متن کامل سنگ نوشته بیستون

ترجمه متن کتیبه بیستون

علاقه مندی
ارسال به...
3 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
5,00/5
Loading...
ترجمه متن کتیبه بیستون

ترجمه متن کتیبه بیستون: این کتیبه اولین سنگ نوشته جهان است که حدود 2525 سال پیش و در زمان شاهنشاهی داریوش کبیر و به دستور او بر روی صخره ای در کوه بیستون در سی کیلومتری کرمانشاه نوشته شده است

کتیبه بیستون تقریباً 15 متر ارتفاع و 25 متر عرض دارد که بر روی یک صخره آهکی به ارتفاع 100 متر در نزدیکی جاده باستانی محل اتصال پایتخت های بابل و ماد، حک شده است.

زبان و خط بکار رفته در کتیبه بیستون

متن کتیبه بیستون به خط میخی و به سه زبان بابلی ، عیلامی و پارسی باستان نوشته شده است

قسمت اصلی کتیبه بیستون به زبان پارسی باستان است که در قسمت پائین سمت راست این اثر قرار گرفته است.

این پنج ستون سنگ نوشته به زبان پارسی در مجموع دارای ۴۱۴ خط و ۳۶۰۰ واژه است

ترتیب قرار گرفتن بندهای سنگ نوشته پارسی

ترجمه متن کتیبه بیستون
ترجمه متن کتیبه بیستون

ستون اول بندهای ۱ تا ۱۹

ستون دوم ۲۰ تا ۳۵

ستون سوم ۳۶ تا ۵۰

ستون چهارم ۵۱ تا ۷۰ و

ستون پنجم بندهای ۷۱ تا ۹۶

قطعه زبان عیلامی در قسمت راست بالا و قسمت چپ پایین این بنای یادبود در تصویر مشخص می باشد.

قطعه سمت چپ پایین به زبان عیلامی دارای سه ستون می باشد که ستون اول از بند ۱ تا بند ۲۱ ستون دوم از بند ۲۱ تا بند ۴۰ و ستون سوم از بند ۴۰ تا بند ۶۹ را شامل می شود.

قطعه به زبان بابلی هم در قسمت چپ بالای این بنای یادبود قرار گرفته است که دارای دو سطح می باشد سطح سمت چپ و سطح روبرو که در مجموع ۶۹ بند را در بردارند.

شرح نقش برجسته کتیبه بیستون

ترجمه متن کتیبه بیستون
ترجمه متن کتیبه بیستون

نقش برجسته داریوش و دوازده پیکر دیگر را به تصویر می کشد. داریوش رو به راست و بزرگتر از سایر پیکرها، تقریباً به اندازه واقعی، نشان داده شده است که در دست چپ خود کمانی به نشانه پادشاهی گرفته است. دست راستش بلند شده و تاج بر سر دارد.

پای چپ داریوش روی سینه‌ای است که به پشت در مقابل او خوابیده است.

در سمت چپ داریوش دو خدمتکار قرار دارند که آنها نیز رو به راست هستند و یک کمان و نیزه حمل می کنند.

در سمت راست داریوش، روبه‌روی او، نه شخصیت کوچک‌تر به نمایندگی از مردمان تسخیر شده وجود دارد.

یک فروهر ( روح بالدار زرتشتی ) در جلو و کمی بالای داریوش تصویر شده است که برکت خود را به شاه می دهد.

نقش مربوط به کتیبه بیستوین به واقعه بردیای دروغین مربوط است و ده حاکمی که در آغاز سلطنت داریوش هر یک در خطه ای از سرزمینهای پهناور شوریدند و به هرج و مرج پرداختند ، شرح این حجاری چنین است :

در پشت سر داریوش دو تن از درباریان ایستاده اند و در مقابل شاه نه تن از شاهان یاغی دست بسته و یکی پس از دیگری قرار گرفتهاند که در کتیبهای معرفی میشوند .

در این مکان دو کتیبه دیگر نیز باقی است ، یکی کتیبه بزرگ و دیگری کتیبه کوچک است . چیزی که در نوشته بدان پرداخته ایم .

کتاب های استفاده شده در ترجمه متن کتیبه بیستون

در ترجمه این کتیبه ها به زبان کنونی از کتب زیرین استفاده شده است :

  • کتابهای ایران باستان نوشته مرحوم حسن پیرنیا مشیرالدوله
  • خطوط میخی ایران ، اثر ویسپاخ . بريتانيا
  • لهجه های قدیم ، اثر بارتو لومه
  • فرهنگ و متن های پارسی قدیم تلمن
  • کتیبه های داریوش بزرگ در بیستون چاپ موزه

لازم به تذکر است که ضمن استفاده از دهها کتاب در زمینه داریوش و آثار باقیمانده از این پادشاه و کتیبه های مربوط به او بیش از هر چیز کتابهای ایران باستان نوشته مرحوم حسن پیرنیا مشیرالدوله مورد توجه بوده است

