيايند.
زيرا به ندرت يك زمامدار سبب بدبختي ملت ميشود، بلكه در اكثر اوقات و شايد بتوان گفت هميشه، اطرافيان يك زمامدار كه به طفيل او داراي شغل و مرتبه شدهاند ملت را براي استفاده بدبخت ميكنند و بين زمامدار و ملت فاصله مياندازند تا اين كه دست مردم به زمامدار نرسد.
از اين به بعد چون حكومت ديكتاتوري سزار جاويد خواهد شد، يك حكومت استبدادي مطلق در روم حكمفرما خواهد گرديد و هر يك از اطرافيان سزار يك ديكتاتور خواهد شد با اين تفاوت كه ديكتاتور اصلي روم پيوسته كوشش ميكند كه دايره اصلاحات را توسعه دهد.
ولي ديكتاتورهاي فرعي فقط در فكر منافع خود خواهند بود.
مردي ديگر كه از دشمنان سزار بشمار ميآمد و ميخواست به نام طرفداري از اصول و صيانت از آزادي و دموكراسي وي را به قتل برساند به اسم «بروتوس» خوانده ميشد.
ميگفتند كه بروتوس حاضر است كه جان را در راه آزادي فدا نمايد، ولو آن كه بداند براي اعقابش كوچكترين فايدهاي نخواهد داشت.
ولي خاتون من اين عقيده را نميپذيرفت و ميگفت طرفداري بروتوس از آزادي هم مثل آزاديخواهي ديگران عوامفريبي است.
كساني كه از بروتوس نفرت داشتند، ميگفتند كه اگر آن مرد آزاديخواه و طرفدار رژيم دموكراسي ميباشد براي چه رباخواري ميكند؛ چون هدف نهايي آزاديخواه و دموكرات اين است كه طبقات محروم جامعه داراي حقوق شوند و گرفتن ربح گزاف از همانها برخلاف اين مرام است.
اكثر كساني كه عليه سزار توطئه كردند، از دوستان او بودند ولي ميگفتند كه رعايت اصول، برتر از دوستي است.
كاسيوس و بروتوس و ساير توطئه كنندگان ميدانستند كه سزار قصد دارد كه به مقدونيه برود و از آنجا راه مشرق زمين را پيش بگيرد تا اين كه با ايرانيان بجنگد.
توطئهكنندگان ميدانستند قبل از اينكه سزار به مشرق زمين برود، بايد او را به قتل برسانند چون اگر به مشرق برود و در جنگ ديگر فاتح گردد، پس از مراجعت آن قدر بزرگ خواهد شد كه اگر وي را به قتل برسانند ملت روم قاتلين وي را قطعه قطعه خواهد كرد.
من از زبان سزار شنيدم كه به خاتون من گفت فقط يك مقام سياسي در خور من است و آن هم مقامي چون سلاطين ايران كه پادشاه پادشاهان ميباشند.
چند نقطه را براي قتل او در نظر گرفتند و عاقبت مجلس سنا را براي قتل سزار بهتر از جاهاي ديگر دانستند.
وقتي سزار وارد مجلس شد طبق معمول بدون مستحفظ بود و فقط آنتوان با وي وارد مجلس گرديد.
بخش دیگری از كتاب صوتی كنيز ملكه مصر (ملکه نیل)
در بخش دیگری از كتاب صوتی كنيز ملكه مصر نوشتهی میکل پیرامو ترجمه ذبیح الله منصوری مصر آمده است که آنتوان وقتي سزار كشته شد، كنسول روم بود و يكي از نزديكترين رجال روم به سزار و فرزند خانوادهاي قديمي و محترم بود و از طرف مادر از منسوبان نزديك سزار بشمار ميآمد.
به همين جهت است كه همه ميدانستند كه آنتوان ترقي نكرد مگر بر اثر حمايتي كه سزار از او ميكرد.
به نظر آنها حمايت سزار از آنتوان علتي داشته كه نميتوان تصريح كرد، زيرا دور از ادب و متانت است.
خود ملكه مصر نيز از اين موضوع اطلاع داشت، ولي چون اهل سياست بود اين مسأله را بياهميت ميشمرد و من فهميدم كه خاتون من از آن جمله اشخاص است كه در زندگي به نتيجه توجه دارد نه به وسيله.
