کتاب صوتی زنان تروا نوشته ژان پل سارتر
مشخصات محصول
- زمان: 4:30 ساعت
- نویسنده: ژان پل سارتر
- مترجم: قاسم صنعوی
فایل صوتی تئاتر زنان تروا نوشته ژان پل سارتر برداشتی از اثر اوریپید (خالق تراژی مده آ)،بزرگترین اثر در ادبیات ضد جنگ جهان، 25 قرن پیش نوشته شده است.
تهیه محصول
MP3-zip 60MB
قبل از خرید بخش هایی از کتاب را بشنوید
کتاب صوتی زنان تروا نوشته ژان پل سارتر
مشاهده نقد و بررسی این کتابکتاب صوتی زنان تروا برداشتی از اثر اوریپید Euripides نوشته ژان پل سارتر، بزرگترین اثر در ادبیات ضد جنگ جهان، 25 قرن پیش نوشته شده است.
دوستداران تئاتر با بازسازی و بازآفرینی متون کهن نمایشی یونان چه روی صحنه و چه بر پرده سینما به خوبی آشنایی دارند.
درام های اشیل، سوفوکل و اوری پید از دوران باستان تا امروز بارها به روز شده و به روی صحنه رفته است.
درباره کتاب صوتی زنان تروا
ژان پل سارتر نویسنده معاصر فرانسوی نیز برای بیان پاره ای حرف ها و دغدغه های خود به اقتباس از یک نمایشنامه کهن یونانی به نام “زنان تروا” روی آورد و آن را با عناصر و مفاهیم دوران خود درهم آمیخت.
در متون تاریخی و ادبی یونان ماجرای ربوده شدن هلن همسر منلاس که بهانه ای برای انهدام شهر تروا می شود داستانی کهن و شناخته شده است.
ولی وقتی ژان پل سارتر به روزآمدسازی این ماجرا می پردازد و در خلال کلمه هایی که بر زبان شخصیت های تراژدی اوری پید می گذارد، از جنگ های استعماری سخن می گوید و از جنگ ویتنام به عنوان جنگی کثیف یاد می کند، سخنش معنایی دیگر می یابد.
کتاب صوتی زنان تروا برداشتی از اثراوری پید نوشته ژان پل سارتر، بزرگترین اثر در ادبیات ضد جنگ جهان، 25 قرن پیش نوشته شده است.
از آن زمان به بعد هیچ اثر ادبی، در توصیف رعب و وحشت و بیهودگیهای جنگ به پای زنان تروا نرسید.
کتاب صوتی زنان تروا ، نمایشنامهای که اوریپید در سال 415 پیش از میلاد بر صحنه تئاتر آتن برد.
در آن روزگار بسیار دور، مردی به روشنی دید که جنگ چیست و آنچه را دید در قالب نمایشنامهای بینظیر و تاثیرگذار عرضه کرد.
اوریپید یکی از سه تراژدینویس مهم عصر زرین درام یونان است که منتقدان قدیم و جدید، او را درامپردازی سنت شکن، نوآور و متعارف میدانند.
او در یکی از سالهای دهه 480 پیش از میلاد در بخش شرقی آتن، زاده شد. اطلاعات کمی از زندگی او در دست است.
نخستین نمایشنامه او، یک سال پس از مرگ آیسخولوس در سال 455 پیش از میلاد بر صحنه رفت و او مقام سوم را کسب کرد.
ژان پل سارتر (Jean Paul Sartre) برای بیان پارهای از حرفها و دغدغههای خود به نمایشنامهٔ کهن یونانی زنان تروا روی آورد و آن را با عناصر و مفاهیم دوران خود درهم آمیخت.
در متون تاریخی و ادبی یونان ماجرای ربوده شدن هلن، همسر منلاس، که بهانهای برای انهدام شهر تروا میشود، داستانی کهن و شناخته شده است؛ ولی وقتی ژان پل سارتر به روزآمدسازی این ماجرا میپردازد و در خلال کلمههایی که بر زبان شخصیتهای تراژدی اوری پید میگذارد، از جنگهای استعماری سخن میگوید و از جنگ ویتنام به عنوان جنگی کثیف یاد میکند، سخنش معنایی دیگر مییابد.
