کتاب صوتی جنبش بابک اللهیار خلعتبری ، عباس زارعی مهرورز
مشاهده نقد و بررسی این کتابکتاب صوتی جنبش بابک خوانشی از کتاب جنبش بابک نوشته خلعتبری ،مهرورز
گفت و گو با عباس زارعی مهرورز به بهانه انتشار کتاب جنبش بابک و کتاب صوتی جنبش بابک :
علیه بابک با اتهام خرمدینی تبلیغات زیادی شده ،او مسلمان بود اما اسلام او غیر از اسلام رسمی حکومت و گرایش علوی و شیعی داشت.
پس از گذشت حدود 50 سال از انتشار کتاب صوتی جنبش بابک اثر زنده یاد «سعید نفیسی»، سرانجام کتاب مستقلی در خصوص قیام بابک خرمدین با نام جنبش بابک تالیف عباس زارعی مهرورز و دکتر الهیار خلعتبری توسط انتشارات دانشگاه شهید بهشتی به چاپ رسید.
دکتر الهیار خلعتبری ، استاد تاریخ و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی و عباس زارعی مهرورز استاد تاریخ و عضو هیات علمی دانشگاه بوعلی سینای همدان است.
زارعی مهرورز کتاب صوتی جنبش بابک را ابتدا به صورت پایاننامه دانشجویی دوره کارشناسی ارشد زیر نظر دکتر خلعتبری ارایه کرده بود و در حال حاضر، مشغول تدوین پایاننامه دوره دکتری است.
گفت و گوی زیر برای شناخت بیشتر جنبش بابک با وی صورت گرفته است.
آیا واقعا همانگونه که مصطلح شده، جنبش بابک نسبتی با خرمدینی دارد؟
* چطور شد که به جنبش بابک خرمدین علاقهمند شدید؟
چون احساس میکردم حقیقت این جنبش تحریف شده است.
ایرانیها از منظر ملیگرایی به آن نگریستند و نتوانستهاند بسیاری از جنبههای جنبش را به خوبی مشاهده کنند.
غربیان نیز چون تاریخ ایران را به عنوان کشوری بیگانه مطالعه میکنند، نتوانستند جنبش بابک را به طور دقیق بررسی کنند.
احساس کردم این جنبش نیاز به بررسی دوباره دارد. از همان دوران دانشجویی، سال 1366، شروع به فیشبرداری کردم.
شخصا علایق ملی زیادی داشتم و تاریخ ایران را مطالعه میکردم و به جنبههای ملی توجه بیشتری داشتم.
اما برای نوشتن یک کار علمی لازم بود جنبههای ملیگرایی را کنار بگذارم.
در مطالعه این جنبش متوجه شدم مهمترین اتهامی که به بابک خرمدین وارد میکردند، مربوط به خرمدینی وی است.
خرمدینی شناسه جنبش بابک شده بود.
از این رو، ابتدا روی خرمدینی کار کردم: از چه زمانی شروع شده؟ در چه منابعی آمده؟
چگونه و برای چه کسانی به کار رفته است؟
در حین بررسی منابع متوجه شدم که کلمه خرمدینی فقط منسوب به بابک نیست ،این کلمه را به کسان دیگری هم حتی پیش از بابک منسوب کرده بودند.
اما این واژهای است که در دوره اسلامی به کار رفته و نخستین کاربردش در منابع حدودا مربوط به سال 118 قمری است و به «عماربن زید عباسی» یا «عماربن یزید عباسی»، از مبلغان عباسیان در دعوت علیه امویان اطلاق شده بود.
چون وی دعوت علوی آشکار کرد و سیاست دعوت خود را از عباسیان به نفع علویان تغییر داد، او را به اباههگری، یعنی ترک واجبات و انجام دادن اعمال حرام، متهم کردند و در مورد او گفتند که مذهب خرمدینی آشکار کرد.
کتاب تاریخ طبری مفصل درباره عمار توضیح میدهد.
در کتاب «البدا و التاریخ» هم که آن را دکتر شفیعی کدکنی با عنوان «آفرینش و تاریخ» ترجمه کرده، ادامه داستان عمار آمده است.
پس از جنبش بابک خرمدین هم این انتساب وجود داشته است.
حتی در دوره مغول، به جنبشی خرمدینی اشاره می شود.یعنی مغولها هم از این اتهام استفاده کردند.اما امروزه هیچ نشانی از آن نمیبینیم.
* بعضی عقیده دارند که خرمدینی ادامه قیام مزدک است. نظر شما در این مورد چیست؟
در بررسیهایم ناچار شدم ابتدا قیام مزدک و عقاید مزدک را بررسی کنم که آن را در مقالهای باز هم با همکاری دکتر خلعتبری نوشتم و در شماره 27 پژوهشنامه دانشکده ادبیات دانشگاه شهید بهشتی به چاپ رسید.