وقتي فهميدم خاتونم قصد دارد آنتوان را جلب كند، پيش بيني كردم كه موفق خواهد شد.
اوكتاو بعد از مرگ سزار وارث درجه اول او بود، و نيز فرمانده ارتش روم در پايتخت به اسم (لپيد) نيز آرزو داشت كه زمامدار شود. آنتوان قبل از اينكه به قدرت برسد، با اين دو نفر ساخت و يك هيئت مديره سه نفري از آنتوان و اوكتاو و لپيد تأسيس شد.
اولين كاري كه اين هيأت مديره سه نفري كرد اين بود كه يك صورت از كساني را كه بايد بيدرنگ كشته شوند و اموالشان ضبط گردد تهيه نمود.
اسم دويست تن از سناتورها و دو هزار نفر از اشراف روم، در اين صورت نوشته شد. آنتوان زودتر از آنچه خاتون من انتظار داشت وارد اسكندريه شد و طبق وعدهاي كه به كلئوپاتر داد، قسمت اعظم قشون خود را در آسياي صغير و سوريه گذاشت و با دو لژيون به اسكندريه آمد.
من از اشتياق آنتوان نسبت به خاتون خود تعجب نمي كردم براي اين كه كلئوپاتر طوري فن دلبري را ميدانست كه اگر تصميم ميگرفت ميتوانست زنها را شيفته خود كند تا چه رسد به يك مرد چهل و دو ساله.
كلئوپاتر ميدانست هرگاه آنتوان را در كمند عشق خود اسير نگاه دارد، حكومت روم لااقل تا روزي كه زمام امور در دست آنتوان است اقدامي عليه وي نخواهد كرد.
خاتون من هم كه ميدانست آنتوان مردي است خوشگذران و عياش ميكوشيد كه هر روز به شكلي غير از روز قبل، وسايل عشرت او را با خود فراهم كند.
خاتون من براي اين كه بيشتر مورد پسند آنتوان قرار بگيرد، كارهايي ميكرد كه ميدانستم از آنها نفرت دارد.
در حالي كه آنتوان در اسكندريه اوقات را به خوشي مي گذرانيد، در روم جنگ خانگي شروع شد و رهبران جنگ خانگي از يك طرف «فلووي» (همسر آنتوان) بشمار ميآمد و از طرف ديگر اوكتاو وارث سزار.
آنتوان در سوريه و آن گاه در آسياي صغير نيز مواجه با وضعي مشكل شد. اشكانيان شهرهاي سوريه و آسياي صغير را يكي پس از ديگري تصرف ميكردند و سكنه بعضي از شهرها به رغم حكومت روم، خود را تسليم اشكانيان مي كردند.
راستي كه «توسيديد» كه من در موقع تحصيل قسمتي از تاريخ او را خواندم، حق داشت كه ميگفت اگر در تاريخ دقت كنند ميتوانند تمام وقايع اجتماعي آينده را از روي وقايع گذشته پيشبيني نمايند و آنچه در آينده به وقوع ميپيوندد غير از تكرار وقايع گذشته نيست و فقط شكل ظاهري يعني رنگ و لباس عوض ميشود.
براي اينكه نشان بدهم چگونه تاريخ تكرار ميشود ميگويم كه پومپه را بطليموس چهاردهم پادشاه مصر (و برادر كلئوپاتر) به قتل رسانيد تا اين كه مورد توجه و محبت سزار قرار بگيرد ولي مورد محبت سزار قرار نگرفت.
آنتوان را هم كلئوپاتر فدا كرد تا اينكه بتواند مورد محبت اوكتاو قرار بگيرد و سلطنت خود را حفظ كند، اما مورد محبت اوكتاو قرار نگرفت و سلطنت خود را حفظ نكرد.
متأسفانه بر اثر ستمگري كلئوپاتر در آخرين سال سلطنتش، سكنه اسكندريه برخلاف گذشته، نسبت به خاتون من محبت نداشتند و از خدايان مصر و يونان استدعا ميكردند كه هر چه زودتر اوكتاو وارد اسكندريه شود و به سلطنت كلئوپاتر خاتمه بدهد تا اينكه مردم از شر مأمورين حكومت كلئوپاتر آسوده شوند.
