داستان زنان کوچک رمانی از نویسنده آمریکایی لوئیزا می الکات یکی از تاثیرگذارترین رمان های صد سال گذشته است که جدا از درس‌های اخلاقی، اهمیت تاریخی و لذتی که از خواندنش میبریم، شامل شخصیت‌هایی است که بعد از 140 سال هنوز برای ما آشنا هستند

داستان زنان کوچک

این کتاب داستان چهار خواهر به نام های مگ، جو، بت و ایمی نحوه غلبه بر مشکلاتشان و در نهایت تبدیل شدن به زنانی کوچک است

این اثر روایتی بسیار قوی دارد و از عناصری هم چون تعليق، طنز و شخصیت های درگیر کننده برخوردار است و به خوانندگان خود در زمینه هایی چون صداقت سخت کوشی عشق حقیقی و اتحاد خانواده درس های اخلاقی با ارزشی می دهد.

داستان در آمریکای قرن نوزدهم و در دوران جنگ داخلی روی میدهد در بخش اعظمی از داستان خانواده مارچ زندگی خود را بدون پدر سر میکنند چرا که آقای مارچ در جنگ به سر می برد.

مارمی (دخترها مادر خود را به این اسم صدا میزنند) بچه هایی وفادار و غم خوار بار آورده است.

او به دختران خود یاد می دهد که در جامعه فعال باشند آنها گهگاهی با همسایه های بیچاره خود دیدار می کنند، به آن ها غذا و دارو می دهند و از بچه های کوچکشان مراقبت میکنند ولی آنها مهمتر از همه یاد می گیرند نیکی کردن را باید از خانه خودشان شروع کنند

زمانی که آقای مارچ مریض می شود، مارمی برای دیدار با او خانه را ترک میکند

در این زمان جو برای بهبود وضعیت مالی خانواده موهای بلند خود را می فروشد.

زنان کوچک داستان تجربیات این چهار خواهر است در مسیر کشف زندگی و دست یافتن به خوشبختی فرا می گیرند ولی مهم ترین درسی که یاد میگیرند اهمیت خانواده است.

از طریق همین موضوع؛ نسبت به مسائل زیادی به آگاهی میرسند مسائلی همچون اهمیت از خود گذشتگی، انعطاف پذیری و مقاومت در میانه سختی ها.

مگ، فرزند ارشد خانواده یک دختر مغرور است که به کار کردن اهمیتی نمیدهد. او باید یاد بگیرد که وقت بیش تری را صرف خانواده کند

او با جان بروک معلم خصوصی لاری ازدواج میکند و پس از ازدواج متوجه میشود که برای دست یافتن به یک رابطه زناشویی عادلانه باید میان تمکین پذیری و استقلال وجود؛ تعادلی برقرار کند

جو، دختر دوم خانواد برعکس مگ است در حالی که مگ معمولا دوشیزه مآبانه رفتار و خویی پسرانه دارد.

او یک شخصیت مستقل و ماجراجو است و از مطرح کردن عقاید خود هراسی ندارد همیشه آرزوی نویسنده شدن دارد کاری که در آن زمان خیلی ها آن را شغل مناسبی برای زنان نمی دانستند

چالش اصلی جو این است که خشم های ناگهانی خود را کنترل کرده و همچون یک دختر معمول باب میل جامعه رفتاری ،آرام خویشتن دار و صبورانه داشته باشد.

او با پسر همسایه شان به نام لاری دوست میشود، رابطه آنها به قدری گرم میشود که لاری به او پیشنهاد ازدواج می دهد.

اما جو این پیشنهاد را رد میکند چون مطمئن نیست همان احساسات عاشقانه را نسبت به لاری داشته باشد.

جو به امید پیدا کردن یک شغل مدیریتی به نیویورک میرود و هم زمان با آن کار نوشتن خود را ادامه می دهد،

لاری هم به امید درمان شکست عشقی خود به اروپا می رود جو در نیویورک با پروفسور بائر آشنا می شود، شخصیتی که مورد توجه او قرار میگیرد پروفسور جو را ترغیب به نوشتن می کند.

آن ها بعدا با هم ازدواج میکنند و مدرسه ای برای کودکان راه اندازی می کنند.

در داستان زنان کوچک همیشه سایه مرگ سنگینی میکند این مساله در شخصیت بث، دختر سوم خانواده پدیدار شده است.

