کتاب صوتی یادداشت ها نوشته آلبرکامو
مشخصات محصول
- زمان: 22 ساعت
- نویسنده: آلبرکامو
در کتاب صوتی یادداشت ها در سه جلد مجموعه نوشته های کامو را پیرامون موضوعاتی مانند مرگ، زندگی، عصیان، آزادی، عدالت، پوچی، خوشبختی، سیاست، هنر ، تاریخ ، زن و مادرش ،
بخش هایی از کتاب های خودش و کتاب های مورد علاقه اش، یده رمانها و نمایشنامههای مختلف خواهیم شنید
تهیه محصول
MP3-ZIP 500 مگابایت
کتاب صوتی یادداشت ها نوشته آلبرکامو
در کتاب صوتی یادداشت ها در سه جلد مجموعه نوشته های کامو را در موضوعات مختلف آمده است.
در باره کتاب صوتی یادداشت ها آلبرکامو
موضوعاتی که آلبرکامو Albert Camus در مورد آنها اظهار نظر کرده بسیار گسترده است، برخی از این موضوعاتی که کامو در مورد آنها یادداشت نوشته عبارتند از :
- افکارش پیرامون مرگ، زندگی، عصیان، آزادی، عدالت، پوچی، خوشبختی، سیاست، هنر ، تاریخ ، زن و مادرش
- داستان کوتاه
- بخش هایی از کتاب های خودش و کتاب های مورد علاقه اش
- ایده رمانها و نمایشنامههای مختلف
- ترس و اضطراب ناشی از جنگ جهانی دوم
- مکالمات شخصی
کتاب صوتی یادداشت ها جهانبینی و دنیای نویسندهای را نشان میدهند که تا قبل از اینکه برنده جایزه نوبل ادبیات شود، دنیای خودش را کشف کرده بود.
اغراق نیست اگر بگوییم تمام هستی و دنیای آلبر کامو مادرش بود.
هنگامی که اعلام میکنند او برنده جایزه نوبل شده بلافاصله به مادرش زنگ میزند و در یادداشتهایش نیز این متن به چشم میخورد:
نوبل. احساس عجیب درماندگی و دلتنگی. در بیست سالگی، فقیر و برهنه، افتخار واقعی را شناختم. مادرم. (یادداشتها اثر آلبر کامو – صفحه ۵۸۸)
اما نوشتن از کتاب یادداشتها بسیار سخت است. برخی از قسمتهای کتاب در حالی که چند خط بیشتر نیستند بسیار عمیق و بازتابدهنده افکار نویسنده است.
برخی دیگر از یادداشتهای کامو برای خواننده قابل درک نیست و ممکن است حوصلهاش را سر ببرد.
در این میان طرحها و داستانهای کوتاه زیادی نیز به چشم میخورد که شبیه آن است که وارد زندگی شخصی نویسنده و افکار او برای نوشتن شده باشیم.
احتمالاً چیزی که بیشتر از همه توجه خواننده را جلب میکند عشق کامو به زندگی باشد.
هنگامی که کتاب را میخوانید تمام هستی را همراه با آلبر کامو تجزیه و تحلیل میکنید و درباره همهچیز سوال دارید. اما نهایتاً به این برمیگردید که بهتر است عاشقانه زندگی کنید و از آن لذت ببرید.
در همه لحظات ناامیدی، در سختیهای زندگی، در روزهای نفرتانگیز جنگ و در مواردی که پوچی بر شما غلبه میکند، کامو در کنار شماست تا بگوید همه اینها خود زندگی است و باید عاشق آن باشید.
باید عاشق دنیا و رنج حاصل از زندگی در این دنیا باشید. باید عاشق زمین، انسانها، تیرهروزی، دریا، تابستان و نور گرم آفتاب باشید.
ولی شاید ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که این یادداشتها به هیچ وجه زندگی شخصی نویسنده را نشان نمیدهد.
آلبر کامو در یادداشتهایش هیچ چیزی درباره عشقهای زندگیاش، فرزندانش، همکارانش، ناراحتی روزمره، ترسهایی که داشت و یا جزئیات خانههایی که در آن زندگی میکرد ننوشت.
کامو هرچند که بارها اشاره کرده که فیلسوف نیست اما میتوان افکار و نوشتههای او را در حد فیلسوفان بزرگ دانست.
