نامه رستم فرخزاد از نامه های شاهنامه

علاقه مندی
ارسال به...
3 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
5,00/5
Loading...
نامه رستم فرخزاد از نامه های شاهنامه
hiword.ir 389بازدید , , 29 بهمن 1402 بدون دیدگاه مشاهده محصول

نامه رستم فرخزاد از نامه های شاهنامه|رستم فرخ‌هرمز که در شاهنامه با نام رستم فرخزاد معرفی شده، فرمانده سپاه ایران در جنگ قادسیه، گذشته از شخصیت تاریخی اش، یکی از شخصیت‌های محبوب در شاهنامه فردوسی است.

نامه های شاهنامه

یک از شیوه های داستان گویی فردوسی در شاهنامه استفاده از گفتار مکتوب یعنی نامه نگاری بین قهرمانان است.

فردوسی برای خلق اثری شورانگیز و فاخر، مجموعا از 192 نامه در داستان های خود استفاده کرده که حدود سه هزار بیت از اشعار شاهنامه را شامل می شوند که البته تعداد نامه های رد و وبدل شده بین افراد در بخش تاریخی، بسیار بیشتر از بخش های اسطوره ای و پهلوانی شاهنامه است. (127 نامه)

حکیم ابوالقاسم فردوسی از شیوه نامه نگاری به منظور نقل داستان، گزارش ماوقع ، وصیت، دستورات اداری و پند و اندرز و .. استفاده کرده است

یکی از مهمترین و اثرگذارترین نامه های شاهنامه، نامه رستم فرخزاد فرمانده سپاه ایران در نبرد با سپاه اعراب است

این نامه در بخش تاریخی شاهنامه است که در آن رستم فرخزاد شرایط و وضعیت جنگ و حالات روحی خود و توصیه و وصایای خود را برای برادرش نوشته است

رستم فرخ هرمز یا رستم فرخزاد

نامه رستم فرخزاد از نامه های شاهنامه
نامه رستم فرخزاد از نامه های شاهنامه

در سال 636 میلادی یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی به رستم فرخزاد دستور داد تا از پیشروی اعرابی را که از مرزهای جنوب غربی به ایران حمله کرده اند را بگیرد.

عمر سعد وقاس را با سپاه
فرستاد تا جنگ جوید ز شاه

چو آگاه شد زان سخن یزگرد
ز هر سو سپاه اندر آورد گرد

بفرمود تا پور هرمزد، راه
بپیماید و برکشد با سپاه

که رستم بُدش نام و بیدار بود
خردمند و گُرد و جهاندار بود

ستاره‌ شمُر بود و بسیارهوش
به گفتارش موبد نهاده دو گوش

بین یزدگرد سوم و رستم فرخزاد گفتگوی تندی صورت میگیرد که این گفتگو شاید کلید شکست سپاه ایران در جنگ قادسیه باشد

یزدگرد سوم به رستم فرخزاد می گوید:

امروز تو برجسته‌ترین مرد در بین ایرانیان هستی و می‌بینی که مردم ایران از زمان اردشیر اول تا کنون با چنین وضعیتی مواجه نشده‌اند، اعراب در قادسیه اردو زده‌اند و از امکاناتی استفاده میکنند که ایرانیان از آنها دست کشیده‌اند.

رستم در پاسخ پادشاه با کنایه می گوید:

اعراب گرگ‌هایی هستند که بر چوپانان بی‌خبر فرامی آیند و آنها را نابود می‌کنند

یزدگرد سپس با او مشاجره کرده و می گوید:

حرف درستی نزدی. اعراب همانند عقابی هستند که به کوهی می نگرند که شب ها پرندگان در آن پناه گرفته و به لانه های خود می روند، صبح پرندگان متوجه می شوند که عقاب آنها را شکار کرده.

