کتاب صوتی شبهای روشن نوشته فیودور داستایفسکی
کتاب صوتی شبهای روشن از اولین داستانهای کوتاه فیودور داستایفسکی است که گفته می شود تنها راه شناخت درست دنیای داستایوفسکی از طریق این داستان نه چندان طولانی است.
داستانی درباره عشق و طبیعت انسانی؛ داستانی درباره جوهره حقیقی رمانهای بزرگ داستایوفسکی بدون پیرایههایی که نویسنده بعدها به آنها افزود.
کاراکترهای آثار داستایوفسکی معمولا اهل حرف زدن هستند. خطابههای بلند و طولانی جزء جدانشدنی از بیشتر داستانهای او هستند. این خطابههای بلند هر چند عموما حامل بار اصلی اندیشه داستایوفسکی در آثارش هستند اما در فضای داستانی معمولا کارکرد دیگری دارند.
صحبت های بلند فلسفی شخصیتهای داستایوفسکی حکایت از عجز شخصیتهای او در ارتباط گرفتن با یکدیگر دارد. این خصیصه به خوبی در شبهای روشن هم قابل مشاهده است.
داستان کتاب صوتی شبهای روشن درباره مردی ناشناس است که از زاویه دید اول شخص حکایت ملاقاتش با زنی به اسم ناستنکا در خیابانی در پترزبورگ را بازگو میکند.
داستان کتاب شب های روشن White Nights ، داستان پنج شب و یک روز است که فقط بخش آخر در روشنای صبح رخ می دهد و مابقی داستان در شبهایی تعریف می شود که ملاقات بین مرد ناشناس و ناستنکا رخ می دهد و راوی توانایی زیستن در روشنای روز را به مدد عشق بازیافته است.
راوی این داستان هم مانند بسیاری از داستانهای نویسنده شبح بدون نامی است که در سیاهی شب سرگردان است. شبح سرگردانی با همان هذیانها و ماخولیای آشنایی که از شخصیتهای داستایوفسکی به یاد داریم. شبحی که با دیوارها و سنگها آسودهتر ارتباط میگیرد تا با آدمها.
دخترک داستان به سادگی و صراحت از دل بستنش به مستأجر سابق خانه مادربزرگش و انتظار یک ساله برای بازگشت او سخن میگوید اما راوی با آنکه از همان آغاز به وضوح به دختر دل باخته است نمیتواند آن را بیان کند چرا که از ابتدا به دختر متعهد شده است تا حرفی از عشق به میان نیاورد، عشقی که سرانجام در پاره چهارم به زبان میآید.
داستان کتاب صوتی شب های روشن اثر داستایفسکی حاکی از رنج و تلخی احساساتِ عاشقانه یکطرفه، دوستی و خسران میان دو غریبه سرگردان و بیقرار است که در جوار هم موقتا به آرامش خاطر میرسند.
کتاب صوتی شبهای روشن با دو خوانش متفاوت با صدای خانم و آقا به مدت 2:40 ساعت در دو فایل زیپ مجزا تقدیم علاقمندان میگردد
در پاره آخر کتاب میخوانیم:
شبهای من با فرارسیدن صبح به پایان رسیدند.
او در رویاهایش مردمی جدید را در شهری دیگر فرامیخواند؛ مردمی که هنوز وجود ندارند اما تدریجاً از خلال ساخت یک زمین جدید آفریده خواهند شد.
رویابین (راوی داستان) صرفا یک موجود خیالباف نیست که از واقعیت بیخبر و منزجر باشد و هرچند شاید کلمهها و زبان مشابهی بین او و همسایهاش وجود داشته باشد اما صدای رویابین را تنها رویابینی دیگر درخواهد یافت که چه بسا به زبانی دیگر، سرزمینی دیگر یا دورانی دیگر تعلق داشته باشد.
نیچه تقریباً در همان دوران حیات فیودور داستایفسکی اما کمی دیر او را کشف میکند و با ستایش از او یاد میکند:
فیودور داستایفسکی تنها روانشناسی است که من از او چیزی آموختهام: آشنایی با او نیکبختی بزرگ زندگی من بود.
دانلود کتاب صوتی ابله
دانلود کتاب صوتی برادران کارامازوف
دانلود کتاب صوتی مجموعه آثار داستایفسکی