حسن پیرنیا مشهور به مشیرالدوله از سیاستمداران پرکار و ایران چهره های فعال سیاسی در اواخر قاجاریه میرود که علاوه بر ویژگی های خاصی که داشته باید گفت که از هوشی سرشار برخوردار بوده چرا که در انتقال سلطنت از قاجاریه به پهلوی با سرعت دریافت که ازین پس در عرصه سیاست جایی برای سیاستمداران عصر قاجار نیست و چه بسا که جانشان نیز در خطر باشد و لذا بطوری جدی از سیاست کناره گرفته به تالیفاتی روی آورد که اتفاقاً مفید فایده واقع شد


ترجمه متن کتیبه بیستون عظیم ترین اثر تاریخی مکتوب از عصر باستان

فرازهائی از وقایع اتفاقیه در تاریخ هخامنشیان تا عصر داریوش

ترجمه متن کتیبه بیستون: ستون اول

ترجمه متن کتیبه بیستون: ستون 1 پارسی
ترجمه متن کتیبه بیستون: ستون 1 پارسی

بند اول
منم داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه ممالک پهناور، پسر ويشتاسب، نوه آرشام هخامنشی.

بند دوم

داریوش شاه گوید:
مرا پدر ویشتاسب است، ویشتاسب را پدر آرشام است، آرشام را پدر آریارمن است…. آریارمن را پدر چیش پش است و چیش پش را پدر هخامنش است.

بند سوم

داریوش شاه گوید :
به این جهت ما را هخامنش گویند که دودمان ما از قدیم است، از قدیم در دودمان ما سلطنت بوده است.

بند چهارم

هشت نفر قبل از این از دودمان ما شاه بودند و من نهمین شاه می باشم . از دودمان دوگانه ما شاه هستیم.

پادشاهان هخامنشی به ترتیب
پادشاهان هخامنشی به ترتیب

بند پنجم

به اراده اهورامزدا من شاهم اهورامزدا مرا شاهی داد (شاهی را به من عطا فرمود)

بند ششم

این است ممالکی که تابع من می باشند به اراده ورامزدا من شاه آنهایم

  • پارس
  • خوزستان
  • آسور
  • بابل
  • مصر
  • جزایر دریا (منظور جزایر و بنادر یونانی نشین آسیای صغیر واقع در دریای مدیترانه – دریای مرمره و دریای اژه و دریای سیاه می باشد)
  • پشرد
  • یوتیه ماد
  • ارمن
  • کاپادوکیه
  • پارت (خراسان)
  • زرنگ (سیستان)
  • هرات (افغانستان)
  • خوارزم
  • باختر سغد
  • گندار
  • سکانیه
  • ثث گوش
  • رخج
  • مكيا

بند هفتم

این ممالک که مطیع من هستند به فضل اهورامزدا تابع من می باشند و به من باج و مالیات میدهند و آنچه را که به آنها امر میکنم شب یا روز اجرا می کنند.

بند هشتم

در این ممالک مردی را که دوست بود بسیار نواختم و به آن شخص که دشمن بود سخت کیفر دادم … و به فضل اهورامزدا این ممالک قوانین مرا اجرا کردند و چنانکه امر کردم همچنان رفتار کردند…

بند نهم

اهورامزدا مرا یاری کرد تا این ملک را بدست اهورامزدا سلطنت را دارا گشتم ،اهورامزدا شاهی را به من عطا فرمود،

بند دهم

داریوش شاه گوید :

این است آنچه من کردم… پس از آنکه شاه شدم…

بود کمبوجیه نامی پسر کوروش از دودمان ما که پیش از من شاه بود

از این کمبوجیه برادری بود بردیا نام .. از یک مادر و از یک پدر با کمبوجیه

بعد كمبوجیه بردیا را کشت

با اینکه کمبوجیه بردیا را کشت مردم نمیدانستند او کشته شده،

پس از آن کمبوجیه به مصر رفت…

بعد از اینکه به مصر رفت دل مردم از او برگشت….

اخبار دروغ در پارس و ماد و سایر ولایات منتشر شد.

بند یازدهم

پس از آن مرد مغی، گئومات نام از پی سی اووده برخاست که کوهی است آرکادرس نام…..

از آنجا در ماه ویخت (اسفندماه) در روز چهاردهم برخاست مردم را فریب داد که من بردیا هستم بردیا پسر کوروش و برادر کمبوجیه هستم

پس از آن همه مردم به کمبوجیه شوریدند ، پارس و ماد و نیز سایر ولایات به طرف او رفتند و او تخت را تصرف کرد

در ماه گرم پادا (تیرماه) روز نهم بود که او تخت را تصرف کرد، پس از آن کمبوجیه ،مرد بدست خود کشته شد.

بند دوازدهم

داریوش شاه گوید :

این اریکه سلطنت که گئومات مغ از کمبوجیه گرفته و بـه تصرف درآورده بود از زمان قدیم در خانواده ما بود بنابراین گئومات مغ، پارس و ماد و سایر ممالک را که از کمبوجیه تصرف کرده بود به خود اختصاص داد شاه شد و به سلطنت پرداخت.