اگر پرندگان همه با هم و در یک زمان پرواز کنند, عقاب نمی تواند گزندی به آنها بزند

رستم فزخزاد پاسخ می دهد:

ای شاه، بگذار به شیوه خود عمل کنم، تا زمانی که ایرانیان را بر ضد من برنمی انگیزی، اعراب همچنان از ایرانیان می ترسند

در جنگ، صبر برتر از عجله است و شیوه من در نبرد با اعراب صبر است. جنگیدن قدم به قدم و یکی پس از دیگری بهتر رو کردن تمام توانایی های نظامی و پیروزی یا شکستی تمام عیار است

یزدگرد لج باز و جوانتر از آن بود که تجربیات جنگی رستم فرخزاد را دریابد و علیرغم تمام دلاورها و مقاومت های فرماندهان و سربازان ایرانی، نتیجه جنگ شد آنچه نبایستی می شد

نامه رستم فرخزاد از نامه های شاهنامه

نامه رستم فرخزاد از نامه های شاهنامه
نامه رستم فرخزاد از نامه های شاهنامه

سی ماه از جنگ قادسیه گذشته است، انبوهی از سپاهیان ایران در ستیز با سعد وقاص از پای درآمده اند

رستم هرمزان سردار بزرگ سپاه ایران، دل از پیروزی برکنده است چرا که ستارگان به او گفته اند که دوران عظمت شاهنشاهی ساسانی به سر آمده و این دودمان به پایان راه رسیده است.

وی از سَرِدرد نامه ای پر سوز و گداز به برادر مینویسد و در آن از آینده ساسانیان و شکست ایرانیان از تازیان یاد میکند و از برادر میخواهد تا پس از مرگ او تا آنجا که میتواند در حفظ یزدگرد بکوشد.

این مطلب را هم ببینید
نیرنگ و نقشه های جنگی در شاهنامه فردوسی

نامه رستم فرخزاد یکی از بلندترین نامه های شاهنامه است و ما به بررسی اجزاء آن می پردازیم

الف: نیایش

 این نامه هم همچون  دیگر نامه های شاهنامه با نیایش خداوند آغاز می شود، منتهی شاعر از متن نیایش نویسنده نامه چیزی نمی آورد و تنها خاطر نشان میکند که چون رستم نیک و بد روزگار را ناشی از اراده خداوند می دانست سرنامه را با آفرین او آغاز کرد

یکی نامه سوی برادر به درد
نوشت و سخن‌ها همه یاد کرد

نخست آفرین کرد بر کردگار
کزو دید نیک و بد روزگار

ب: پیش بینی نتیجه نبرد

 پس از آن ضمن نکوهیدن خویش از بابت کیهان پژوهی و کوشش در شناخت آینده از طریق اختر شناسی آنچه را که از گردش سپهر دریافته است با برادر در میان مینهد

آسمان از زوال ساسانیان و شکست ایرانیان از اعراب خبر میدهد و رستم دریغ آلود را از سپهر را باز می گوید

وی با اطمینان کامل،  شکست سپاه ایران را پیش بینی می کند و چندان به آینده نگری خود باور دارد که انگار فرداها را رویاروی خویش می بیند

گر گفت کز گردش آسمان
پژوهنده‌مَردم شود بدگمان

گنه‌کارتر در زمانه منم
ازیرا گرفتار آهرمنم

که این خانه از پادشاهی تهیست
نه هنگام پیروزی و فرهیست

ج: گزارش از حوادث میدان نبرد

رستم میگوید تازیان می گویند آهنگ بازرگانی در ایران داریم و شاه را فرمانبرداریم و باج نیز خواهیم پرداخت.

تنها اجازه میخواهیم تا از شهرهای ایران عبور کنیم و در شهری تجاری رحل اقامت افکنیم اما حقیقت امر جز این است که مدعی آناند

ازیشان فرستاده آمد به من
سخن رفت هرگونه بر انجمن

که از قادسی تا لب جویبار
زمین را ببخشیم با شهریار

وزان سو یکی برگشاییم راه
به شهری کجا هست بازارگاه

بدان تا خریم و فروشیم چیز
ازین پس فزونی نجوییم نیز

پذیریم ما ساو و باژ گران
نجوییم دیهیمِ کُنداوران

شهنشاه را نیز فرمان بریم
گر از ما بخواهد گروگان بریم

چنین است گفتار و کردار نیست
جز از گردش کژِّ پرگار نیست

آنان در نهان سرجنگ دارند سرداران ایران که از راز سپهر آگاه نیستند بر آنند تا در جنگ آنان را شکست دهند.

