کتاب صوتی ظرافت جوجه تیغی اثر موریل باربری، داستان ساختمانی است با ساکنینی از طبقهی مرفه که همگی تحصیلکرده و از قشر ثروتمند جامعه هستند. در بین اینها زنی سرایدار وجود دارد که راوی و شخصیت اول داستان نیز هست.
درباره کتاب صوتی ظرافت جوجه تیغی
کتاب ظرافت جوجه تیغی The Elegance of the Hedgehog نوشته ی موریل باربری، نویسنده ی فرانسوی و برگزیده ی چند جایزه معتبر ادبی از جمله جایزه ی اتحادیه ناشران فرانسه است.
کتاب صوتی ظرافت جوجه تیغی که دومین اثر باربری است، به سرعت توانسته نظر منتقدان و خوانندگان رمان در جهان را به خود جلب کند.
بسیاری از منتقدان این اثر را با آثار برجسته ی ادبی جهان مثل «در جست و جوی زمان از دست رفته» از مارسل پروست و آثار کوندرا مقایسه کردهاند.
کتاب صوتی ظرافت جوجه تیغی مجموع روایتهای دو راوی است که به صورت متناوب در فصلهای مختلف کتاب در کنار هم قرار گرفتهاند.
یکی از شخصیتهای کتاب صوتی ظرافت جوجه تیغی شخصی به نام رنه است.«رنه» بیوهزنی پنجاه و چهارساله، ریزهمیزه، زشت و چاق است.
او از 17 سالگی سرایدار ساختمان شماره 7 خیابان «گرونل» بوده است؛ یک هتل کاملا خصوصی با حیاط و باغ.
این ساختمان هشت آپارتمان بسیار بزرگ و با شکوه دارد که مالک هریک از آنها در آپارتمان خود زندگی میکند.
در داستان کتاب صوتی ظرافت جوجه تیغی، رنه خاطرات زندگی خود و روابطش با اهالی ساختمان را بیان میکند.
او کلا هیچ آیندهای را برای خود تصور نمیکرد، تا این که یکی از همسایگان، که مرد متشخصی است، او را برای میهمانی شام به همراه دیگر همسایهها دعوت می کند.
آن مرد در آن میهمانی رنه را به جوجه تیغی تشبیه میکند که از بیرون پوشیده از خار است و به مانند یک قلعة واقعی نفوذناپذیر به نظر میرسد، اما از درون دقیقا به اندازه ی یک جوجه تیغی ظریف است.
این میهمانی باعث تغییرات بسیار مهمی در زندگی یکنواخت رنه میشل میشود.
بهترین شروع برای کتابی که عنوان از ظرافت جوجه تیغی حرف میزند، چه میتواند باشد؟
آنچه هرگز ممکن نیست فکرش را بکنید ؛ و آن خودکشی کودکی دوازده ساله است.
تنها خواندن چند صفحه از کتاب صوتی ظرافت جوجه تیغی کافی است که مطمئن شویم با کتابی متفاوت سروکار داریم. آنقدر متفاوت که ما را به ادامه دادن و بیشتر خواندن مجبور می کند.
از متن کتاب صوتی ظرافت جوجه تیغی
« نام من رنه است.
پنجاه و چهار سال دارم.
از بیست و هفت سالگی به این طرف، سرایدار ساختمان شمارهی 7 گرونل هستم.
یک هتل کاملا خصوصی با حیاط و باغ.
این ساختمان دارای هشت آپارتمان بسیار بزرگ و باشکوه است که مالک هر یک از آنها در آپارتمان خود زندگی میکند.
من بیوهام.
ریزه میزه، زشت، خپله. پاهایم پر از میخچه است. ..»
از همینجاست که کلیشههای ذهنی شکسته میشود.
زنی پنجاه و چهار ساله با قدرت تفکر و روایت بسیار بالا، که راوی داستان است.
سرایداری که از شغلش راضی است و نمیخواهد هرگز به چیزی جز سرایداری مشغول باشد.
و مهمتر از آن، نمیخواهد تصویر کلیشهای یک زن سرایدار را بر هم بزند.
تمام مدت روز تلویزیون را روشن میکند تا صدای آن در سکوت بپیچد و بیتوجه به تلویزیون، کتاب میخواند.