او با وجود مهارت بالا در نوازندگی پیانو بسیار خجالتی است با پیش رفتن در داستان به نظرمی آيد که بث عاشق لاری است ولی او هیچ گاه چنین چیزی را آشکار نمیکند. بث با شخصیت همیشه آرام و البته بیمار خود آرام ترین دختر این خانواده است

در جلد اول داستان زنان کوچک او در اثر رفت و آمد با همسایه های فقیر خود به تب مخملک دچار می شود اما به تدریج بهبود یافته و هم زمان با آن بر مشکل خجالتی بودن خود غلبه می کند.

بث در نهایت در جلد دوم از دنیا می رود.

همچون تمام دختران ته تغاری ایمی بی فکر است و به هیچ وجه اهل عمل نیست، او باید یاد بگیرد که به مشکلات بقیه هم توجه کرده و از خودگذشتگی بیش تری داشته باشد.

او در آرزوی هنرمند شدن است، ولی زمانی که با عمه خود به اروپا میرود متوجه میشود که آن استعداد لازم برای تبدیل شدن به یک هنرمند بزرگ را در خود ندارد

امی در اروپا با لاری مواجه میشود آنها عاشق یک دیگر می شوند و ازدواج میکنند این ازدواج به هیچ وجه مورد پسند طرفدارانی که عاشق رابطه بی نظیر جو و لاری بودند قرار نگرفت.

نویسنده با این کار میخواهد به خوانندگان ثابت کند که زندگی بسیار غیرقابل پیش بینی است و معلوم نیست زندگی مشترک شما در نهایت با چه کسی شروع می شود.

طرح داستان زنان کوچک

شخصیت های داستان زنان کوچک تا حد زیادی برگرفته از زندگی خود لوییزا می الکات Louisa May Alcott است.

او هم با انجام کارهای مختلفی همچون دوزندگی، اداره یک مدرسه کوچک و نویسندگی از نظر مالی کمک خرج خانواده خود می شد.

او حامی حقوق زنان بود و در حالی که اکثر زنان هم سنش ازدواج کرده و خانوادهای تشکیل داده بودند، تا آخر عمر مجرد باقی ماند.

این رمان اساسا بر اساس رابطه اعضای خانواده الکوت و ماجراجویی های آنها نوشته شده است.

آقای مارچ همان پدر واقعی نویسنده به نام برانسن است مارمی مادرش ابیگل می مگ خواهر بزرگش به نام آنا، جو خودش و بث و امی هم دو خواهر کوچکش به نام های الیزابت و می هستند.

الکوت هم چنین در رمان ادای دینی هم به دوست و نویسنده همکار خود رالف والدو امرسون داشته است.

امرسون در قالب شخصیت مهربان و خیراندیش آقای لارنس پدر بزرگ لاری ظاهر شده است.

زنان کوچک مملو از اندرز است و خواندن آن به همه به ویژه نوجوانان توصیه میشود.

داستان؛ مسائلی را مطرح میکند که در هر دورهای ممکن است برای نوجوانان رخ دهد به آنها اجازه می دهد که به چالش های پیش روی خود، نگرش شان نسبت به این چالش ها و نحوه غلبه بر آنها فکر کنند.

این داستان چنین به نوجوانان این امکان را میدهد که به رویا یا اهداف خود فکر کنند مهمتر از همه این که این رمان به خوانندگان خود یادآوری میکند که در زندگی مسائل مهمی مثل خانواده را در اولویت قرار دهند.

زنان کوچک الکوت در بستر مهمترین واحد یک اجتماع یعنی ،خانواده هم چون یک آینه به بازتاب مشکلات و جنبه های مختلف زنان در آمریکای قرن هجده می پردازد این آینه هر قدر هم قدیمی باشد، باز هم میتواند حتی برای دختران امروزی حاوی درس های مهمی در مسیر تبدیل شدن به زنانی کوچک باشد.

لیست شخصیت های داستان زنان کوچک

مارگارت Margaret( مگ)

در داستان زنان کوچک مگ بزرگترین دختر خانواده است و شانزده سال سن دارد. اوبه بچه‌های مردم درس می‌دهد.

او زیباست و چون بیش تر از همه زندگی مجلل گذشته‌شان را به خاطر می‌آورد، بیش تر از سه خواهر خود طرفدار تجمل و ثروت است و دوست دارد ثروتمند شود.