بند سیزدهم

سلطنت را کسی از پارس و ماد یا از خانواده ما پیدا نشد از گئومات من باز ستاند….

مردم از او می ترسیدند زیرا که عده ای زیاد از اشخاصی را که شناختند کشت . بردیا را می پسر کوروش نیستم … از مردم این گئومات مغ را با کسانی که سردسته و همراهان او بودند کشتم .

از این جهت میکشت که تا کسی نداند او بردیا پسر کوروش نیست

کسی جرأت نمیکرد چیزی درباره گئومات مع بگوید تا اینکـه مـن آمدم و از اهورامزدا یاری طلبیدم … اهورامزدا مرا یاری کرده در ماه باغ روز دهم من با کمی از مردم این گومات و کسانی که همراهان او بودند کشتم

در ماد قلعه ای است که اسمش سی ک ی هواتیش و در بلوک نیسای است

آنجا من او را کشتم و پادشاهی از او باز ستاندم … و به فضل اهورامزدا من شاه شدم … و اهورامزدا شاهی را به من عطا فرمود.

بند چهاردهم

داریوش شاه گوید:
سلطنتی را که از دودمان ما بیرون رفته بود بازگرداندم و آنرا برقرار کرد

من آنرا به جائی که پیش از آن بود رسانیدم و باز نهادم

بعد چنین کردم …

معابدی را که گئومات مغ خراب کرده بود برای مردم ساختم .

مراتع ، احشام و مساکنی را که گئومات مغ از طوائف گرفته بود به صاحبان آنها بازگرداندم .

و مردم پارس و ماد و سایر طوائف و ممالک را به احوال سابق آنها رجعت دادم…

و به این صورت آنچه انتزاع شده بود به احوال پیش برگشت…

به فضل اهورامزدا این کارها را کردم

آنقدر رنج بردم تا طایفه خود را به مقامی که پیش از آن داشت رسانیدم..

سپس به فضل اهورامزدا من طایفه خود را بدان مقامی نهادم که قبل از دستبرد گئومات مغ دارا بودند.

بند پانزدهم

داریوش شاه گوید: اینست آنچه کردم وقتی شاه شدم.

بند شانزدهم

داریوش شاه گوید :

پس از اینکه من گئومات من را کشتم، آترین نامی پسر اوپدرم در خوزستان بر من یاغی شد..

و به مردم من پادشاه خوزستان هستم…

پس از آن اهالی خوزستان از من برگشته بطرف آترین رفتند و او در خوزستان شاه شد.

بعد یک مرد بابلی ندی تبیر نام، پسر آئی نیری در بابل بر من خروج کرد و …گفت

من بخت النصر پسر نبونیدم و تمام اهل بابل بطرف او رفته از من برگشتند و او سلطنت بابل را تصرف کرد.

بند هفدهم

من لشکری به شوش فرستادم و آترین را مغلوب کرده نزد من آوردند او را کشتم .

بند هجدهم

داریوش شاه گوید اینها هستند اشخاصی که پهلوی من بودند. وقتی که من گئومات مغ را که خود را بردیا میخواند کشتم اینها دوستان من می باشند که به من کمک کردند :

  • وین دفرنه نام پسر وتسپار پارسی
  • اوتان نام پسر ثوخر پارسی
  • گئوبروو نام پسر مردونیه پارسی
  • ویدرن نام پسر بغابیغ ن پارسی
  • بغ بوخش نام پسر دادوهی ی پارسی
  • آردو منیسس نام پسر وهوک پارسی
این مطلب را هم ببینید
ﮔﻔﺖ وﮔﻮ ﺑﺎ ﺳﻴﺎﻣﻚ ﮔﻠﺸﻴﺮى- ﭘﻴﭽﻴﺪه ﺗﺮﻳﻦ آدم ﻫﺎى دﻧﻴﺎ را دارﻳﻢ

بند نوزدهم

داریوش شاه گوید :

پس از آن من بطرف بابل رفتم هنوز بدانجا نرسیده بودم که در محلی موسوم به زازانه در ساحل فرات ندی تبیر که خود را بخت النصر میخواند با قشون خود به جنگ آمد

جنگ کردیم و اهورامزدا یاری خود را به من اعطا کرد به اراده اهورامزدا لشکری را که فرمانده آن ندی تیبر بود شکست فاحشی دادم

دشمن خود را در آب انداخت و آب آنرا برد، روز دوم ماه انامک بود که این جنگ روی داد.