سارتر میگوید:
«امروزه ما میدانیم که جنگ یعنی چه: جنگ اتمی، نه غالبی به جا میگذارد نه مغلوبی. آنچه در سراسر نمایشنامه به طور روشن آشکار میشود همین است:
یونانیان تروا را ویران کردهاند، اما از این پیروزی خود سودی نمیبرند زیرا انتقام خدایان تمامی آنان را نابود خواهد کرد.
همان طور که کاساندر میگوید، هر انسان عاقلی باید از جنگ بپرهیزد، ولی نیازی به بیان این نکته نیست:
موقعیت اینان و آنان، به اندازۀ کافی شاهدی بر این ادعا است. من ترجیح دادهام که کلام آخر را پوزئیدون به زبان بیاورد: «شما همه خواهید مرد.»
بخشی ازکتاب صوتی زنان تروا میشنوید
آپولون خدای پشتیبان تمام هنرها، پسر زئوس و لئو و برادر آرتمیس است.
هرا، خواهر و نیز همسر زئوس، نسبت به لئو حسادت میورزید و همواره در تعقیب او بود
لئو جویای نقطهای آرام بود که بتواند در آنجا فرزند خود را به دنیا بیاورد، ولی هیچ یک از نقاط زمین حاضر به پذیرفتن او نمیشدند، چون از خشم هرا بیمناک بودند.
بالأخره جزیرهای متحرک موسوم به اورتیژی (Ortygie) یا آستریا (Asteria) او را پناه داد. بعدها، آپولون این جزیره را پاداش داد و نام دلوس (درخشنده) به آن بخشید.
آپولون را خدایی بسیار زیبا و بزرگ میدانستند و عشق بازیهای فراوان او همواره مورد وصف است. موسیقیدانهایی چون لینوس و اورفه در روایتهایی فرزندان آپولون معرفی شدهاند.
بنا به عقاید افسانهای، آپولون شیفته کاساندر (Cassandeer)، دختر پریام شد و به او وعده دارد که در ازاء محبتش او فن پیشگویی به او خواهد آموخت.
کاساندر پذیرفت، اما همان که پیشگویی را فرا گرفت از پذیرفتن عشق آپولون سر باز زد و آپولون به قصد انتقام، اعتماد مردمان را از او سلب کرد.
از این روست که هیچکس پیشگوییهای کاساندر را حقیقت نمیپنداشت. بنا به روایتی، آپولون با هکوب، زن پریام، نیز دارای رابطه عاشقانه بوده است. آپولون تنها به عشق زنان اکتفا نمیکرده، بلکه به پسران زیباروی نیز دل میباخته است.
روایتی است که آپولون به یاری پوزئیدون و هرا و آتنا، بر ضد زئوس توطئهای ترتیب داد و چون توطئه به ثمر نرسید، آپولون ناگزیر شد به خدمت پادشاه آن زمان تروا درآید و بردگی انسانها را بپذیرد.
آپولون در خدمت این سلطان مأمور بنای حصار شهر تروا شد و به یاری پوزئیدون حصار این شهر را بنا کرد.
فهرست مطالب کتاب صوتی زنان تروا
- مقدمه سارتر و تئاتر یونان
- صحنه اول: پوزئیدون وارد میشود
- صحنه دوم: پالاس، پوزئیدون
- صحنه سوم: هکوب، بعد زنان تروا
- صحنه چهارم: اشخاص صحنه قبل، تالتی بیوس
- صحنه پنجم: اشخاص صحنه قبل، کاساندر
- صحنه ششم: هکوب، همسرایان
- صحنه هفتم: هکوب، همسرایان، آندروماک، یکزن
- صحنه هشتم: اشخاص صحنه قبل، تالتی بیوس
- صحنه نهم: هکوب، همسرایان
- صحنه دهم: اشخاص صحنه قبل، منلاس، بعد هم هلن
- صحنه یازدهم: همسرایان، هکوب، بعد تالتیبیوس با پیکر آستیاناکس
- صحنه آخر: پوزئیدون
- اعلام و اساطیر
کتاب صوتی زنان تروا به مدت 4:30 در یک فایل زیپ به حجم 60 مگابایت برای دوستداران تئاترآماده دانلود است
در باره ژان پل سارتر
سارتر Jean-Paul Sartre در سال ۱۹۰۵و در فرانسه به دنیا آمد. پدرش ژان باپتیست سارتر افسر نیروی دریایی فرانسه بود و مادرش آنه ماری دخترعموی دکتر آلبرت شوایتزر معروف، برندهٔ جایزه صلح نوبل است.