د: رهنمودها در نامه رستم فرخزاد

 پس از آن از برادر میخواهد تا همه امکانات را بسیج کند و هر جا گنجی هست گردآورد و به گنجور آذرگشب بسپارد و زنهار خواهان ایرانی را از هر جا که هستند زره و جنگ افزار دهد و چشم براه حادثه باشد.

چو نامه بخوانی خرد را مران
بپرداز و برساز با مهتران

همه گِرد کن خواسته هرچ هست
پرستنده و جامهٔ برنشست

همی تاز تا آذرآبادگان
به جای بزرگان و آزادگان

همیدون گله هرچ داری ز اسپ
ببر سوی گنجور آذرگشسپ

ز زابلستان گر ز ایران سپاه
هرآنکس که آیند زنهارخواه

بدار و بپوش و بیارای مهر
نگه کن بدین گردگردان سپهر

 پیش بینی رستم فرخزاد از مرگ خود

رستم فرخزاد اتفاقات پس از مرگ خود را پیش بینی میکند و به برادر می گوید که مادر را دلداری بده و بدان که شاه نیز دیگر مرا نخواهد دید.

سخن هرچ گفتم به مادر بگوی
نبیند همانا مرا نیز روی

درودش ده از ما و بسیار پند
بدان تا نباشد به گیتی نژند

بنابراین همه بزرگان و همتباران را گرد خویش جمع کن و از خدا در نیایش یاری بخواه و تا سرحد امکان از شاه حفاظت کن که او تنها بازمانده خاندان ساسانی است.

تو با هر که از دودهٔ ما بوَد
اگر پیر اگر مرد برنا بوَد

همه پیش یزدان نیایش کنید
شب تیره او را ستایش کنید

که من با سپاهی به سختی درم
به رنج و غم و شوربختی درم

رهایی نیابم سرانجام ازین
خوشا باد نوشین ایران‌زمین

چو گیتی شود تنگ بر شهریار
تو گنج و تن و جان گرامی مدار

کزین تخمهٔ نامدار ارجمند
نماندست جز شهریار بلند

ز کوشش مکن هیچ سستی به کار
به گیتی جزو نیستمان یادگار

ز ساسانیان یادگار اوست بس
کزین پس نبینند زین تخمه کس

 پیش بینی آینده ایران پس از نبرد قادسیه

در پی این سفارشها آینده ایران را پیش بینی می کند و میگوید همه چیز وارونه خواهد شد و تازیان بر ایران تسلط پیدا خواهند کرد و کینه و دشمنی جای خود را به مهر و دوستی خواهد داد. حاکمان تازه به نام دین سود خویش و زیان دیگران را می جویند.

این مطلب را هم ببینید
متن شاهنامه | گزیده ای از شعرهای فردوسی

تبه گردد این رنج‌های دراز
نشیبی درازست پیش فراز

نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر
ز اختر همه تازیان راست بهر

چو روز اندر آید به روز دراز
شود ناسزا شاه گردن‌فراز

بپوشد ازیشان گروهی سیاه
ز دیبا نهند از برِ سر کلاه

نه تخت و نه تاج و نه زرّینه‌کفش
نه گوهر نه افسر نه بر سر درفش

دوباره یادآور می شود که بزرگان ایران که از راز سپهر بیخبرند چنین می پندارند که تازیان را شکست خواهند داد اما روزگار ساسانیان به پایان رسیده است

بزرگان که در قادسی بامنند
درشتند و بر تازیان دشمنند

گمانند کاین بیش بیرون شود
ز دشمن زمین رود جیحون شود

ز راز سپهری کس آگاه نیست
ندانند کاین رنج کوتاه نیست

چو بر تخمه‌ای بگذرد روزگار
چه سود آید از رنج وز کارزار

در پایان نامه ضمن دعا کردن به جان برادر خلاصه مطالب نامه را تکرار می کند.