ترجمه متن کتیبه بیستون: ستون 2 پارسی
ترجمه متن کتیبه بیستون: ستون 2 پارسی

ترجمه متن کتیبه بیستون ستون دوم

بند اول

از آنجا که ندی تبیر با کمی سوار که نسبت به او باوفا بودند به بابل رفت ، فوراً بابل را محاصره کردم و به اراده اهورامزدا بابل را تسخیر نمودم و این ندی تبیر را گرفتم پس از آن او را در بابل کشتم

بند دوم

زمانی که من در بابل بودم این ایالات از من برگشتند :

پارس خوزستان – ماد – آسور – مصر – پارت (خراسان) – مرو – ث ث گوش سکائيه

بند سوم

در پارس مردی بود مرتیه نام پسر چین چیخ موسوم به کوگ نا

این مرد بر من یاغی شد و به اهالی خوزستان گفت :

من ای مانیس پادشاه خوزستان هستم .

بند چهارم

من مجبور شدم بطرف خوزستان بروم، پس از آن مردم خوزستان بواسطه ترس از من ، مرتیه را که شاه آنان بود گرفته خودشان کشتند.

بند پنجم

فره ورتیش نامی مادی ، یاغی شد و به مردم گفت که من خشتریتم از زمان دودمان ،هو وخشتره تمام مادی ها از من برگشتند و بطرف فره ورتیش رفتند، او شاه ماد شد.

بند ششم

لشکر پارسی و مادی که با من بودند کم عده بودند بدین سبب از اینجا قشونی فرستادم

وی درنه نامی هست پارسی تابع من است، او را فرمانده آنها کردم و گفتم بروید و در هم شکنید آن قشون مادی را که خود را از من نمیدانند :

وی درنه فوراً با سپاهیان حرکت کرد وقتی که به ماد رسید در محلی موسوم به مروش مادی ها جنگید.

کسی که در ماد شاه بود به آنها کمک نکرد ،

اهورامزدا یاری خود را به من عطا فرمود و به اراده اهورامزدا قشونی که تحت فرماندهی وی درنه بود بر قشونی که از من برگشته بود غلبه کرد :

روز ششم ماه انامک بود که این جنگ واقع شد پس از آن این سپاهیان من در کمپد که ناحیه ای در ماد است ماندند تا مـن بـه ماد وارد شوم

  • معلوم میشود غلبه قطعی نبوده و داریوش گفته منتظر باشید تا شخصاً حضور یابم

بند هفتم

دادرشیش نامی بود ارمنی و تابع من که او را به ارمنستان روانه کردم و چنین گفتم بر مردمی که از من برگشته اند حمله ورگشته و غلبه یابد

دادرشيش فوراً حرکت کرد و چون به ارمنستان رسید و وارد این سرزمین شد ارامنه ای که از من رویگردان شده بودند با یکدیگر شدند تا با دادرشیش جنگ کنند

در دیهی موسوم به زوزا در ارمنستان جدالی برپا شد و اهورامزدا یاری کرد مرا و سپاهیان مرا و به خواست اهورامزدا سپاهیان من بر سپاهیانی که از من روی گردانده بودند ، پیروزی یافتند

در روز ششم ثور و اهر این جدال روی داد.

بند هشتم

اهالی که از من برگشته بودند در دفعه دوم جمع شدند که با دادرشیش جنگ کنند . در قلعه ای تیگرا نام (tigra) در ارمنستان جدالی واقع شد و اهورامزدا یاری خود را به من عطا فرمود و به اراده اهورامزدا قشون من بر قشونی که از من برگشته بود پیروزی یافت :

در هجدهم ثور و اهر این جنگ واقع شد

بند نهم

اهالی که از من برگشته بودند برای بار سوم جمع شدند که با دادرشیش جنگ کنند :

در محلی از ارمنستان قلعه ای هست اوهیا نام ، در آنجا جنگی روی داد و اهورامزدا یاری خود را به من عطا فرمود و به اراده اهورامزدا قشون من بر قشونی که از من برگشته بود شکست سختی داد :

در روز نهم چای کرسیس این جدال روی داد. پس از آن دادرشیش ماند تا من وارد شوم

  • باز هم ظاهراً فتح قطعی نبوده که سرانجام حضور داریوش را ضروری می سازد

بند دهم

پس از آن و میس Vaumisa نام پارسی را که تبعه من می باشد به ارمنستان فرستادم و چنین گفتم :

قشونی را که از من برگشته اند و خودشان را از من نمیدانند در هم شکسته نابود کن .

ومیس در حال حرکت کرد و هنگامیکه به ارمنستان وارد شد شورشیان جمع شده و خواستند با او جنگ کنند

در محلی ایزی توش نام از مملکت آسور جنگی واقع شد ،

اهورامزدا یاری خود را به من عطا فرمود به فضل اهورامزدا سپاه من سپاهی را که از من برگشته بودند شکست داده در هم کوبید : و این جنگ به روز پانزدهم انامک واقع شد.

بند یازدهم

گشته خواستند با و میس نبرد کنند ، در محلی بنام ائوتیار در مملکت ارمنستان جدالی واقع شد

اهورامزدا یاری خود را به من عطا فرمود ، و به اراده اهورامزدا لشکریان من سپاهیانی را که از من برگشته و در مقابل من صف آرائی کرده بودند درهم شکست ،

به تاریخ روز… ماه ثور و اهر بود که این جدال واقع شد ،

بعد و ميس در ارمنستان باقیماند تا من وارد ماد شوم.

