کتاب صوتی قصر آبی نوشته لوسی ماد مونتگمری
مشخصات محصول
- زمان: 4:20 ساعت
- گوینده: شیرین سپه راد
- نویسنده: لوسی ماد مونتگمری
کتاب صوتی قلعه آبی داستانی به یاد ماندنی از لوسی ماد مونتگمری نویسنده کانادایی و خالق رمان آن شرلی است.
تهیه محصول
MP3-ZIP 120 مگابایت
کتاب صوتی قصر آبی نوشته لوسی ماد مونتگمری
مشاهده نقد و بررسی این کتابکتاب صوتی قلعه آبی The Blue Castle داستانی به یاد ماندنی از لوسی ماد مونتگمری نویسنده کانادایی و خالق رمان آن شرلی است.
داستان کتاب صوتی قلعه آبی
ماجرا در دهه 1920 در شهر خیالی دیروود واقع در انتاریو کانادا می گذرد .
داستان کتاب صوتی قلعه آبی داستان عاشقانه پیردختری 29 ساله به نام والنسی است که زندگی خشک و بدون عشقی داشته و تصمیم میگیرد این روند را تغییر دهد.
والنسی استرلینگ مجرد است و تمام زندگی خود را با مادر آزاردهنده و خانواده شایعه پراکنش گذرانده که با والنسی مانند یک کودک رفتار می کنند
او شرایط ناخوشایند خود را با خیال پردازی و رویای قلعه آبی و پناه بردن به کتاب های نویسنده مورد علاقه اش ، جان فاستر می گذراند.
هنگامی که والنسی از بیماری قلبی لاعلاج خود آگاه می شود،آنرا از خانواده اش پنهان می کند و در همان زمان متوجه می شود که هرگز در زندگی خود خوشحال نبوده است، بنابراین او علیه زندگی تلخی که خانواده اش همیشه به او تحمیل کرده اند عصیان می کند.
به آنها می گوید که دقیقاً چه فکر می کند و باعث می شود قبیله استرلینگ به این نتیجه برسد که والنسی ناگهان عقلش را از دست داده است.
والنسی تصمیم می گیرد از خانه مادرش نقل مکان کند و به عنوان خدمتکار و پرستار به خانه یکی از دوستانش به نام سیسی، که اکنون به شدت بیمار است،برود
سیسی و والنسی از کودکی یکدیگر را می شناختند، اما سیسی به دلیل داشتن فرزندی خارج از ازدواج و همچنین به خاطر پدرش، رورینگ هابیل مردی بی پروا و معمولاً مست، از جامعه طرد شده است
سیسی و والانسی یک اتاق مشترک دارند و دوستی گذشته خود را از سر میگیرند.
والانسی حقوق و پول خود صرف خرید لباسی با رنگ روشن میکند که خانواده اش در گذشته هرگز اجازه آنرا نداده بودند
او همچنین شروع به گذراندن وقت با بارنی اسنایت می کند، کسی که اغلب به عنوان یک دوست با سیسی ملاقات می کند، اما مردم شهر متقاعد شده اند که او جنایتکاری فراری ویا پدر فرزند نامشروع سیسی است
سیسی درست قبل از پایان زندگی، داستان زندگی و عشق خود برای به والنسی واعتراف میکند و در نهایت می میرد
خانواده والنسی از او انتظار دارند که به خانه برگردد و بزرگوارانه تصمیم گرفتند رفتار اخیر او را ببخشند. با این حال، او قصد ندارد به خانه برگردد. در عوض، او برخلاف عرف از بارنی خواستگاری میکند و به او اطلاع میدهد که در حال مرگ است و میخواهد از زمان باقیماندهاش لذت ببرد.
والنسی به بارنی اعتراف می کند که عاشق او شده است اما می گوید که انتظار ندارد او هم همین احساس را داشته باشد.
بارنی با والنسی ازدواج می کند و روز بعد مراسم ساده ای میگیرند.
خانواده والانسی وقتی متوجه میشوند که او با چنین مرد بدنامی ازدواج کرده است وحشت میکنند (اگرچه هیچ مدرک واقعی برای توجیه شهرت او وجود ندارد)، و آنها عملاً او را طرد میکنند.
بارنی، والانسی را به خانهاش در جزیرهای میبرد که والانسی آن را بسیار شبیه قلعه آبی رویایی خود می بیند
بارنی و والانسی گفتگوهای شگفت انگیزی با هم دارند و پیاده روی های طولانی در جزیره می کنند و او اغلب از کتاب های جان فاستر به او نقل قول می کند.
آنها کریسمس را جشن می گیرند و بارنی گردنبندی گرانقیمت با دانه های مروارید به والنسی هدیه می دهد.
درست زمانی که به پایان یک سال زندگیش که دکتر به او گفته نزدیک می شود، کفش والنسی در ریل قطار گیر می کند و نزدیک بود با قطاری که می آید کشته شود. بارنی او را نجات می دهد و جان خود را برای انجام این کار به خطر می اندازد.
پس از گذشت شوک حادثه، والانسی متوجه می شود که باید می مرد زیرا دکتر به او گفته بود هر شوک ناگهانی او را می کشد.
بارنی نیز از این تجربه حیرت زده می شود زیرا متوجه می شود که عاشق والنسی شده است، که به اعتقاد او به زودی باید به دلیل بیماری قلبی خود بمیرد.
او به جای اینکه به والنسی بگوید که چه احساسی دارد، به جنگل های محبوبش پناه می برد تا فکر کند.
والانسی تصور می کند که او را ترک کرده است، زیرا که از روی ترحم با او ازدواج کرده است، اکنون متوجه می شود که در ازدواجی که نمی خواهد گرفتار شده است.
والانسی به دکتر برمیگردد و متوجه میشود که او نامه ی مربوط به یماری قلبی کشنده را برای خانم استرلینگ فرستاده است، نه والنسی!
شخصیت های کتاب صوتی قلعه آبی
- والانسی جین استرلینگ ( خانواده او را به عنوان “داس” نام میبرند)
- بارنی اسنایت (نام مستعار برنارد اسنایت ردفرن)
- خانم فردریک استرلینگ (آملیا)، مادر والانسی
- عموزاده کریستین استیکلس، یکی از اعضای میانسال خانواده که با والانسی و مادرش زندگی می کند
- کوزین اولیو، پسر عموی والانسی که هم سن و سال اوست
- پسر عمو جورجیانا
- عمو بنیامین
- عمه آلبرتا و عمو هربرت
- عمه و عمو ولینگتون
- دکتر ترنت، دکتری که بیماری والانسی را اشتباه تشخیص می دهد
- سیسیلیا “سیسی” گی، دوست دوران کودکی والانسی
- آبل گی ، پدر سرکش سیسی گی
- ادوارد بک، مرد سالخورده ای که به والانسی پیشنهاد ازدواج می دهد
- اتل تراورس، زنی که بارنی قبلاً عاشق او شده بود
- دکتر ردفرن، پدر میلیونر بارنی