کتاب صوتی آن جا که پنچرگیری ها تمام می شوند

کتاب صوتی آن جا که پنچرگیری ها تمام می شوند

مشخصات محصول

خلاصه کتاب

کتاب صوتی آن جا که پنچرگیری ها تمام می شوند خوانشی با احساس از مجموعه داستانی به همین نام و شامل نه داستان کوتاه است.

تهیه محصول

خرید محصول مجازی
MP3-ZIP 33.11 MB
0 تومان
پس از خرید محصول فایل برای شما ارسال خواهد شد

کتاب صوتی آن جا که پنچرگیری ها تمام می شوند

کتاب صوتی آن جا که پنچرگیری ها تمام می شوند نوشته حامد حبیبی

هر جمعیت و هر دوره‌ای به سخنگو نیاز دارد تا به یک نسل تبدیل شود. سخنگویان هر نسل نویسندگان آن نسل‌اند، نویسندگانی که با نگاه ژرف‌شان لحظات از دست رفته و ترس‌های نسل‌شان را روایت می‌کنند به نسلی که به تاریخش بدهکار نیست.

کتاب صوتی آن جا که پنچرگیری ها تمام می شوند خوانشی با احساس از مجموعه داستانی به همین نام و  شامل نه داستان کوتاه است.

داستان‌هایی که اغلب وقایع‌ نگار فاجعه‌ اند، در فضایی رنگین، پرجوش و خروش و گهگاه طنز.

زبان داستان‌ ها امروزی و بازیگوش است که با آن روزمرگی آدم‌ های معمولی و ترس‌ ها و آینده نامعلومشان با طنزی تلخ بازنمایی می‌شود.

شاید این مجموعه بیان این حقیقت باشد که در دنیای امروز فقط ترس‌ ها هستند که واقعی‌اند.

پیش از این از «حامد حبیبی» مجموعه داستان دیگری تحت عنوان «ماه و مس» منتشر شده بود. و اکنون از این نویسنده جوان کتاب «آن‌ جا که پنچرگیری‌ها تمام می‌شوند» منتشر شده است.

در یکی از داستان‌های این کتاب به نام «شب در ساتن سفید» می‌خوانیم:

«…اگر به زیر خاک نمی‌رفت شاید چیزی از آن باقی نمی‌ ماند.»
«شاید.» و اضافه کرد: «عقیده داشته‌اند با نوشیدن از آن، قدرت حیوان به انسان منتقل می شود.»
مرد این را که گفت روی مبل دست کشید. بعد سرش را جلو برد و محو جامی فلزی شد که در پایین به سر عقابی می‌رسید با دو شاخ روی سرش که به عقب برگشته بود و پنجه‌ هایی که رو به جلو دراز کرده بود. سر عقاب به پایین خم بود و چشم‌ هایش حالتی داشت که انگار دارد به چیزی فکر می‌کند.

صاحبِ خانه چند گام بلند رو به زن برداشت و گفت: «واقعا که هیچ چیز برای زنِ خانه آرامش‌ بخش‌تر از کمد دیواری نیست.»

زن همان طور که از کمد دیواری چشم برنمی‌داشت، گفت: «آخ آره.»
مرد از روی مبل بلند شد و گفت: «شانسی که ما آوردیم این است که سلیقه‌ هایمان یکی است. » می‌ خواست بگوید شما خوش‌سلیقه‌ اید ولی نگفت تا فروشنده بو نبَرد که از خانه خوشش آمده.

صاحب‌ خانه که با دست دعوتشان می‌کرد به سمت دیگر خانه بروند جواب داد: «بهتر بود می‌گفتید خوش‌سلیقه‌ ایم. انتخابی که خوش‌سلیقه‌ ها می‌کنند مثل دستخط چپ‌دست‌ ها شبیه هم است. »
بعد یکدفعه ایستاد، برگشت و انگشتش را به سمت مرد تکان داد و خوشحال از این که کشف کرده، گفت: «تمدن‌های گمشده… اسمش همین بود، نه؟»

مرد سری به تأیید تکان داد. صاحب‌خانه که اعتماد به حافظه‌اش را به دست آورده بود، کف دستانش را به هم مالید: «از اول می‌گفتم صدایتان برایم آشناست، اطلاعات تاریخیتان هم که معلوم بود…»

با توجه به عدم تمایل نویسنده محترم کتاب برای انتشار این کتاب صوتی و برای رعایت حقوق مولف ، لینک دانلود از سایت حذف شده است.

 

کانال سلام صدابرای شنیدن آنلاین کتاب های صوتی به کانال تلگرام سلام صدا مراجعه فرمایید.اینستاگرام کتاب های صوتی سلام صدا

برای دیدن توضیحات و مشخصات کتاب های صوتی به اینستاگرام سلام صدا مراجعه فرمایید.

فاقد لینک دانلود

 خریداران این کتاب دیگر چه خریدند

مشاهده همه
دیدگاه ها

لطفا دیدگاهتان را بنویسید

ایمیل شما منتشر نخواهد شد

من ربات نیستم *در حال بارگیری کپچا پلاس ...

  1. afshinyareh
    12 اردیبهشت 1396

    داستان شب در ساتن سفید از کتاب صوتی آن جا که پنچرگیری ها تمام می شوند از همه جالبتر بود