در جلد ائل داستان زنان کوچک، او امیدوار است که بر غرور خود غلبه کند و کار خود را با شادی انجام دهد.

در جلد دوم کتاب ، او با جان بروک ازدواج می کند و صاحب دوقلوهایی به نام های دیزی و دمی می شود.

جوزفین Josephine (جو)

ژوزفین دومین خواهر بزرگ مارس است. او یک نویسنده و یک پسر بچه است. جو از خود لوئیزا می آلکات الگوبرداری شده است.

او برای کمک به پدر بیمارش موهایش را کوتاه می کند و می فروشد. اگرچه او با لوری بهترین دوست است، اما در نهایت با پروفسور بائر ازدواج می کند و مدرسه ای برای پسران باز می کند.

الیزابت (بت)

الیزابت سومین خواهر در داستان زنان کوچک است. او دختری آرام، فداکار، خجالتی است که فقط آرزو دارد در خانه با خانواده اش باشد.

او عاشق موسیقی است و پیانو می نوازد. در کتاب اول، بث به مخملک مبتلا می شود و بهبود می یابد، هرچند در کتاب دوم می میرد.

اِیمی (Amy)

اِیمی کوچکترین دختر خانواده دوازده سال سن دارد و البته زیباترین آنهاست. او موهایی طلایی و چشمانی آبی و پوستی سفید رنگ دارد.

در کل کمی مغرور است و سعی می‌کند بزرگتر از سنش رفتار کند. ایمی در نقاشی مهارت بالایی دارد و در کتاب به جای جو با عمه مارچ به سفر اروپا رفت.

در پایان او با لاری ازدواج کرد و از او صاحب دختری شد که به یاد خواهرش بت نامش را الیزابت ” بتی ” گذاشت.

آقای مارچ پدر خانواده

آقای مارس یک کشیش است. در طول جنگ، او به عنوان کشیش برای ارتش اتحادیه خدمت می کند.

او یک مرد خوب، اما بسیار غیردنیایی است، او از برونسون آلکوت، پدر لوئیزا الگوبرداری شده است.

خانم مارچ مادر خانواده

خانم مارچ که مادر این ۴ دختر است، خانمی بسیار عاقل و زیبا است که همواره به بچه‌هایش کمک می‌کند و درس‌هایی از زندگی را به آن‌ها می‌آموزد.

هانا

خادم و آشپز وفاداری که عموماً با او مانند یکی از اعضای خانواده رفتار می شود.

هوملز

خانواده مهاجران فقیر آلمانی که در نزدیکی مارش زندگی می کنند. در روز کریسمس، دختران مارس صبحانه خود را به این خانواده واگذار می کنند. بث از آنها تب مخملک می گیرد.

آقای لارنس یا پدربزرگ

همسایه ثروتمند خانواده مارس. با پدر خانم مارچ دوست خوبی بود و با همه مارس ها دوست عزیز می شود. او به خصوص با بث صمیمی است و به او پیانو یاد می دهد.

لاری

تئودور لارنس که اکثراً او را لاری یا جو تدی می نامند، برادرزاده آقای لارنس است. او برای دختران، به ویژه جو، دوست صمیمی و برادر می شود. او تا حد زیادی تحت تأثیر اخلاق دختران و مادرشان است. لاری پس از اینکه جو را دنبال می‌کند، اما با رد شدن مواجه می‌شود، با امی ازدواج می‌کند.

آقای بروک

جان بروک معلم لوری است. زمانی که آقای مارچ بیمار است، خانم مارس را تا واشنگتن همراهی می‌کند و او با مگ ازدواج می‌کند.

خاله مارس

خاله آقای مارس است. نسبتاً پیر و بداخلاق، او ابتدا جو را به عنوان همراه خود دارد، سپس امی. او با نحوه تربیت دختران مخالف است، اما گاهی راه‌هایی برای سخاوتمندی پیدا می‌کند و هزینه سفر امی را به خارج از کشور تأمین می‌کند و وقتی او می‌میرد، پلامفیلد را به جو می‌سپارد.

آقای دیویس

معلم مدرسه امی. تنبیه بدنی او به امی برای آوردن لیمو ترشی به مدرسه باعث می شود خانم مارچ او را کنار بکشد.

خانم گاردینر

مادر سالی. او مگ و جو را به یک جشن سال نو دعوت می کند.

