زندگی و آثار گابريل گارسيا ماركز
گابريل گارسيا ماركز نویسنده کلمبیایی با خلق یکی از مشهورترین آثار ادبی به سبک رئالیسم جادویی یعنی رمان صد سال تنهایی برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1982 شد، در ادامه مطلب زندگی و آثار گابريل گارسيا ماركز تقدیم علاقمندان میگردد
زندگی و آثار گابريل گارسيا ماركز
گابريل گارسيا ماركز Gabriel García Márquez در سال 1928 در کلمبیا به دنيا آمد. از آنجا كه پدر و مادر ش، فقیر بوده و توانایی تامین معاش او را نداشتند، پدر بزرگش طبق سنت رايج آن زمان، مسئوليت پرورش او را بر عهده گرفته و در شهر فقیر آراکاتاکا در شمال کلمبیا بزرگ کردند
گابريل شيفته همنشينی و گفتگو با پدربزرگ و داستانهای خرافاتی مادر بزرگش شده بود.
بذر آينده شغلی وی در جريان جنگهای داخلی سال 1928و رويداد “كشتار موز Banana Massacre ، باورهای سرسختانه خرافی مادر بزرگ، رفت و آمد عمههای كهنسال و دختران نامشروع پدربزرگ كاشته شد.
زمانی كه او هشت ساله بود، پدربزرگش درگذشت. نابینایی مادر بزرگش هم روز به روز بیشتر میشد و از این رو، به سوكره Sucre رفت تا با خانواده ی خود زندگی كند؛ جایی كه پدرش به عنوان یك داروساز تجربی سرگرم كار بود.
پس از ورودش به “سوكره”، تحصیلات رسمی خود را آغاز كرد. او به پانسیون شبانه روزی در “بارانونكیولا”، شهر بندری در دهانه ی رودخانه ی ماگدالنا Magdalena فرستاده شد.
در آنجا به عنوان پسری سر به زیر كه شعرهای خنده دار میگفت و كاریكاتور هم میكشید، مشهور شد. اگرچه ماركز تنومند و ورزشكار نبود، بسیار جدی برخورد می كرد و همین امر باعث شد همكلاسی هایش او را “پیرمرد” نام نهند.
در سال 1940 و در سن دوازده سالگی موفق شد بورس تحصیلی مدرسهای را كه برای دانش آموزان بااستعداد در نظر گرفته شده بود، به دست آورد.
مدرسه ”لیكئو ناكیونال” را “یسوعیون” اداره می كردند و در شهر “زیپاكیورا” در سی مایلی جنوب “بوگوتا” قرار داشت.
سفرش یك هفته بیشتر به درازا نكشید و بازگشت؛ “بوگوتا” را دوست نداشت. نخستین حضورش در پایتخت كلمبیا، او را دلتنگ و غمگین ساخت، اما تجربه های وی به تثبیت شخصیت اش كمك كرد.
ماركز در سال ۱۹۴۱ نخستین نوشتههایش را در روزنامهای كه مخصوص شاگردان دبیرستانی بود، منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ در دانشگاه “بوگوتا” به تحصیل در رشته حقوق پرداخت.
مانند بسیاری از نویسندگان دیگر كه دانشگاه را تجربه كردند و آن را كوچك شمردند، گارسیا ماركز نیز متوجه شد كه علاقهای به مطالعه در رشته ی دانشگاهی ندارد و تبدیل به كسی شده كه كاری را بر حسب وظیفه و اجبار انجام میدهد.
دوران سرگردانی او آغاز شد؛ كلاسهایش را نادیده گرفت و از خودش و درسهایش غفلت كرد، سوار تراموای شهری میشد و به جای خواندن حقوق، شعر میخواند.
در غذاخوریهای ارزان غذا میخورد، سیگار میكشید و همدم و همنشین همه ی چیزهای مشكوك و مظنون آن زمان از جمله ادبیات سوسیالیستی، هنرمندان گرسنه و روزنامه نگاران آتشین و جوان شد. اما از همه مهمتر روزی بود كه آن كتاب كوچك را خواند؛ زندگیش دگرگون شد و همه ی خطوط سرنوشت در دستانش، در یك نقطه متمركز شدند.
چرا مارکز به مکزیک تبعید شد؟
سال 1955 وقتی که تعدادی مقاله و نوشته در مورد ارتباط دولت و ارتش با قاچاقچیان از گابریل گارسیا مارکز به دست آمد (البته بعدها مشخص شد کهمکاتبات دیگری در مورد کشتن بولیوار و … هم در آنها بوده است)، دولت دیکتاتور روژاس پینیلا را ناراحت کرد و به دلیل اینکه اعضای ارتش مراکز و خانواده اش را تهدید میکردند او مجبور به تبعیدی خود خواسته شد
مارکز در دوران تبعید ابتدا در اروپا و در شهرهایی مانند ژنو، رم و پاریس سرگردان بود و مدتی هم در مادریدِ تحت حکومت فرانکو زندگی کرد اما نهایتا مکزیک را برای ادامه زندگی انتخاب کرد و تا پایان عمر در مکزیکوسیتی مستقر شد
شروع نویسندگی
با خواندن كتابي از “كافكا” با نام “مسخ” كه او را زير و رو كرد. از اين پس، با آزمندی تمام شروع به خواندن كرد و هر چه را كه به دستش ميرسيد، ميبلعيد.