بند دوازدهم

پس از آن من حرکت کردم و از طرف بابل به طرف ماد رفتم و چون وارد ماد شدم در محلی از ماد بنام کوندورش، فره ورتیش که خود را شاه ماد میخواند با سپاهیانی به قصد من آمد و جدال کردیم

جدالی که به خواست اهورامزدا که یاری خود را به من عطا فرمود به پیروزی سپاهیان من انجامید و قشون فره ورتیش را شکست فاحشی دادم

در روز بیست و ششم ادوکانیش این جدال روی داد.

بند سیزدهم

پس از آن فره ورتیش با سواران کمی که نسبت به او باوفا مانده بودند بطرف ری رفت که در ماد است.

در حال من سپاهی به قصد او فرستادم فره ورتیش دستگیر شد و او را نزد من آوردند .

گوش ها، بینی و زبان او را بریدم و چشمانش را در آوردم و او را به همدان فرستاده دستور دادم در آن شهر مصلوب شود و همدستان او را نیز در همدان در قلعه به دار کشیدم

بند چهاردهم

مردی چیترتخم نام ساگارتی به من یاغی شد و به مردم گفت من شاه ساگارت هستم از دودمان هوخشتره

فوراً لشکری از پارسیها و مادیها را به قصد او فرستادم

مردی تخمسپاد نام را که مطیع من است رئیس و فرمانده قشون کردم و گفتم بروید و این قشونی را که از من برگشته اند و خود را از سپاهیان نمیدانند درهم شکنید

پس از آن تخمسپاد با قشون حرکت کرد و با چیترتخمه جنگید و به یاری اهورامزدا که یاری خود را به من عطا فرمود و به اراده اهورامزدا قشون من بر قشونی که از من برگشته بود فائق آمد و چیترتخمه را گرفته نزد من آوردند ،و من دستور دادم گوشها و بینی او را بریده چشمانش را در آورند و پیکرش را در حالیکه زنده بود به درب من در قفل و زنجیر داشتند و تمام مردم او را دیدند :

و بعد من امر کردم که وی را در اربل مصلوب کنند.

بند پانزدهم

این است آنچه من در ماد کردم

بند شانزدهم

پارت (خراسان) و گرگان بر من شوریدند و به طرف فره ورتیش رفتند، ویشتاسب پدرم در پارت بود که مردم شوریدند

ویشتاسب با قشونی به جنگ آنان برخاست و در محلی موسوم به ویش پااوزات در پارت با آنان جنگید

و اهورامزدا مرا یاری کرد و به اراده او ویشتاسب بر شورشیان غلبه یافته آنان را شکست داد :

پس از آن این مملکت مطبع من شد در روز ۲۲ ماه ویخن این جنگ روی داد.


ترجمه متن کتیبه بیستون ستون سوم

ترجمه متن کتیبه بیستون: ستون 3 پارسی
ترجمه متن کتیبه بیستون: ستون 3 پارسی

بند اول

پس از آن سپاه پارسی را از ری نزد ویشتاسب فرستادم. وقتی که این سپاه به ویشتاسپ رسید ، عازم جنگ دشمن شد. در محلی موسوم به پتی گربن در پارت ویشتاسپ با شورشیان جنگید.

اهورامزدا مرا یاری کرد و به فضل اهورامزدا ویشتاسپ شورشیان را شکستی سخت .داد روز اول گرم پد این جنگ واقع شد .

بند دوم

پس از آن ایالت پارت مطيع من گردید. ایــن اسـت آنچـه مـن در پارت کردم .

بند سوم

مملکتی است که نامش مرو است آن هم به من شورید

مردی را که نامش فراد بود از اهل مرو، سردار قشون کردند فوراً دادرشیش نامی را که پارسی و مطیع من و والی باختر بود، به قصد او فرستاده چنین گفتم :

این مردم را که مرا شاه خود نمی دانند شکست بده. دادرشیش با قشونی فوراً عازم شده با مروی ها جنگید ، اهورامزدا مرا یاری کرد و به فضل اهورامزدا لشكر من قشونی را که از من برگشته بود، شکست سختی داد روز بیست و سوم آثریادیه این جدال واقع شد».

بند چهارم

پس از آن ایالت مرو مطیع من گردید

این است آنچه من در باختر کردم .

بند پنجم

مردی بود نامش وهی یزدات از اهل محلی که موسوم به تاروا و در ناحیه یوتی یا است:

این مرد در دفعه دوم بر من در پارس یاغی شد و به مردم گفت :

من بردیا پسر کورشم ، بعد آن قسمت مردم که در قصر بودمد از بیعت من سرتافته و به طرف وهی یزدات رفتند و او شاه پارس شد

بند ششم

پس از آن من لشکری از پارسیها و مادی هایی که با من بودند را آماده ساخته و ارته وردیه نام پارسی را که تابع من بود، سردار کردم :

سپس ارته وردیه به حکم من با لشکری به طرف پارس رفت و وقتی که به پارس رسید وهی یزدات که خود را بردیا می نامید با لشکری به قصد ارته وردیه حرکت کرد : در محلی موسوم به رخا جنگی روی داد

اهورامزدا مرا یاری کرد و به فضل اهورامزدا لشكر من بر قشون وهی یزدات غالب آمد روز ۱۲ ماه ثور و اهر این جنگ واقع شد .