در پژوهش بر جنبش مزدک به منابع گوناگونی مراجعه کردم، حتی یک نسخه خطی پیدا کردم به نام «فُسطاط العدله فی قواعد السلطنه» که تاکنون کسی از آن اطلاع نداشت.
برای بررسی دقیقتر این جنبش، روایات را تقسیمبندی کردم.
روایاتی را که از زبان مزدک بود، جدا کردم و متوجه شدم در هیچ کدام از این روایاتی که به مزدک منسوب است، اشارهای به اشتراک زنان و اموال نمیشود و این اتهامی بود که از سوی دستگاه شاهنشاهی ساسانی به آنها وارد شده بود.
انوشیروان به شکل نامتعارفی به قدرت رسیده بود و او در واقع مزدک را سرکوب میکند.
قیام مزدک در دوره قباد بود و قباد تا آخرین لحظه عمر خود به مزدک وفادار ماند.
در حالی که در منابع ساسانی که به طور غیر مستقیم در منابع اسلامی از آنها یاد شده، گفته میشود که قباد در اواخر عمر پشیمان شد و دستور کشتار مزدکیان را داد و این کشتار مزدکیان با آغاز به قدرت رسیدن انوشیروان همزمان میشود.
به همین دلیل، ابهامی پیش میآید که آیا قباد آنان را کشته یا انوشیروان.
خاورشناسان چنین تحلیل میکنند که قباد از حمایت مزدک پشیمان میشود و قدرت را به فرزند سومش خسرو که بسیار مورد علاقهاش بود، واگذار میکند.
قباد هم زندانی میشود.
در بعضی منابع، از جمله «تجاربالامم» آمده که قباد را کشته و انوشیروان به قدرت رسید.یعنی به قدرت رسیدن انوشیروان حالت کودتا دارد.
اصلاحات مزدک شکل دینی نداشته چون در آن جامعه به شدت سنتی دوره ساسانی امکان تغییر دین و مذهب وجود نداشته که مزدک بتواند چنین ادعایی کند و عامه مردم هم از او حمایت کنند.
بنابراین، آیینی به نام آیین مزدک وجود خارجی ندارد بلکه طرفداران قباد و اصلاحات اجتماعی و اقتصادی یا به عبارتی مخالفان منافع بزرگان و روحانیان زردشتی به مزدکی مشهور شدند.
در دوره اسلامی هم عباسیان متوجه شدند که میتوانند از عبارت «مزدکی بودن» به عنوان انگ علیه جنبشهای ایرانی استفاده کنند.
لذا در مورد تمام جنبشهای ایرانی، انتسابی به مزدک هست.
حتی افشین را به این متهم کردند که کتاب مزدک را دارد، در حالی که او خود علیه بابک جنگید و منتسب به دربار خلافت بود و با برادران و پدرش هم ناسازگاری داشت، در دستگاه مامون بود و در دوران معتصم در برابر عناصر ترک و عرب درخشندگی زیادی پیدا کرد.
با این حال چنین اتهامی علیه او هم به کار رفت. در دوره اسلامی، این اتهام را به خیلی از افراد منتسب میکنند، از جمله به برخی طرفداران خلافت عباسی، خود مأمون هم بنا بر برخی متون تاریخی، به مسلمان نبودن متهم شد.
* آیا خرمدینان هم پیرو مزدک بودند یا این هم انگی است که به آنان زدهاند؟
کتابی از طرفداران بابک خرمدین و به طور کلی، همه جنبشهای ایرانی نداریم.یکی از مباحث تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی این است که تمام روایات از طرف دستگاه خلافت نوشته میشود.
البته قصد ندارم وقایعنگاران را جیرهخوار خلافت عباسی قلمداد کنم، آنان مجبور بودند مطالب خود را از جایی برداشت کنند و اطلاعات فقط از آرشیو خلافت به دست میآمد.
حکومت هم بسیاری از اطلاعات را حذف میکرد.چون اطلاعات راجع به جنبشها را از طریق گزارشهای جنگی داریم.
فرماندهان لشکریانی که علیه جنبشهای ایرانی گسیل میشدند، خبرهایی به مرکز میفرستادند.این خبرها اساس اطلاعات درباره جنبشهای ایرانی شد.
در مورد بابک هم تمام جزییاتی که از او میدانیم، بیشتر شرح جنگهاست نه شرح عقاید.
مستندات زیادی در کتاب آوردهام که نشان میدهد وقتی در منابع اسلامی، کلمه «کافر» را به کار میبرند، منظور خارج شدن
شخص از همه دینها نیست، منظور غیر مسلمان است.منظور از کلمه «زندیق» هم مخالفان سیاسی حکومت است و کسانی که بر خلاف عرف اجتماع کار میکنند.
