فرهنگ بدوی یا بدويت نگاه – نقدی بر سريال نون خ به قلم هوشنگ حسينی*
سريال نون خ پس از وقفه چند روزه و بازنگري در تعداد قابل پخش آن، بالاخره روي آنتن رفت و از تلويزيون جمهوري اسلامي رويت شد و بازخوردي در فضاي مجازي بين موافقين و مخالفين خود در پي داشت.
گفتهها و موارد بحث نشان از تشتت فکري و نبود هدف مشخص در نقد اين اثر سفارشي داشت. عدهای اين اثر را بسيار سخيف و نازل و عدهای ديگر آن را اثري فاخر در معرفي جاذبههاي گردشگري استان تعريف کردند.
آنچه در يک بررسی اجمالی از نظرسنجی ها و گفتمان پيش رو نمايان ميشود موافقين و مخالفين صددرصدي سريال نون خ بهعنوان يک سفارش، زيرمجموعههايی دارند که آگاهي از آن حائز اهميت هست.
موافقين در دو طيف فکري متفقين و محافظهکار بهمعناي کلمه قرار دارند.
متفقين، عملکرد مسوولين استان در قبال حمايت از اين سريال را به هر قيمتي خوب جلوه داده و به همعهدان سفارشدهنده خود وفادار هستند؛ و محافظهکاران هم دل در گرو منافع شخصي خود داشته و تحت شرايط رنگ عوض ميکنند.
اينان هميشه در جناح قدرت هستند چرا که برايشان بهاء و ارزش کاذب و ارزن مفت در بردارد…
و عدهاي هم سکوت پيشه کردهاند که مبادا به تريج قباي سازندگان بربخورد و آنان را خوش نيايد و يا نگراناند مبادا عوامل توليد را نسبت به کار مجدد در اين استان بيميل کند و…
اما اين عزيزان دلواپس را بايد به عرض برسانم که اگر قرار هست فيلمساز يا هنرمندي از نقد بهراسد و رنجيدهخاطر شود همان بهتر که زودتر اين اتفاق بيفتد؛ چرا که از ماهيت سازنده نقد بيخبرند در ثاني کرمانشاه فيلمساز بومي خوب کم ندارد که اگر مديران ارشد استان صادقانه حمايت ميکردند و در سيستم پيچيده روابط بومي و غير بومي و تعصبات خودي و غير خودي قرار نميگرفتند چه بسا بتوانند آثاري ماندگار درخصوص تعاملات و تالمات اين منطقه بسازند… اما هميشه مرغ همسايه غاز است.
گروه ديگر، مخالفين صدرصدي سريال نون خ هستند که آنها نيز در دو طيف فکري قرار ميگيرند.
عدهاي که بهدلايل ظاهرا حزبي به هر قيمتي ميخواهند عملکرد جناح مقابل که امروز مغرور به قدرت هست را تخريب و تضعيف نمايد و از جنبه فني و تخصصي به نقاط ضعف و قوت سريال بيتوجهاند.
در اين بين عدهاي هم که در حوزه نقد صاحب نظر و داراي تبحر هستند نيز شاَن قلم را حفظ کرده و دير مغان را به چنين بها نفروشند؛ اما در محافل خصوصي انگشت به دهانند از چنين تدبيري!
