گذری بر زندگی و آثار اکهارت توله نویسنده کتاب نیروی حال
مقدمه
در زندگی امروز انسانها باید برای دمی آرامش تلاش بسیار کنند چرا که در این دنیای پرسرعت فرصتی برای آسایش نیست. آرامش چیست؟ چرا ما به آرامش روح نیاز داریم؟ آیا ذهن ما توان این را دارد که هر روز ما را غرق در نور و شادی کند؟ اکهارت توله، معروفترین شخصیت معنوی جهان پاسخ میدهد.
گذری بر زندگی و آثار اکهارت توله
دنیای امروز دنیایی پر از پیچیدگی است. در فضای پرغوغای امروزی انسان در چرخدندههای زمانِ پرشتاب و جهان صنعتی روز به روز به سمت افسردگی و از خودبیگانگی حرکت میکند.
گویی انسان من حقیقی خود را گم کرده و از حقیقت وجودیاش به دور افتاده است. به همین دلیل بسیاری از مردمان جهان به دنبال گوهر وجود میگردند. اما این جستوجو ممکن نیست مگر با همراهی معلمی آگاه:
قطع این مرحله بیهمرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
در این میان هستند کسانی که با شیوههای مختلف سعی در آموختن راه برونرفت و انتقال آن به دیگران دارند اما قطعاً همه متفقالقول هستند راه حقیقی را معلمی میتواند بیاموزد که خود، دقیقاً به سرچشمه دست یافته باشد و این دستیافتن تنها در صورتی ممکن است که آن معلم خود در میانۀ آن سردرگمی بوده و توانسته با شهود، راه خویش را یافته باشد.
اکهارت توله کیست؟
اکهارت توله Eckhart Tolle در شانزدهم فوریۀ 1948 در آلمان متولد شد. نام کوچک حقیقی او اولریش است اما او به احترام یکی از رهبران معنوی آلمان به نام «Meinster Eckhart» نام خود را به اکهارت توله تغییر داد. به علت تلفظ سخت فامیلی او، نامش را به تله، تول و تولی نیز ترجمه کردهاند.
والدین اکهارت توله در همان دوران کودکیاش از هم طلاق گرفتند به همین دلیل وضع روحی او بسیار بد بود و میگوید که در مدرسه بسیار گوشهگیر بوده است.
وی هنگامی که تنها 13 سال داشت به اسپانیا میرود تا با پدرش زندگی کند. پدر او اصراری بر تحصیل رسمی فرزندش نداشت برای همین اکهارت تقریباً در خانه و خودآموخته به مطالعۀ ادبیات، نجوم و زبانهای خارجی پرداخت.
وی در نوزدهسالگی به لندن مهاجرت و در دانشگاه همین شهر در رشتههای ادبیات، فلسفه و روانشناسی تحصیل کرد. او پس از فارغالتحصیلی به قصد ادامۀ تحصیلات تکمیلی در دانشگاه کمبریج ثبتنام کرد اما به دلیل شدت بحران روحی، کمی بعد انصراف داد.
آغاز زندگی جدید
نقطۀ عطف زندگی او در 1977 و در بیستونهسالگی رقم خورد؛ در شبی که از شدت افسردگی و میل به خودکشی از خواب پریده بود و متوجه شده بود که دارد جملهای را با خود تکرار میکند:
«من از خودم بدم میآید.»
احساس میکرد هیچ دلیلی برای ادامۀ زندگی ندارد و دنیا او را در هم پیچیده اما:
او میگوید که ناگهان در حالتی از شهود توجهش به جملهای که تکرار میکرد جلب شد؛ اگر من «I» از خودم «Self» بدم میآید پس اینها یکی نیستند. درواقع دو «من» وجود دارد که قطعاً یکی واقعی است و دیگری توهم.
او میگوید که با همین تفکر به خواب میرود و فردا وقتی از خواب برمیخیزد احساس میکند دنیایش عوض شده است. جهان شکلی دیگر به خود گرفته بود و زندگی شکوهی دیگر داشت.
او به مطالعه معنویات پرداخت و خود گفته است که از «انجیل»، «بودا»، «لائوتسه» و «مولوی» بسیار تأثیر گرفته است.
او چنان در این حالت غرق شده بود که به مدت دوسال تمام، با رها کردن شغل و خانه و هویت اجتماعی در پارکها مینشست و با این دید تازه به نظاره دنیا میپرداخت.
او پس از این مرحله تصمیم گرفت شغلی جذاب را پی بگیرد: آموزش و مشاوره معنویات بر اساس تجربۀ شخصی خودش! درعینحال او به چندین کشور سفر کرد و در نهایت سال 1995 ونکوور کانادا را برای زندگی انتخاب کرد.