اما اینکه میگویند خرمدینی ادامه آیین مزدکیان است، من اساسا وجود آیین مزدکی را قبول ندارم.
مزدک آیینی نیاورده است.در بررسی خرمدینی هم متوجه شدم این نام دقیقا یک اتهام است که از جانب خلافت عباسی صادر میشود.
* یعنی خرمدینان آیینهای دینی خاصی نداشتهاند؟
خیر. فقط یک مبارزه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بوده است.بابک اقدامهای اسلافش را که در همان منطقه آذربایجان و کلیبر میجنگیدند، ادامه داده بود.
دستگاه خلافت سلسله نسب بابک را تحریف میکند. مطابق این گزارش، پدر بابک دورهگردی به نام عبدالله و مادرش یک چشم بوده که مادر واقعیاش هم نبوده است.
زن دورهگردی بوده که او را هرزه مینامیدند.پدرش به زبان قبطی صحبت میکرد.
عربهای آن زمان به اعراب پست لفظ قبطی اطلاق میکردند. به این ترتیب، خلافت میکوشید سلسله نسب بابک را از ایرانی خارج و او را به پستترین طایفه از اعراب منتسب کند.
با این روایات، میخواستند نسب بابک را پایین بیاورند.
طبق بررسی من، بابک به راحتی بعد از «جاویدان بن شهرک» یا «جاویدان بن سهر» یا «سهرک» به قدرت میرسد و با ذکر دلایلی، به این نتیجه رسیدم که جاویدان میتواند پدر واقعی بابک باشد.
چون سلسله نسب بابک را هم تحریف کردند.بابک را در سلسله نسب در عقاید، در کشتار مسلمانان، در همه چیز متهم میکنند.
روایت میشود که بین 200 تا 500 هزار نفر از مسلمانان با شمشیر بابک و پیروانش کشته شدند.
از نظر منابع، این نشاندهنده کینه شدید بابک نسبت به مسلمانان است.اما متعارفترین و قدیمیترین منبعی که درباره بابک مطلب دارد، کتاب «اخبار الطوال» است.
نویسنده آن، ابوحنیفه احمدبن داود دینوری متوفای سال 282 هجری است و احتمالا در دوره جوانی یا نوجوانی بابک را درک کرده است.
او هیچ توهینی نسبت به بابک نمیکند و میگوید از فرزندان فاطمه دختر ابومسلم است.
این روایت در منابع دیگر نیامده و احتمالا روایتی است که خود بابک ساخته و میخواسته نسبش را به ابومسلم برساند.
چون جنبشهای ایرانی همه خود را خونخواه ابومسلم میدانستند که به ناحق به دست عباسیان کشته شده بود.
اما آیا فاطمهای بوده که دختر ابومسلم باشد، اطلاعی نداریم.ما حتی اسم ابومسلم را هم به طور دقیق نمیدانیم.ابومسلم کنیهاش است.
کینه و عداوتی که در دستگاه تبلیغاتی خلافت عباسی وجود داشت، علیه جنبشهایی نمود بیشتری یافت که تاثیرگذاری اجتماعی و سیاسی بیشتری داشتند.
به همین دلیل، تبلیغات علیه بابک خیلی بیشتر است تا علیه مازیار، اما چرا علیه ابومسلم تبلیغات نکردند؟
تا آنجا که توانستند روایات مربوط به ابومسلم را نابود کردند اما اطلاعاتی که مانده، چون سینه به سینه گشته به صورت افسانه درآمده، مردم ابومسلم نامهها نوشتند و این مساله از دست خلافت خارج شد.
ابومسلمنامهها چندین قرن وجود داشتند و نسخههای خطی زیادی هم به دست ما رسیده است.اما علیه بابک با اتهام خرمدینی تبلیغات زیادی شد.
اما به نظر من، اصولا در ربع اول قرن سوم هجری، غیرمسلمانان نمیتوانستند به این وسعت علیه خلافت عباسی در سرزمینی اسلامی قیام کنند.
آیا پس از گذشت حدود 180 سال از گسترش اسلام در سرزمین ایران امکان بروز یک جنبش ضداسلامی در این منطقه وجود داشت؟
آن هم منطقهای که نزدیک به قلمرو خلافت (خراسان) بود.
*پس به نظر شما بابک هم مسلمان بود؟
بله، مسلمان بود اما اسلام او غیر از اسلام رسمی حکومت بود.احتمال میدهم که گرایش علوی و شیعی داشته است.
اصولا ارایه دین جدید بسیار دشوار است.در «مروج الذهب» آمده است که اسم اصلی بابک، «حسن» است و مروج الذهب یکی از منابع معتبر درباره بابک است، نوشته مسعودی.