اما در اين بين عزيزاني هم جانب انصاف گرفتند و سعي کردند با رعايت حرمت سازندگان بهتحليل آن بپردازند
حال بنده حقير، بهعنوان مخاطبي کمابيش مطلع از جريانات رسانه و هنرمندي که تحت حمايت هيچ ارگاني نيست و براي فعاليت هنري هميشه با خزانه خالي و درهاي بسته مسوولين جهت توليد هنري مواجه بوده ميخواهم يک سوال طرح کنم؛
ظاهرا مبلغ زيادي در حمايت از ساخت اين سريال هزينه شده است؛ مبلغي که ميتوانست معيشت يک سال هنرمندان اين استان را تامين کند و امکان رشد و تعالي فرهنگي هنري ايجاد نمايد؛
با اين اوصاف معتقدم که بايد از دو زاويه به اين پروژه پرداخته شود، يک زاويه آن را بهعنوان يک اثر تلويزيونی و بدون توجه به اتفاقات حاشيهاي و مالي، آن را مورد نقد و بررسي قرار دهيم؛
زاويه ديگر ساخت اين سريال و نسبت آن با کرمانشاه و با توجه به اسپانسرشدن استان براي اين سريال جواب به اين پرسش که چه از دست دادهايم و چه بهدست آوردهايم؟!
درخصوص مواجهه با اثر بدون حواشي آن؛ سريال نون خ از فيلمنامهاي بدون ساختار منسجم و موضوعيت مشخص با خرده پيرنگهاي بيربط و غير مرتبط و ديالوگهاي ضعيف و غير کاربردي در پيشبرد يا آگاهيبخشي داستان؛ تيپسازي غير اساسي و بدون ضرورت در ارتباط با خرده پيرنگهاي سريال، بهگونهاي که اگر بسياري از آنها حدف ميشد اتفاقي نميافتاد و…
درخصوص کارگرداني، نداشتن ريتم درست و کاربردي، ميزانسن آشفته و بياساس، طراحي صحنه بسيار نازل و ابتدايي، بازيگرداني ضعيف -مخصوصا در ارتباط با بازيگران فرعي- و استفاده غير کاربردي موسيقي در متن سريال که براي پوشاندن ضعفها از آن استفاده ميشد و در خدمت متن اثر نبود. فرمت تصويربرداري با کيفيت و رزولوشن پايين و قاببنديهاي ضعيف و…
تمام اين مشکلات سطح اين سريال را تا حد يک سريال استاني درجه سه پايين آورده بود اما با تمام اين ضعفها توانست با ساخت آيتمهاي غير مرتبط مردم را بخنداند، چرا؟! چون ذائقه مردم خراب شده است و اين، محصول عملکرد مديران رسانهاي در طول ساليان متماديست…
حال زاويه ديگر براي پرداختن به اين سريال بهعنوان اثري که تحت حمايت مالي يا لجستيکي استان قرار گرفته و جواب به اين پرسش است که در قبال هزينهاي اين چنين، چه چيزي عايد کرمانشاه ميشود؟
براي رسيدن به غايت منظور، سازوکارسريال نون خ را بهعنوان يک اثر هنري در يک فرآيند پيامرساني مورد بررسي قرار ميدهيم.
در فرآيند پيامرساني سه عنصر فرستنده، پيام و گيرنده دخالت دارند. حال اگر فرآيند آفرينش يک اثر هنري و تاثيرات آن را در يک مثلث نشان دهيم، در يک زاويه فرستنده پيام (هنرمند و پديدآورنده) در زاويه ديگر گيرنده پيام (بيننده يا مخاطب) و در راس آن هم خود پيام (اثر هنري) قرار ميگيرد.
در اينجا مناسبت بين فرستنده (پديد آورنده هنر) و پيام (اثر هنري) را توليد و بين اثر هنری و مخاطب (گيرنده پيام) صرف يا بازخورد شکل ميدهد.
در حقيقت اگر بخواهيم مناسبات بين توليد يک اثر هنري و مصرف آن يا بهعبارتي مشاهده و خوانش آن اثر به واسطه مخاطب مورد بررسي قرار دهيم، بايد بهعوامل تعيينکننده آن مناسبات با عملکرد هر يک از آن عوامل و خاستگاه نظام نقادياش واقف باشيم.
به لحاظ اولويت تاريخي عامل سياسي مناسبت بين اثر هنري و مخاطب را تعيين ميکند و برايش چگونگي مصرف مهمتر از چگونگي توليد است.