من تصور ميكنم فاجعههايي كه براي خاتون من پيش آمد نتيجهي اعمال خود او و اجدادش بوده است، چون اجداد كلئوپاتر كه همه از نژاد يوناني بودند در مصر خيلي آدم كشتند و بكلي تقوا را زير پا نهادند.
در كتاب صوتی كنيز ملكه مصر نوشتهی میکل پیرامو ترجمه ذبیح الله منصوری میشنوید که يكي از اجداد كلئوپاتر با مادر و خواهر و دخترش ازدواج كرد و دخترش از او دختري زاييد و بعد از اين كه آن دختر بزرگ شد، پادشاه مصر با نوه خود نيز ازدواج نمود.
كلئوپاتر علاوه بر اينكه در مدت عمر هزارها نفر را به قتل رسانيد، با اقدامات خود فحشا را كه در مصر پيوسته عملي بود مذموم و ننگين، به شكل يكي از هنرهاي زيبا درآورد و زنهاي دو محله تفريح اسكندريه چون هنرپيشگان جايزه ميگرفتند.
خاتون من جز مبادرت به جنگ، براي دفاع از اسكندريه فكري نداشت اما سكنه اسكندريه علاقه به جنگ نداشتند.
در سالي كه سياهپوستان از جنوب مصر به اسكندريه حملهور شدند، همين كه كلئوپاتر براي دفاع از اسكندريه داوطلب خواست، هر مردي كه در آن شهر بود آماده دفاع گرديد، ليكن وقتي اوكتاو خواست به اسكندريه حمله ور شود هيچ كس حاضر نشد كه داوطلبانه وارد قشون چريك گردد.
زيرا مردم از ستمگري كلئوپاتر به جان آمده بودند. خاتون من تا لحظه آخر اميدوار بود كه راهي براي نجات پيدا شود، ولي وقتي شهر از طرف اوكتاو مسخر شد و سربازان به پشت ديوار كاخ سلطنتي رسيدند، اميد خاتون من قطع گرديد.
در دقایق پایانی كتاب صوتی كنيز ملكه مصر (ملکه نیل) خواهید شنید که خاتون من قفس مار خود را مقابل خود گذاشت و درب آن را آهسته گشود و دست را وارد قفس كرد.
افعي آسپيك با سرعتي خارقالعاده سر را به حركت درآورد و دست كلئوپاتر را گزيد و قبل از اينكه اوكتاو وارد كاخ شود، خاتون من در حال خواب بدون تحمل كوچكترين درد، جان سپرد.
اكنون كه مشغول نوشتن اين خاطرات هستم كشور مصر تحت تسلط حكومت روم است و يك حكمران رومي بر وطن ما حكومت ميكند.
امروز اوكتاو را اوگوستوس (يعني باعظمت) ميخوانند، ولي آن شخص در چشم من مردي فرومايه است.
زيرا برخلاف ميثاق خود عمل كرد و مردي كه برخلاف عهد خود عمل نمايد فرومايه ميباشد.
او به خاتون من قول داده بود كه به خاك مصر طمع نداشته باشد و تنها وارد اسكندريه شود و او براي اينكه بتواند عهد خويش را زير پا بگذارد موضوع گروگان را پيش كشيد، ولي خاتون من كلئوپاتر ثابت كرد كه داراي عظمت ميباشد؛ زيرا با نيش افعي به زندگي خود خاتمه داد تا اين كه به اسارت نرود و به دست خصم خود اوكتاو به قتل نرسد.
جمله پایانی كتاب صوتی كنيز ملكه مصر نوشتهی میکل پیرامو ترجمه ذبیح الله منصوری (ملکه نیل) :
من عقيده دارم كه بانوي من گرچه در جنگ با مردي كه بعد از ژوليوس سزار بزرگترين سردار تاريخ روم شد و به مقام امپراتوري و خدايي رسيد شكست خورد، ولي با مرگ خود اين شكست را به پيروزي تبديل ساخت.
كتاب صوتی كنيز ملكه مصر (ملکه نیل) نيز گذشته از اينكه از لحاظ داستاني بسيار زيبا ميباشد و خواننده را مجذوب خود ميكند، از لحاظ تاريخي نيز اطلاعات فراواني را در اختيار ما قرار ميدهد.
مشاهده نقد و بررسی این کتاب