تو را ای برادر تن آباد باد
دل شاه ایران به تو شاد باد

که این قادسی گورخرگاه منست
کفن جوشن و خون کلاه منست

چنین است راز سپهر بلند
تو دل را به درد من اندر مبند

دو دیده ز شاه جهان برمدار
فدی کن تن خویش در کارزار

که زود آید این روز آهرمنی
چو گردون گردان کند دشمنی

چو نامه به مُهر اندر آورد گفت
که پوینده با آفرین باد جفت

که این نامه نزد برادر بَرَد
بگوید جزین هرچ اندرخورد

و پس از مهر کردن نامه آن را برای برادر میفرستد

نکته برجسته در باب این نامه این است که فردوسی توانسته است سوزِ درون سردار یزدگرد را به بهترین وجه به نمایش در آورد.

آن قدر در پوسته قهرمان داستان خویش فرو رفته است که مخاطب گاه او را بهدینی پاکدل می بیند.

 نکوهش تازیان و فرمانروایان آنان چندان دردمندانه صورت گرفته است که انگار نه انگار شاعر خود همدین حاکمان تازی است

 امانتداری فردوسی در نقل مضامین این نامه تاریخی تا بدانجاست که بیباکانه از زبان سردار ساسانی چنین ابیاتی را می سراید

بزرگان که با من به جنگ اندرند
به گفتار ایشان همی‌ننگرند

چو میروی طبری و چون ارمنی
به جنگ‌اند با کیش آهرمنی

نکته دیگر اینکه فردوسی به مدد این نامه حماسه خویش را به اثری ضد استعمار فرهنگی- سیاسی تازیان بدل ساخته است.

باز هم می بینیم که فردوسی سخن درون خویش را از زبان دیگری باز گفته است و با در نگریستن در این نامه جانگزای می پذیریم که

خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران

در اینجا برای آنکه نقش گفتارهای مکتوب را در رونق بخشیدن به کار داستانپردازی فردوسی بهتر احساس کنیم بخشی از نامه رستم فرخزاد را با هم می خوانیم:

بداندیش گردد پدر بر پسر
پسر بر پدر هم چنین چاره‌گر

شود بندهٔ بی‌هنر شهریار
نژاد و بزرگی نیاید به کار

به گیتی کسی را نماند وفا
روان و زبان‌ها شود پر جفا

از ایران و از ترک و از تازیان
نژادی پدید آید اندر میان

نه دهقان، نه ترک و نه تازی بود
سخن‌ها به کردار بازی بود

همه گنج‌ها زیر دامن نهند
بمیرند و کوشش به دشمن دهند

بود دانشومند و زاهد به نام
بکوشد ازین تا که آید به کام

چنان فاش گردد غم و رنج و شور
که شادی به هنگام بهرام گور

نه جشن و نه رامش نه کوشش نه کام
همه چارهٔ ورزش و ساز دام

پدر با پسر کین سیم آورد
خورش کشک و پوشش گلیم آورد

زیان کسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش

نباشد بهار و زمستان پدید
نیارند هنگام رامش نبید

چو بسیار ازین داستان بگذرد
کسی سوی آزادگی ننگرد

بریزند خون از پی خواسته
شود روزگار مهان کاسته

مطالعه این نامه حاکی از آن است که فردوسی به نامه های مندرج در متن داستانها به عنوان ابزارهایی برای شورانگیز تر کردن روند آنها می نگریسته است.

بسیاری از کسان را می شناسیم که از شاهنامه جز نامه رستم فرخزاد را نخوانده اند اما خواندن همین نامه موجب آمده است تا فردوسی را به عنوان حماسه پردازی کامروا باور کنند. حقیقت هم جز این نیست که این نامه نیز چون نامه سام همه ویژگیهای حماسی بودن را در خود دارد و از جهتی ماکت شاهنامه است.

3 رای
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
5,00/5
Loading...

مقالات و نقدهای مشابه

مشاهده همه

جدیدترین کتاب‌های صوتی

مشاهده همه
دیدگاه ها

لطفا دیدگاهتان را بنویسید

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

من ربات نیستم *در حال بارگیری کپچا پلاس ...