پانزده ماهه بود که پدرش به علت تب زرد از دنیا رفت. پس از آن مادرش به نزد والدینش بازگشت.
پدربزرگش چارلز شوایتزر یکی از عموهای آلبرت شوایتزر در مدرسه به آموزش زبان آلمانی اشتغال داشت.
ژان در خانه زیر نظر او و چند معلم خصوصی دیگر تربیت شد و در خردسالی خواندن و نوشتن (فرانسه و آلمانی) را فراگرفت.
در کودکی چشم راستش دچار آب مروارید شد، به تدریج انحراف به خارج پیدا کرد و قدرت بیناییش را از دست داد. تا ده سالگی بیشتر خانه نشین بود ارتباط بسیار کمی با مردم داشت.
همانگونه که خود در کتاب “کلمات” دوران کودکیش را بیان میکند، کودکی تیزهوش اما گوشه گیر بود و سالهای کودکی را بیش از هرجا میان انبوه کتابها به خواندن آثار مهم ادبی و تاریخی گذراندهاست. پس از آن به مدرسه لیس هنری هشتم رفت.
دوازده سال بود که مادرش دوباره ازدواج کرد و با همسر جدیدش که یکی از دوستان قدیمی پدر ژان بود به شهر «لا روشل» نقل مکان نمود.این اقدام موجب نفرت سارتر از مادرش شد.
تا ۱۵ سالگی برای تحصیل به مدرسه یی در لا روشل رفت اما تحمل شرایط مدرسه و رفتارهای خشونت آمیز دانش آموزان دیگر برای او بسیار دشوار بود.
ژان در سال ۱۹۲۰ به یک مدرسه شبانه روزی در پاریس فرستاده شد.در آنجا با یکی از همکلاسیهایش به نام «پل نیزان» آشنا شد که این آشنایی به یک رفاقت درازمدت انجامید. نیزان در معرفی ادبیات معاصر به سارتر نقش بسزایی داشت.
در سال ۱۹۲۲ موفق به گرفتن دیپلم شد، پس از آن تصمیم گرفت به همراه «نیزان» در «دانشسرای عالی پاریس» در رشتهٔ آموزگاری ادامه تحصیل دهد.
۱۹۲۴ در امتحان ورودی از ۳۵ نفر قبول شده نهایی، رتبه هفتم را به دست میآورد.
به همراه نیزان دست به انتشار مجلهای در دانشسرا میزند.
چهار سال بعد در امتحانات نهایی رشته فلسفه مردود میشود.دلیل رد شدن نیز عقیده سارتر در مورد فلسفه بود.
او عقیده داشت «فلسفه فهمیدنی است، نه حفظ کردنی».
سال بعد در امتحانات نهایی جایگاه نخست نصیب سارتر میشود و سیمون دوبووار و ژان هیپولیت و پل نیزان مقامهای بعدی را کسب میکنند.
سیمون دوبووار، فیلسوف، نویسنده و فمینیست فرانسوی همراه و همدم مادامالعمر او بود.
آشنایی این دو به سال ۱۹۲۹ و زمان آمادگی دوبووار برای امتحانات فلسفه در سوربن بازمی گردد.
سیمون دوبووار دختر ناز پروردهای که تحت سلطه قرار دادهای مذهب کاتولیک بود بعد از آشنایی با سارتر شدیداً و عمیقاً به او دلبسته میشود و تا آخر عمر با او همراه میماند هر چند که این رابطه در سالهای پایانی عمر سارتر تا حدودی ضعیف میشود.
پس از اتمام تحصیلات در دبیرستانهای لوهاور و لیون به تدریس فلسفه پرداخت.
پس از مدتی تصمیم گرفت که برای کامل شدن تحقیقاتش در زمینه فلسفه راهی آلمان شود.با استفاده از یک بورس تحصیلی به آلمان رفت و در برلین به ادامهٔ تحصیل پرداخت.