انتشار اولین اثر
او در سال 1997 اولین و به تعبیری، مهمترین کتاب خود را منتشر کرد: نیروی حال (The Power Of Now) .
این کتاب که در سه هزار نسخه به چاپ رسید، اینک به بیش از 30 زبان ترجمه شده و بیش از 2میلیون نسخه از آن به فروش رفته است.
او تلاش میکند در ده فصل کتاب توضیح دهد که انسان در چنبرۀ گذشته و آیندۀ خود گیر افتاده و از زمان «حال» غافل شده است.
او در قسمتی از پیشگفتار میگوید:
«این کتاب عصارۀ آموزههای من را در بردارد. البته، من میکوشم آموزههایم را حتیالمقدور در ظرف کلمات بریزم و با افراد و گروههای کوچک و سالکان راه معنا در میان بگذارم.
این تلاش من در دهسال گذشته بوده است. میدانم که کلمات گنجایش همه چیز را ندارند.
میخواهم با همۀ وجودم تشکر کنم از همۀ آنهایی که شجاعت داشتند و خواستند که تحول درون خویش را تجربه کنند؛ آنهایی که پرسشهای جدی درافکندند و آمادۀ شنیدن پاسخهایم بودند.
اگر این آدمهای دوستداشتنی نبودند، این کتاب به زیور طبع آراسته نمیشد… من اطمینان دارم که این کتاب به دست تمامی کسانی خواهد رسید که خواهان دگرگونی بنیادی درون خویشاند.»
دربارۀ کتاب نیروی حال
توله در کتاب نیروی حال تجربۀ خود را با مخاطبان به اشتراک میگذارد.
در این کتاب از مفهومی به نام «روشنشدگی» استفاده میکند؛ روشنشدگی یعنی رسیدن به خویشتن حقیقی که برتر از نامها و نشانها است.
آدمی که به این مرحله نرسد خود را جدا از جهان حس میکند. گرچه این توهمی بیش نیست اما انسان را دچار ترس و خصومت بین بیرون و درون میکند. تنها راه نجات از این وضعیت توجه به زمان حال و رها کردن ذهن است.
ایدۀ او این است که انسان باید از ماندن در گذشته و ترس از آینده دست بکشد و در حال زندگی کند. او در جایی از کتاب میگوید:
«خوشبختترین مخلوق خواهی بود اگر امروزت را چنان زندگی کنی که گویی نه فردایی وجود دارد برای دلهره نه گذشتهای برای حسرت.»
نکتۀ جالب در روش اکهارت توله در کتاب این است که آموزش به معنی مصطلح کلمه نمیدهد. او از مخاطب میخواهد که به کشف و شهود درون بپردازد و خود راهش را بیابد.
این کتاب طرفدارانی هم در بین افراد معروف دارد اما شاید مهمترین شخصیتی که بهعنوان طرفدار با معرفی توله، نام او را بیش از پیش بر سر زبانها انداخت مجری و شخصیت فرهنگی معروف آمریکا اوپرا وینفری Oprah Gail Winfrey بود که در چندین برنامهاش توله به صحبت دربارۀ ایدههایش پرداخت.
اکهارت توله پس از موفقیت این کتاب، چند کتاب دیگر هم منتشر کرد. کتابهای او عبارتند از:
- نیروی حال
- جهانی نو (زمینی نو)
- سکون سخن میگوید
- تمرین نیروی حال
اکهارت توله در سال 2011 از سوی مرکز Watkinss Review به عنوان تأثیرگذارترین شخصیت معنوی جهان انتخاب شد.
گذری بر زندگی و آثار اکهارت توله : سخن آخر
بد نیست این یادداشت را با جملهای درخشان از این کتاب به پایان بریم:
« اگر کسی را در خیابان ببینی که با صدای بلند با خود حرف میزند حتماً میگویی دیوانه است اما حقیقت این است که او فرقی با تو ندارد. او بلند بلند حرف میزند و تو آهسته در ذهن خود مشغول به حرف زدن هستی.
ذهن تو دائماً در حال حرف زدن است، قضاوت میکند، مقایسه میکند، شکایت میکند، ارزیابی میکند.
این صداها ممکن است زنده شدن خاطرات گذشته یا خیالپردازی و نگرانی دربارۀ آینده باشد. این صدا، به ذهنِ شرطیشدۀ تو تعلق دارد. بنابراین، تو حال حاضر را از چشم گذشته میبینی و امور را بر اساس دادههای گذشته تفسیر میکنی. این صدا که صدای خود دروغین یا نفس است، دشمن اصلی توست.»