کتاب صوتی دارالمجانین نوشته سید محمد علی جمالزاده
مشاهده نقد و بررسی این کتابکتاب صوتی دارالمجانین نوشته سید محمد علی جمالزاده Mohammad-Ali Jamalzadeh روایت زندگی جوانی به نام محمود است که مادر را زمان تولد از دست داده و پدرش را هم در جوانی و اینک در خانه عموی ثروتمند و خسیسش زندگی می کند
محمود وقتی به ایام جوانی میرسد دلباخته دخترعموی خود به نام بلقیس میشود اما هنگامی که عمویش موضوع را می فهمد پسر را از خانه میراند.
در این بین ماجراهایی اتفاق میافتد که تصمیم می گیرد خود را به جنون بزند تا در دارالمجانین بستری شود
سید محمد علی جمالزاده در پیشگفتار کتاب صوتی دارالمجانین مینویسد:
بیست و چهار پنج سال پیش در ایام تعطیلات دانشگاه سفری به ایران کردم
روزی در بازار حلبی فروش ها به دیدن میرزا محمود کتابفروش خوانساری که از دوستان دیرینه پدرم بود رفتم
در دکان میرزا محمود کتابفروش نشسته بود که پیرزنی تعدادی کتاب برای فروش آورد.
پیرزن روایت می کند که شوهرش را پس از سالها کار در دارالمجانین با نسبت دست کجی اخراج کرده اند و اینک هم از ترس بازخواست متواری است.
از میان کتاب ها یک جلد قصص العلما به قیمت چهار قران و دو عباسی از پیرزن خریدم و یک پنج قرانی به او دادم و پیرزن چون سه عباسی باقیمانده را نداشت به جای آن ، یک کتابچه دست نوشته را که زیر چادرش لوله کرده بود به من داد .
سال ها گذشت به صرافت آن نیفتادم و بالاخره روزی به سراغ کتابچه دستنوشته رفتم و شروع به خواندنش کردم اینچنین رمان دارالمجانین آغاز میشود.
هم اینک می توانید کتاب صوتی دارالمجانین به مدت 8 ساعت و در یک فایل زیپ به حجم 120 مگابایت دانلود کنید
بخشی از کتاب صوتی دارالمجانین نوشته سید محمد علی جمالزاده
نور چشم نعیم التجار
شاه باجی خانم از شنیدن این حرفها سراسیمه شده دو سه بار آب دهن را فرو برده با کلمات شکسته و بسته منمنکنان گفت خیر خیر اشتباه میکنید.
به جان عزیز خودت نباشد به جان رحیم و به کلام الله مجید که بلقیس هم طفلک شب و روز آب از گلویش پائین نمیرود و شش دانگ فکر و خیالش پیش پسر عمویش است.
چرا هم نباشد مگر محمودم از کی کمتر است. مگر به این جوانی ماشاءالله ماشاءالله چشم و چراغ و اسباب رو سفیدی این دودمان نیست.
مگر هنوز هم اسم پدر خدا بیامرزدت را که هر چه خاک اوست عمر تو باشد در سراسر این شهر به عزت و احترام نمیبرند.
مگر ماشاءالله هفت قرآن به میان امروز از حیث جمال و کمال کسی میتواند بالا دست تو در آید اگر پای حاج عمویت در میان نبود همین فردا خودم دست و آستین بالا میکردم و در همین خانه برای تو و بلقیسم یک عروسی راه میانداختم که وصفش را در کتابها بنویسند.
از دو چشم کور شوم اگر دروغ بگویم ولی امان از دست حرص و طمع این مرد نه دلش به حال فرزند خودش میسوزد نه به حال فرزند برادر ناکامش، در این دنیا چشمش به جز پول هیچ چیز دیگری را نمیبیند.
به آسمان نگاه نمیکنید مگر برای اینکه ستارهها به شکل یک قرانی و دو هزاری هستند.
اگر جدول قرآن از طلا نباشد هرگز باز نمیکند.
شصت سال از عمرش رفته و هنوز فکر نمیکند که با این موهای سفید و این دندانهای افتاده یک پایش لب گور است و موی حلوایش بلند است و فردا وقتی که چک و چانهاش را بستند از این همه دارائی و مال و منال به جز دو ذرع کفن و دو مثقال سدر و کافور با خود بیشتر نخواهد برد.
حالا این همه روی هم گذاشته بسش نیست چشم طمع به مال دیگران هم دوخته است.
دیگر آثار جمال زاده :
- کتاب صوتی سر و ته یک کرباس (دانلود کتاب صوتی)
- حاجی بابا اصفهانی (دانلود کتاب صوتی)
- کتاب صوتی هفت کشور مجموعه داستان از نویسندگان مشهور جهان