بند هفتم

این وهی یزدات با سپاه کمی از آنجا یعنی رخا به پی شی یا اووادا رفت و در آنجا لشکری جمع کرده قصد ارته وردیه را کرد.

کوهی هست نامش پرگ آنجا جنگی شد.

اهورامزدا مرا یاری کرد و به فضل اهورامزدا لشكر من سپاه وهي یزدات را شکست فاحشی داد.

روز ششم ماه گرم پد این جنگ واقع شد و سپاهیان من این وهی یزدات را با سردسته های همراهان او دستگیر کردند .

این مطلب را هم ببینید
نقد رمان دنیای قشنگ نو آلدوس هاکسلی

بند هشتم

پس از آن این وهی یزدات و اشخاصی که سردسته همراهان او بودند در محلی موسوم به هو وادای ک ی در پارس بـه امـر مــن مصلوب شدند

بند نهم

این است آنچه من در پارس کردم .

بند دهم
این و هی یزدات که خود را بردیا می نامید لشگری هم به رخج به قصد ویوان نام پارسی تابع من که والی رخج است فرستاد

شخصی را به سرداری این سپاه معین کرده گفته بود، برو ویوان و سپاهی را که مطیع داریوش است و در رخج اقامت دارد شکست بده :

پس این سپاه به قصد ویوان و جنگ با او روانه شد.

قلعه ای هست کاپیش در آنجا جنگ روی داد. به فضل اهورامزدا قشون من سپاه شورشیان را در هم شکست.

روز ۱۳ ماه انامک این جنگ واقع شد.

بند یازدهم

در دفعه دوم شورشیان جمع شده به قصد ویوان بیرون شدند که جنگ کنند.

ناحیه ای هست موسوم به گندوم در رخج ، در آنجا جنگی واقع شد،

اهورامزدا مرا یاری کرد و به فضل اهورامزدا لشکر من به قشون یاغی شکستی فاحش داد.

روز هفتم ماه و یخن این جدال وقوع یافت

بند دوازدهم

پس از آن ، این مرد که سردار سپاهی بود که وهی یزدات به قصد ویوان فرستاده بود، با سواران کمی که با او بودند بیرون رفته به قلعه ارشادا نام واقع در رخج درآمد .

ویوان فوراً او را تعقیب کرده، او و سران و همراهانش را گرفته کشت

بند سیزدهم

پس از آن رخج ایالت من گردید .

این است آنچه من در رخج کردم .

بند چهاردهم

زمانی که من در پارس و ماد بودم در دفعه دوم بابل از من برگشت.

مردی ارخ نام ارمنی پسر هل دیت در بابل بر من یاغی شد ،

محلی هست نامش دوباله در آنجا یاغی شد و گفت ،

من بخت النصر پسر نبونیدم ، بعد بابلی ها بر من شوریده به طرف او رفتند و او بابل را گرفت و شاه بابل شد .

بند پانزدهم

فوراً من لشکری به بابل فرستادم.

ویندفرن نام مادی را که مطیع من بود،سردار کرده گفتم بروید این قشون را که در بابل است و خود را از من نمی داند، درهم شكن .

ويندفرن فوراً با قشونی عازم بابل شد .

اهورا مزدا مرا یاری کرد ، به فضل اهورامزدا ویندفرن بابل را گرفت و آنرا به اطاعت درآورد. ماه مرگ زن روز ۲ بود ، که ارخ که خود را بخت النصر می نامید، دستگیر شد و مردانی که با او همدست بودند گرفتار و بسته شدند، بعد من چنین فرمودم که ارخ و همدست های عمده او را باید در بابل مصلوب کنند.


ترجمه متن کتیبه بیستون
ترجمه متن کتیبه بیستون

ترجمه متن کتیبه بیستون ستون چهارم

بند اول

این است آنچه که من در بابل کردم

بند دوم

این است آنچه کردم ، هرچه کردم و به هرگونه انجام دادم

به فضل اهورامزدا بوده، از زمانی که شاه شدم ،

نوزده جنگ کردم به فضل اهورامزدا .

لشكريان من همه دشمنان و سرکشان را درهم شکستند از میان برداشتند

درین مدت من 9 تن از شاهان را گرفتم ، و به سزا رسانیدم…

کسانی را که در مقام خود بودند و یاغی گری کردند و خود را از من ندانستند ، …

و کسانی را که از فرصت استفاده کردند و خود را شاه نامیده بودند ،

و اینها هستند کسانی که خود را شاه میدانستند ….