در اينجا سريال مورد نظر (سريال نون خ) با هر شرايط و ويژگيهاي کمي و کيفي که پرداختن به آنها مجال و زاويه ديد ديگري ميطلبد، براي عامل سفارشدهنده يا اسپانسرها مهم نيست و آنچه حائز اهميت است بازخورد سياسي آنست که با توجه به داد و ستدهاي عامل توليد(پديدآورندگان سريال) و سفارشدهنده و اسپانسرها چگونگي و نحوه انتقال پيام حسابگرانه ميشود.
ادامه نقدی بر سريال نون خ :
قسمت يازدهم سريال در سکانس بازديد يکي از مسوولين، از مناطق زلزلهزده که با توجه به شکل و شمايل، نماد مدير ارشد استان بهنظر ميرسد، در صحنهاي رفتارهاي بدوي، سواستفادهگرانه و خواستههاي ابتدايي مردم زلزلهزده آن ناحيه، مقابل نگاه دلسوز، مهربان و حاکي از مسووليتپذيري آن شخص مدير به نمايش درميآيد که با صبر و متانت خاصي به خواستههاي بدوي آنها گوش ميدهد و در نهايت هم بهدليل خرابکاري و انفجاري كه مسبب آن داماد خانواده (مهيار) است با وضعي آشفته محل را ترک ميکند اما با سعهي صدر فراوان قول ميدهد که کمک کند.
حال ميخواهم بپرسم در اين سکانس چه پيامي دريافت ميشود؟! مديري فرهيخته که عليرغم وحشي و بدوي بودن مردم آن ناحيه، کمکهايش را از آنها دريغ نميکند… بازخوردش براي مردم غير بومي چيست؟ شايد بخندند… بله، به بدويت اين مردم ميخندند؛ اما بهقول فناندر هزلنويس نامدار يوناني ” گاهی خنده بی جا شر خطرناکی ست” .
در صحنه ديگر شخصي غير بومي که ظاهرا خباز و از طبقات فرودست مرکزنشين هست و براي کمک به مردم زلزلهزده آمده با وجود ارتباط احساسي که با يکي از دختران روستا پيدا کرده بهدليل تهديد و ترس از وحشيگري مردم روستا تصميم به فرار ميگيرد اما متوجه ميشود که دنده ماشين کنده شده و در صحنه ديگر يکي از زنان روستا از دنده بهعنوان ابزار مشته و لهکن استفاده ميکند و يا نشان دادن اينکه مهمترين داشته مردم اين ناحيه موي سر و سيبيلشان است و نسبت به آن تعصب خاصي دارند از طرفي آنها که داراي روابط شهري شدهاند مانند مهيار بهعنوان نماينده جوانان روستا و يا شخصي که توهم نمايندهشدن دارد کلاش و کلاهبردارند و…
همگي اين نماها و نمادها غير از دافعه هيچ جاذبهاي براي مخاطبين غيربومي ايجاد نخواهد کرد و پيامي غير از اين که هر کس به اين منطقه سفر کند با مردمي بدوي روبرو ميشود و آشفتهحال برميگردد، ندارد…
اما نشاندادن معضلات بدين شکل، چه معضلي را حل خواهد نمود غير از ترويج کلاهبرداري و رياكاري و بلاهت و عاديسازي ناهنجاريها در سريالهايي از اين دست بهرهاي در رشد و تعالي فرهنگ حاصل نگرديده…
در نهايت ميخواهم بدانم بدويت کجاست؟ بدويت در مردميست که رفتار و کردار و مناسبات ارتباطي ساده و ابتدايي آنها محصول شرايط، نبود امکانات آموزشي، نبود مديريت کارآمد و… است يا در مناسبات مديريتي و نگاه تحقير و توهين آميزيست که اينگونه رايج ميشود؟!
*هوشنگ حسینی مدرس سینما
فرهنگ بدوی یا بدويت نگاه – نقدی بر سريال نون خ – به نقل از هفته نامه نقد حال