آنی موفات

یکی از دوستان ثروتمند مگ که مگ را دعوت می کند تا دو هفته با او بماند.

سالی گاردینر

یکی از دوستان ثروتمند مگ که مگ به سبک زندگی مجلل او بسیار حسادت می کند. در یک نقطه، او مگ را وسوسه می کند که برای لباسی ابریشم بخرد، که او توان خرید آن را ندارد. سالی با ند موفات ازدواج می کند.

ند موفات

برادر آنی که مگ را دوست دارد و سعی می کند با او برقصد و معاشقه کند. مارمی مخالفت می کند و با سالی گاردینر ازدواج می کند.

سرگرد لینکلن

آقایی در مهمانی‌های موفات که می‌گوید دوستان مگ وقتی مگ را لباس می‌پوشند، یک احمق و عروسک درست کرده‌اند.

کیت وان

بزرگ‌تر از چهار فرزندی که به دیدن لوری می‌آید. او کاملا مناسب است و به آمریکایی های مستقل نگاه می کند.

فرد وان

یکی از دوستان ثروتمند لاری. وقتی او جوان است در کروکه خیانت می کند، اما وقتی بزرگتر می شود، امی را در خارج از کشور سرگرم می کند و او تقریباً پیشنهاد ازدواج او را می پذیرد.

فرانک وان

برادر فرد، به دلیل تصادف، پایش لنگ است. بث بر خجالت خود غلبه می کند و از روی ترحم با او صحبت می کند.

گریس وان

جوانترین وان، او و امی به خوبی با هم کنار می آیند.

لوتی

یکی از بچه های هومل، که به مگ کمک می کند تا در زمان ازدواج او کارهایش را انجام دهد.

دکتر بنگس

دکتری که بث را در زمان ابتلا به مخملک درمان می کند.

استر

خدمتکار خاله مارچ. استر فرانسوی و کاتولیک در طول اقامتش با امی مهربان است، وصیت او را می بیند، زبان فرانسه را تمرین می کند، و کلیسایی را برپا می کند که امی بتواند در آن دعا کند.

کیتی برایانت

بهترین دوست امی در جوانی که به حلقه اش حسادت می کند.

خانم کراکر

یک زن مسن اهل شهر که غیبت می‌کند، بنابراین دختران او را “قروق” صدا می‌زنند. او در طول آزمایش Marmee تماس می گیرد که دختران را برای آشپزی خود رها می کند، تا همه ناراحت شوند.

خانم راندال

دختری که لاری برای مدتی در کالج دوست دارد و دختران او را در مورد او اذیت می کنند.

فلو یا فلورانس

پسر عموی دختران و دختر مری کارول. امی در جوانی مجبور است لباس های زشت فلو را بپوشد، اما امی از سفر با فلو به خارج از کشور لذت می برد.

عمه کارول

عمه دختران، او امی را دعوت می کند تا با خانواده اش به خارج از کشور سفر کند.

پارکر

یکی از بسیاری از دوستان دانشگاهی لوری که به دنبال امی می رود.

و چستر

یکی از دوستان امی مگ و امی در نمایشگاه هنری با هم درگیر می شوند، اما با مهربانی امی جبران می کنند.

خانم چستر

مادر مگ که با بی ادبی از امی می خواهد که در نمایشگاه هنر میز دیگری کار کند تا به دختر خودش لطف کند.

دیزی

دختر مگ و جان، که در واقع مارگارت نام دارد، یک فرشته شیرین خلق است.

آقای داشوود

سردبیر هفته‌نامه آتشفشان، جایی که جو به‌طور ناشناس داستان‌های احساسی را در نیویورک ارسال می‌کند.

آقای بهائر

فریدریش، یا فریتز، یک استاد آلمانی است که در خانه شبانه روزی در نیویورک تدریس می کند. او با جو دوست می شود و در نهایت با او ازدواج می کند.

فرانتس

برادرزاده آقای بهائر که به خواهرش قول داد از او مراقبت کند.

امیل

برادرزاده آقای بهائر که به خواهرش قول داد از او مراقبت کند.

تینا

دختر جوان زن اتو در پانسیون، او از طرفداران بزرگ آقای بهائر است.

خانم نورتون

زن جوان و ثروتمندی در پانسیون که با جو مهربان است و او را به یک سمپوزیوم ادبی می برد.