گئومات مغ و برادرش اسمردیس که گفت بردیا هستم پسر کوروش .

آترین شاه دروغی خوزستان .

نی دین توبل در بابل .

فره ورتیش که گفت : خشتریتم در ماد .

مرتیه در خوزستان .

چیتر تخم در ساگارت .

وهى يزدات گفت بردیا هستم .

ارخ گفت بخت النصر پسر نبونید هستم .

فراد گفت شاه مرو هستم .

بند سوم

این ۹ شاه را در میان گیر و دار جنگ گرفتم.

بند چهارم

اینها بودند ایالاتی که شوریدند .

دروغ آنها را به قیام واداشت ،

زیرا اینها مردم را فریب دادند

بعد اهورامزدا آنها را به دست من داد و چنانکه می خواستم با آنها رفتار کردم

بند پنجم

ای که پس از این شاه خواهی بود، خود را سخت از دروغ نگاه دار.

اگر فکر کنی که چه کنم تا مملکتم امن باشد، فریب دهنده را کیفر ده

بند ششم

آنچه کردم به فضل اهورامزدا از جزئی و کلی کرده ام

ای آنکه در آینده این کتیبه را خوانی ، باور کن که این کارها را کرده ام. آن را دروغ مدان .

بند هفتم

اهورامزدا مرا گواه است :

که این کارها را از جزئی و کلی کرده ام ، راست است نه دروغ

بند هشتم
به فضل اهورامزدا کارهای بسیار دیگـر نـیـز کـرده ام که در ایــن کتیبه ننوشته ام…

از آن جهت ننوشته ام تا آنکس که پس از این نوشته ها را میخواند، نپندارد که این کارها پر زیاد است :

و…. آنرا باور ندارد …. و یا آنرا دروغ بداند.

بند نهم

شاهان قبل در زمان زندگانیشان چنین کارها نکردند و من به فضل اهورامزدا از جزئی و کلی کردم .

بند دهم

اکنون تو باور داشتی آنچه را که کرده.ام پس آن را پنهان مدار،

اگر پنهان نداری و به مردم بگویی، اهورامزدا تو را یاری کناد و دودمان تو پاینده و عمرت دراز باد.

بند یازدهم

اگر این گفته ها را پنهان داری به مردم نگویی، اهورامزدا تو را بزند و دودمان تو نپاید

بند دوازدهم

آنچه من از جزئی و کلی کردم به اراده اهورامزدا بود، اهورامزدا مرا کمک کرد و ایزدان دیگر نیز

بند سیزدهم

از آن جهت اهورامزدا مرا یاری کرد و ایزدان دیگر نیز که چه من و چه دودمانم نه دشمن (یعنی بدقلب) بودیم ، و نه دروغگو و نه بی انصاف

من موافق حق و عدالت سلطنت کردم.

نه بنده ای را آزردم و نه مردم پست (یعنی ضعیف) را . مردی که دودمان مرا یاری کرد او را نواختم آنکه را که بدی کرد فشردم .

بند چهاردهم

ای آنکه پس از این شاه خواهی بود، مردی را که دروغگو باشد و آنرا که بیداد کند دوست مباش. از او با شمشیر پرسش کن

بند پانزدهم

ای که این نوشته را که من نوشته ام یا این پیکرها را بینی،آنها را بر میفکن، تا توانی نگاهش دار .

بند شانزدهم

اگر این نوشته و این پیکرها بینی و آنها را برمیفکنی و تا دودمان تو باشد آنها را نگاه داری ، اهورامزدا تو را یار و نسلت زیاد و عمرت دراز باد

آنچه تو کنی اهورامزدا آن کناد

بند هفدهم

اگر این نوشته و این پیکرها بینی آنها را برافکنی ….. تا دودمان تو باشد آنها را نگاه نداری ، اهورامزدا تو را بزند ، دودمان تو نپاید .. ، و آنچه کنی اهورامزدا آن کناد .

بند هجدهم

اینهایند مردانی که با من بودند

وقتی که من گئومات مغ را که خود را بردیا می نامید کشتم ….

اینها مرا یاری کردند

بند نوزدهم

ای آنکه پس از این شاه خواهی بود ، این مردان با کفایت را که با داریوش بودند و به کمک آنها من این کارها کردم نگاهدار

چنین مردان را همیشه نگاهدار

بند بیستم

به فضل اهورامزدا من کتیبه ها به صورتی دیگر نیز نوشتم ، به آریانی که سابقاً نبود.

نوشته و برای من خوانده شد

من این کتیبه ها را به تمام ممالک فرستادم با مضامین آن آشنا شدند


ترجمه متن کتیبه بیستون
ترجمه متن کتیبه بیستون

ترجمه کتیبه بیستون ستون پنجم

بند اول

داریوش شاه گوید این است آنچه من کردم (در سومین) سال سلطنت.

ایالتی هست که خوزستان نام دارد

این ایالت بر من شورید، مردی را مامائی تا نام، خوزستانی ها سردار کردند.