در اینجا بود که آشنایی عمیقتری با آثار فیلسوفان بزرگی همچون مارتین هایدگر (فلسفه اصالت وجود یا اگزیستانسیالیسم) و ادموند هسرل (فلسفه پدیدار شناسی) پیدا کرد.
اما پس از چندی تاب تحمل حکومت نازی را نیاورد، به پاریس برگشت و کار تدریس فلسفه را دنبال نمود.
سارتر از کودکی در پی کسب شهرت بود.به همین دلیل به نویسندگی روی آورد. با این همه مدتهای مدیدی نوشتههایش یکی پس از دیگری از سوی ناشران بازگشت داده میشدند و او بدینخاطر نتوانست به آرزوی دیرینهاش جامه عمل بپوشاند.
اما در ۱۹۳۸ و با نگارش نخستین رمان فلسفیاش با نام تهوع به شهرتی فراگیر دست یافت.
بطور کلی دو دوره در زندگی حرفهای سارتر وجود داشت.
اولین دورهٔ زندگی حرفهای او دورهٔ پس از نوشتن اثر معروفاش، هستی و نیستی، بود و نوشتن رمان تهوع .
سارتر به آزادی بنیادی انسان اعتقاد داشت و باور داشت که «انسان محکوم به آزادی است.
در دومین دورهٔ حرفهٔ زندگیاش، سارتر بهعنوان روشنفکری فعال از نظر سیاسی شناخته میشد.
سارتر از طرفداران کمونیسم بود، هرچند که هرگز بهطور رسمی به عضویت حزب کمونیست درنیامد.
وی بیشتر عمر خویش را صرف مطابقت دادن ایدههای اگزیستانسیالیستیاش کرد.
سارتر معتقد بود که انسان باید خود سرنوشتاش را تعیین کند.
وی همچنین، مطابق با اصول کمونیسم، باور داشت که نیروهای اقتصادی-اجتماعی جامعه که از کنترل انسان خارج هستند، نقشی حیاتی در تعیین مسیر زندگی اشخاص دارند.
در سال ۱۹۶۴ جایزه ادبیات نوبل به سارتر تعلق گرفت، ولی او از پذیرفتن این جایزه سر باز زد.
از سال ۱۹۷۳ به بعد تقریبا تمامی قدرت بینایی خود را از دست داده بود و دیگر قادر به نوشتن نبود.
ژان پل سارتر در روز ۱۵ آوریل ۱۹۸۰ در سن ۷۵ سالگی در بیمارستان بروسه پاریس در اثر بیماری ریوی از دنیا رفت.
او تا پایان عمر یک چهره سرشناس جهانی باقیماند و خبر درگذشت او به سرعت در سراسر جهان پخش شد و حدود ۵۰ هزار نفر در پاریس در مراسم خاکسپاریش شرکت کردند، در حالی که بیش از ده سال از افول سارتر در فرانسه گذشته بود.
این مراسم پرجمعیت ترین تشییع جنازه یک فیلسوف در قرن بیستم بود؛از این نظر میتوان او را به ولتر – فیلسوف بزرگ عصر روشنگری فرانسه – تشبیه نمود.
خاکستر او در گورستانی در حوالی محل زندگی دوران پیری اش در محلهای از پاریس به خاک سپرده شد، جایی که ۶ سال بعد همسفر زندگی اش سیمون دوبووار به همراهش آرمید.
سه سال پس از مرگ سارتر، سیمون دوبووار کتابی با نام تشریفات خداحافظی در مورد مرگ وی منتشر کرد.
یک هفته بعد از مرگ سارتر روی جلد هفته نامه نوول ابزرواتور که سارتر به آن علاقه داشت و واپسین گفتگوهایش هم در آن منتشر شده بود، بر زمینهٔ سرمهای تیره تصویر درشتی از چهرهٔ سال خوردهٔ سارتر چاپ شد، و زیر آن با حروف سفید واپسین عبارت کتاب واژهها آمد:
تمامی یک انسان، از تمامی انسانها ساخته شده و برابر کل آنها ارزش دارد، و ارزش هر یک از آن با او برابر است.