آنقدر ادبیات خوانده است که اسم گربهاش را به طرفداری از تولستوی، لئون گذاشتهاست.
با مارکس و دیدگاهش آشناست.
غلطهای دستوری و زبانی افراد تحصیلکردهی ساختمان آزارش میدهد و بیش از هرکس در میان تمام ساکنین معنای زندگی را فهمیدهاست.
وقوف کامل به کلیشه اولین گام برخود با آن است.
در صفحات اولیهی کتاب، پیش از آنکه معلوم شود راوی زنی سرایدار و مسن است؛ داستان با برخورد پسرکی نوجوان با رنه آغاز میشود.
پسرک که تازه با آثار مارکس آشنا شده است؛ شروع به گفتن سرسری و طوطیوار آرا و عقاید مارکس میکند.
و با تمسخر و طعنه به رنه میگوید: تودههای زحمتکش از اثر مارکس چه میتوانند بفهمند؟
و رنه در اینجا خود را سرزنش میکند که چرا در برابر چنین طعنهای سکوت نکرد.
او حرفی از سرآگاهی و دانش زد که باعث تعجب پسرک وارث سرمایهداری شد:
از متن کتاب صوتی ظرافت جوجه تیغی
« مثل همیشه، ناتوانی آدمها، از قبول آنچه موجب میشود چارچوب عادتهای ذهنیشان شکسته شود، به دادم میرسد و نجاتم میدهد:
یک سرایدار ایدئولوژی آلمانی نمیخواند و در نتیجه قادر نیست تز یازدهم راجع به فوئر باخ را نقل کند.
علاوه بر این، یک سرایدار که مارکس میخواند، به طور یقین به سوی براندازی گام برمیداردد و خود را به شیطانی فروختهاست.
این که مارکس را برای اعتلای روحی و خشنودی خاطرش بخواند، ناشایستگی آشکاری است که هیچ بورژوایی نمیتواند آن را بپذیرد.
در حالی که در را به رویش میبندم و امیدوارم که نا به جا بودن دو جملهای که از زبانم پریده بود در زیر خروارها پیش داوریهای هزاران ساله مدفون شده باشد، زیر لب میگویم:
سلام مرا به مادرتان برسانید.»
بعد از این گفتوگوست که تازه رنه از خودش میگوید و ما متوجه میشویم او کیست و چرا نباید در جایگاهی که قرار دارد باشد.
ممکن است وقتی کتاب صوتی ظرافت جوجه تیغی را می شنوید، گمان کنید که کتاب سختخوانی است.
اما هرچه داستان به جلو پیش میرود، خوشخوانتر میشود و فضای داستانی کتاب صوتی ظرافت جوجه تیغی، از فضای فلسفی آن، پررنگتر میشود.
موریل باربری استاد فلسفه است و همین امر سبب شدهاست مضامین فلسفی بسیاری در حین روایت داستانی گنجاندهشود. و علاوه بر آن تفکرات جامعهشناختی و انتقادی بسیاری را نیز مطرح کردهاست.
بخش از کتاب صوتی ظرافت جوجه تیغی را بشنوید
جملاتی از کتاب ظرافت جوجه تیغی
آدمها خیال میکنند بهدنبال ستارهها میگردند ولی مثل ماهی قرمزهای داخل پارچ کارشان پایان مییابد.
از خودم میپرسم آیا سادهتر این نیست که از همان ابتدا به بچهها یاد بدهند که زندگی پوچ است.
این امر ممکن است پارهای از لحظههای زیبای دوران کودکی را نابود کند،ولی، در عوض، به بزرگسالان اجازه میدهد زمان بسیار قابل توجهی را هدر ندهند – جدا از اینکه آدم، دستکم، از خطر یک ضربه روحی، ضربه پارچ، در امان خواهد ماند.
مهم مردن و در چه سنی مردن نیست، مهم این است که آدم به هنگام مردن در حال انجام دادن چه کاری است.
بسیار پسندیده است که انسان در خصوص تحول، تکامل، تمدن و واژههایی در همین ردیف حرف بزند و سخنرانیهای پرآب و تابی ایراد کند.