او متفکری است که بر امید در عین نومیدی، بر خودسازی فردی و اندیشهی مستقل و بیشتر از همه بر زندگی و عشق به تک تک لحظات آن تاکید دارد.
در نهایت سوال مهمی که ممکن هم داشته باشید این است که این کتاب صوتی را چطور باید شنید؟
پیشنهاد ما این است که این اثر را در کنار دیگر آثار آلبر کامو مطالعه کنید.
این یادداشتها به ترتیب زمانی نوشته شده و بهتر است کتابهای کامو را نیز به همین ترتیب بخوانید تا با تحول فکری نویسنده آشنا شوید.
جملاتی از کتاب صوتی یادداشت ها
جملاتی از کتاب یادداشت ها
تاریخ، آسان برای اندیشیدن، ولی دشوار برای مشاهده، برای همهی آنهایی که با گوشت و پوست خودشان آن را تحمل میکنند.
«بیگانه»ی من در برابر کشیش زندان خود را توجیه نمیکند. به خشم میآید، و این چیزی کاملاً متفاوت است
نمیتوان رمان نوشت و طغیان نکرد.
تن در ندادن: همه راز در همین است. تسلیمنشدن، خیانتنکردن. همهی سرکشیام مرا در این راه یاری میدهد، مرا به جایی میرساند که دوباره به عشقم میپیوندم، به شور دیوانهوارم برای زیستن که معنایی به روزهایم میدهد.
تکلیف همهچیز را روشن میکنی. همهچیز سرراست و ساده است. اما بعد رنج بشری وارد قضیه میشود و همهی طرحها را به هم میریزد
نباید خود را از دنیا جدا کرد. اگر زندگیمان در نور خورشید بگذرد، حرامش نکردهایم.
شادم یا ناشاد؟ سوال مهمی نیست. بس که با شوری دیوانهوار زندگی میکنم
آزادی یعنی اینکه حق داشته باشی دروغ نگویی.
سرانجام، آزادی را برگزیدم. زیرا حتی اگر عدالت محقق نشود، آزادی باز قدرت اعتراض علیه بیعدالتی را حفظ میکند و امکان ارتباط را محفوظ میدارد.
هدف طغیان آرام کردن انسانهاست.
همیشه برای بزدلی فلسفهای هست.
چرا من هنرمندم و نه فیلسوف؟ چون بر حسب کلمات میاندیشم نه بر حسب ایدهها
چگونه میتوانیم زندگی کنیم اگر چند دلیل موجه برای نومیدی نداشته باشیم!
پاسخ به سوال مربوط به ده کلمهی مورد علاقهام: «دنیا، رنج، زمین، مادر، انسانها، بیابان، شرف، تیرهروزی، تابستان، دریا.»
سالیان سال خواستم بر طبق اخلاق همگان زندگی کنم. خودم را مجبور کردم مثل همه زندگی کنم، شبیه همه باشم. هرچه را برای اتحاد لازم است، گفتم، حتی وقتی خودم را جدا احساس میکردم. و در انتهای همهی اینها، فاجعه بود.
گاهی خودم را متهم میکنم که قادر به دوستداشتن نیستم. شاید این حقیقت دارد، اما من قادر بودم چند تنی را برگزینم و وفادارانه بهترین بخش وجودم را، هرچه میکردند، برای آنها نگه دارم.
تراژدی این نیست که تنها باشی، بلکه این است که نتوانی تنها باشی. گاهی آمادهام همهچیزم را بدهم تا هیچ پیوندی با جهان انسانها نداشته باشم. ولی من بخشی از این جهانم و شجاعانهتر این است که آن را و همراه با آن تراژدی را بپذیرم.
در کدامین لحظه زندگی به سرنوشت بدل میشود؟ در زمان مرگ؟ اما مرگ سرنوشتی برای دیگران است، برای تاریخ و برای خانوادهی شخص. از طریق آگاهی؟ اما این ذهن است که تصویری از زندگی همچون سرنوشت خلق میکند و نوعی پیوستگی و انسجام به آن میدهد، پیوستگی و انسجامی که در خود زندگی نیست. هر دو مورد توهم است. نتیجهگیری؟ سرنوشتی در کار نیست؟