اسم برادرش هم در همه منابع «عبدالله» آمده است.این یکی از اشتباههای بزرگ دستگاه خلافت بوده که نام برادرش را تغییر ندادهاند.
«بابک» هم در واقع «پاپک»به معنی «پدر» و لقبی است که به بابک داده بودند.
مسعودی اطلاعات خود را از اخبار بغداد نقل میکند و اطلاعات او به زمان بابک یا چند سالی پس از او مربوط میشود.
نامهای حسن و عبدالله کاملا نامهایی اسلامی است.
* صرفا آیا در این مطالعه از منابع عربی و ایرانی استفاده کردید؟
خیر. من منابع را تقسیمبندی کردم. منابع کلاسیک، منابع کهن، منابعی که در زمان وقوع حادثه یا پس از حادثه نوشته شدند و
به فراخور کار میتوانند به عنوان منابع دست اول و دست دوم تلقی شوند.
به تمام منابع چه فارسی و چه عربی و نیز تحقیقات جدید پژوهشگران غربی و ایرانی مراجعه کردم.
از جمله این منابع میتوان به کتاب جنبشهای ایرانی دکتر صدیقی اشاره کرد و نیز مقالات بابک، افشین، مازیار در دانشنامه ایرانیکا و چند مقاله و کتاب دیگر.
روی هم به حدود دویست منبع مراجعه کردم و در فصل اول کتاب به بررسی و نقد منابع پرداختم. از منابعی هم که اصل آنها به دست ما نرسیده، یاد کردهام.
مثلا محمدبن اسحاق ندیم (ابن ندیم) در «الفهرست» از کتاب «اخبار بابک» اسم میبرد که منبع او بوده است.
اخبار بابک کتابی است علیه بابک نوشته فردی از قبیله ابن تمیم، به دستور خلیفه در همین کتاب است که مادر بابک را یک چشم خوانده است.
ادامه داستان را مطهر مقدسی در کتاب البدا و التاریخ آورده است.
طبق این داستان، نسبت ناروایی به پدر و مادر بابک داده میشود و ذکر شده که مردمان آبروی آنها را بردند، موی زن را کشیدند و مرد را وادار کردند با زن ازدواج کند.
این روایت کاملا ساختگی است و روایات ساختگی دیگر که در اخبار بابک آمده است.
* چرا پیروان بابک را سرخ جامگان میگفتند؟
جنبشهای ایرانی هر کدام نمادی داشتند. نماد علویان رنگ سبز و عباسیان رنگ سیاه بوده است.
بابک خرمدین و پیروانش رنگ سرخ را به چند دلیل انتخاب میکنند: یکی آنکه مخالف رنگ سیاه باشد، دوم آنکه نشان پرچم خونخواهی ابومسلم است.
انتخاب این رنگ به آن معنا نیست که آنان همه رنگ سرخ پوشیده بودند.
سرخ جامگان ترجمه اشتباه «محمره» است.محمره به معنی پوشش سرخ نیست و به کسانی اطلاق میشود که نماد آنها رنگ سرخ است.
«مبایضه» را هم به سپید جامگان ترجمه کردهاند، کسانی که نماد آنان رنگ سفید است و از اینرو، نتیجه گرفته بودند که آنها طرفدار آیین زردشتاند.
در حالی که چنین نبوده است.نمادهایشان و در واقع پرچم آنان با هم فرق میکرده است.
* آیا در مورد بابک پژوهش مستقل دیگری به جز کار زندهیاد سعید نفیسی انجام شده بود؟
در ایران، خیر. البته رمانی تاریخی به نام «بابک» نوشته جلال برگشاد هست.
در کتابهای تاریخی مربوط به قرون نخستین اسلامی هم به بابک خرمدین اشاره شده، مثل کتاب دو قرن سکوت اثر زندهیاد عبدالحسین زرینکوب .
کتاب صوتی جنبش بابک جزو اولین کتابهایی بود که محققانه درباره جنبشها نوشته شد و بعدها، پس از اصلاح گرایشهای ملیگرایی آن، با عنوان تاریخ ایران پس از اسلام منتشر شد.
همچنین در کتاب دکتر غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی و مذهبی ایران و کتاب بر تولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی ، به زبان آلمانی، به جنبش بابک خرمدین نیز پرداخته شده است.
ما تاکنون کتاب مستقلی در مورد بابک خرمدین به صورت تحقیقی، با رعایت روش و اسلوب تاریخی و با بیغرضی نبوده است.
من اعتقاد دارم که کتاب حاضر، جنبش بابک ، با بیغرضی نوشته شده و در مقام مدافعه از بابک یا علیه او نیست.
البته در هر فصلی، نتیجهگیری تاریخی صورت گرفته است. سعی کردیم تمام قسمتها اسلوب علمی داشته باشد.