ولی انسان از ابتدای پدیدار شدنش تا امروز پیشرفت زیادی نکردهاست:
هم چنان باور دارد که تصادفاً به وجود نیامده است و خدایانی که اکثریتشان مهرباناند بر سرنوشتش نظارت دارند.
بهنظر داراها اینطور میآید که افراد خردهپا، شاید بهعلت اینکه زندگی آنها ارزش چندانی ندارد و محروم از اکسیژن، پول و مردمداریاند، احساسات انسانی را با شدت کمتری درک میکنند و با بیاعتنایی زیادی با آن روبهرو میشوند.
چون ما سرایدار بودیم، بهنظر میآمد که پذیرفته شده است که مرگ برای ما در روند طبیعی امور قرار دارد و چیزی عادی و پیشپا افتاده است.
حال آنکه برای داراها چیزی غیر عادلانه و واقعهای ناگوار شمرده میشود.
این توانایی ما در پذیرفتن آنچه میخواهیم به خودمان بقبولانیم و سر خودمان کلاه بگذاریم تا پایه اعتقادات ما دچار تزلزل نشود، پدیدهای مسحورکنندهاست.
وقتی نگرانم، به پناهگاهم میروم. هیچ نیازی به مسافرت ندارم.
رفتن و پیوستن به قلمرو خاطرات ادبیام کفایت میکند.
زیرا چه وسیله تفریحی شریفتر و چه همصحبتی سرگرمکنندهتر از ادبیات وجود دارد و چه هیجانی لذتبخشتر از هیجانی است که خواندن کتاب نصیب انسان میکند.
آیا سرنوشت من، از پیش بر پیشانیام نوشته شده؟
اگر میخواهم بمیرم، برای این است که به آن اعتقاد دارم.
ولی اگر، در جهان ما، این امکان وجود داشته باشد که انسان چیزی بشود که هنوز نیست… آیا خواهم توانست از این امکان استفاده کنم و از زندگی باغ دیگری جز باغ پدرانم درست کنم؟
شاید بزرگترین خشمها و سرخوردگیها از بیکاری نیست، از نداری نیست، از بیآینده بودن نیست:
از احساسِ نداشتن فرهنگ است زیرا آدم میان فرهنگهای متفاوت، نمادهای سازشناپذیر، چهارشقه شدهاست.
چگونه میتوان وجود داشت اگر آدم نداند در کجا قرار گرفته است.
اگر باید همزمان به فرهنگ ماهیگیران تایلندی و بورژواهای فرانسوی گردن نهاد، کدامین کس بخواهد اینهمه بارِ گران بودن؟ بنابراین، آدم ماشینها را آتش میزند، میکشد و غارت میکند.
تهیدستی دروگر قهاری است
این دروگر همه تواناییهای ما را در برقراری ارتباط با دیگری درو میکند و ما را تخلیه شده و شسته شده از احساسات بهجا میگذارد تا بتوانیم تمام سیاهیهای زمان حال را تحمل کنیم.
میترسم به درون خودم بروم و ببینم آنجا چه میگذرد.
شاید زندگی یعنی همین:
ناامیدی بسیار، ولی همینطور لحظههایی از زیبایی که، در آن لحظهها، زمان همان زمان نیست.
درست مثل نتهای موسیقی که نوعی پرانتز در گذر زمان ایجاد میکنند، تعلیق، یک جای دیگر در همینجا، یک همیشه در هرگز. آری، همین است، یک همیشه در هرگز.
در باره موریل باربری نویسنده کتاب صوتی ظرفت جوجه تیغی
موریل باربری Muriel Barbery متولد شهر کازابلانکا، مراکش رماننویس مراکشیالاصل فرانسوی و استاد فلسفه است.
او از دانشآموختگان فلسفه مدرسه عالی فونتنی سن-کلود است.
نخستین رمان او «پرخوری» در سال ۲۰۰۰ به بازار آمد و اثر مشهور «ظرافت جوجهتیغی» در سال ۲۰۰۶ عرضه شد که با فروش میلیونی و جوایز متعدد همراه شد.
دو رمان خانم باربری توسط نشر گالیمار در فرانسه منتشر شدهاند. وی هماکنون در ژاپن زندگی میکند.