در سال چهارمین لشکر خود را به خوزستان فرستادم.

مردی بود گئوبرو و پارسی تابع من، او را سردار کردم …

پس از آن گئوبروو با لشکری به خوزستان رفته و با شورشیان جنگید و آنها را شکست داد و سپس سردار آنها را گرفته نزد من و من او را کشتم ..

پس این ایالت از آن من گردید.

بند دوم

پس از آن آنها (یعنی خوزستانی ها) ترسیدند و اهورامزدا آنها را به دست من داد.

به اراده اهورامزدا با آنها چنان کردم که خواستم

بند سوم

هرکس که اهورامزدا را پرستش کند تا زمانی که خانواده اش باقی است و زندگانی …

بند چهارم

با لشکری به مملکت سکاها رفتم …

در سکاییه

در تیگر (دجله)

در دریا با کشتیها گذشتم.

جنگ کردم ..

قسمتی را گرفته بسته نزد من آوردند

سكون خانامی را گرفتم …..

دیگری را رئیس کردم چنانکه اراده من بود.

پس از آن مملکت از آن من شد ….

بند پنجم

اهورامزدا نه … من اهورامزدا را سپاسگزارم به اراده اهورامزدا من چنانکه می خواستم با آنها کردم

بند ششم

کسی که اهورامزدا را پرستش کند تا خانواده او باقی باشد


ترجمه متن کتیبه کوچک

کتیبه ای دیگر از داریوش در محل بیستون که فقط به پارسی و عیلامی نوشته شده است .

بند اول

منم داریوش .
شاه بزرگ، شاه شاهان،
شاه ممالک پهناور
نوه آرشام هخامنشی

بند دوم

داریوش شاه گوید:
پدر من ویشتاسپ است
پدر ویشتاسپ آرشام
پدر آرشام آریارمن
پدر آریارمن چش پش
پدر چش پش هخامنش

بند سوم

از این جهت ما را هخامنش نامند
دودمان ما از قدیم است
از قدیم دودمان ما شاهی داشتند

بند چهارم

هشت نفر از دودمان من پیش از این شاه بودند

من نهمین شاهم، از زمانی دور ما شاهیم

این گئومات مغ است که دروغ گفت. چنین گفت :من بردیا پسر کوروش هستم ، من شاهم

این آترین است که دروغ گفت چنین :گفت من شاه خوزستانم.

این نی دین توبل است، که گفت: من بخت النصر پسر نبونیدم. من شاه بابلم.

این فرورتیش است که :گفت من خشتریت از دودمان هووخشتر هستم ، من شاه مادم

این مرتیه است که دروغ گفت چنین گفت : من اومانش شاه خوزستانم.

این چیتر تخم است که دروغ گفت. گفت …. من شاه سارگارتم ، از دودمان هو وخشتر.

این وهی یزدات است که دروغ گفت ، چنین گفت: من بردیا پسر کوروش هستم من شاهم

این ارخ است که دروغ گفت ، چنین گفت : من بخت النصر پسر نبونیدم. من شاه بابلم.

این فراد است که دروغ گفت چنین گفت : من شاه مروم.

ترجمه کتیبه بیستون:جمع بندی

در کتیبه بیستون علاوه بر کتیبه بزرگ که در بردارنده مطالب جامعی تا تاریخ نوشتن این کتیبه می باشد داریوش از فرصت استفاده نموده به توضیح برخی مطالب مهم بصورت تکراری پرداخته و درباره خود و خانواده اش و اینکه پدرانش شاه بودند و از خاندان شاهی برخاسته می نویسد و به ذکر تعداد پادشاهان پیش از خود می پردازد

همچنین به درج اسامی شاهان یاغی و کسانیکه در صدد استفاده از فرصتی که در اثر مرگ کمبوجیه بوجود آمده، بودند و اسامی آنان را نیز آورده است .

3 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
5,00/5
Loading...

مقالات و نقدهای مشابه

مشاهده همه

جدیدترین کتاب‌های صوتی

مشاهده همه
دیدگاه ها

لطفا دیدگاهتان را بنویسید

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

من ربات نیستم *در حال بارگیری کپچا پلاس ...

  1. شهریار
    05 شهریور 1402

    عالی بود سپاس

خلاصه تاریخ ایران از آغاز تا کنون

معرفی کتاب ویژه سردبیر

خلاصه تاریخ ایران از آغاز تا کنون

خلاصه تاریخ ایران از آغاز تا کنون : به گواهی مورخین و تمدن شناسان شهیر جهان، ایران از جمله کشورهایی است که تاریخ آن به هزاران سال قبل از میلاد می رسد و در این مدت طولانی تاریخ این کشور شاهد فراز و نشیب های فراوانی بوده است.اما کماکان پابرجا و استوار هویت خود را حفظ کرده است. در فراز و نشیب های هزاران ساله تاریخ ایران، گاه کشور در اوج اقتدار بوده و امپراتوری آن بر نیمی از جهان حکومت کرده و گاه همه گستره این …