او نوشتن داستان را آغاز كرد و در كمال شگفتی، نخستین داستانش با نام “سومین استعفا”، در سال 1946، در روزنامه میانهرو ال بوگوتا در کلمبیا منتشر شد.
به این ترتیب، گارسیا ماركز وارد دوران خلاقیتش گردید و در سالهای بعد، بیش از ده داستان برای روزنامه نوشت.
در سال 1965 و در مکزیک شروع به نوشتن رمان “صد سال تنهایی” کرد و آن را در سال 1968 به پایان رساند که به باور بیشتر منتقدان، شاهکار او به شمار میرود.
در سال1982، کمیته ی انتخاب جایزه نوبل ادبیات در کشور سوئد، به اتفاق آرا، رمان “صد سال تنهایی” را شایسته دریافت جایزه شناخت و این جایزه به ماركز داده شد.
او تدریس میكرد و به همراه همسر و دو فرزندش در “مكزیكو سیتی”، “كارتاگنا”، “كیورناواسا”، “پاریس” و “بارانكبولیا” سفر میکرد و به فعالیتهای سیاسی و فرهنگی می پرداخت
او دهه ی 1990 را با انتشار رمان “ژنرال در هزارتوی خود” به پایان رساند و دو سال پس از آن هم رمان “زائر غریب” را نوشت.
او در سال 1994 داستانهای اخیرش را در كتاب “عشق و شیاطین دیگر” منتشر كرد.
این سیر در 1996 با انتشار “گزارش یك آدم ربایی” ادامه یافت که اثری روزنامه نگارانه و دربرگیرنده ی جزییات شگرفی از تجربه های بیرحمانه ی مواد مخدر در كلمبیا است.
این بازگشت به فعالیتهای روزنامه نگاری در 1999 با خرید پُر كِش و قوس امتیاز نشریه ی “كامبیو ” پابرجا ماند.
این نشریه ابزاری برای گارسیا ماركز شد تا به اصل خویش بازگردد. امروز “كامبیو Cambio newspaper پیشگام سیر پیشرفت مطبوعات كلمبیا است.
وی در سال 1999، “مرد سال آمریکای لاتین” شناخته شد و در سال 2000، مردم کلمبیا با ارسال طومارهایی خواستار پذیرش ریاست جمهوری کلمبیا از سوی مارکز بودند که او آن را رد كرد.
ماركز در كنار داستانهايش، نوشتن خاطرات را در دستور كار خود قرار داده است. نخستين جلد از رمان او با نام “زنده ام كه روايت كنم” در سال 2001 منتشر شد كه بي درنگ در نخستين چاپ خود در امريكاي لاتين به فروش رفت و نخستين جلد از اين اثر، تبديل به پرفروش ترين كتاب كشورهاي اسپانيايي زبان شد. آثار زيادي از او به فارسي ترجمه شده است.
“اگر بيشتر وقت داشتم، چیزها را نه بر مبنای ارزش آنها که بر مبنای معنای آنها ارزش گذاری می کردم. کم می خوابیدم. بیشتر رؤیاپردازی می کردم، در حالیکه میدانستم که هر دقیقه ای که چشمانمان را میبندیم، 60 ثانیه نور را از دست میدهیم. به رفتن ادامه می دادم آن هنگام که دیگران مانع می شوند. بیدار می ماندم آن هنگام که دیگران می خوابند. گوش می دادم هنگامی که دیگران سخن می گویند و با تمام وجود از بستنی شکلاتی لذت میبردم.”
زندگی و آثار گابريل گارسيا ماركز: بخش پایانی و مرگ
مارکز در سال های پایانی عمرش به مرور خلاقیت و توان نویسندگی کاهش یافته بود بطوریکه برای نوشتن کتاب خاطرات روسپیان غمگین من، حدود ده سال وقت صرف کرد.
در ژانویه ۲۰۰۶ اعلام کرد که دیگر تمایلی به نوشتن ندارد.
سرانجام این نویسنده سرشناس به دلیل سرطان غدد لنفاوی و بیماری آلزایمر در ۸۷ سالگی در ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ میلادی (فروردین سال ۱۳۹۳ خورشیدی)، در مکزیکو سیتی دیده از جهان فرو بست.
خوان مانوئل سانتوس سیاستمدار و رییس جمهوری کلمبیا پس از مرگ مارکز گفت: «هزار سال تنهایی و ناراحتی برای بزرگترین کلمبیاییای که در طول تاریخ میزیست”
نویسندگان، روسای جمهور و چهرههای سرشناس جهان درگذشت گابریل گارسیا مارکز، نویسنده برندۀ نوبل ادبی را ضایعهای برای برای دنیای معاصر خواندند.
ایزابل آلنده نویسنده نامدار شیلیایی نیز گفت که آثار ادبی زیادی از معبر بیرحم زمان عبور میکنند و ماندگار میشوند، نویسندگان بسیاری هم به یاد میمانند اما مارکز در تالار خدایان ادبیات کلاسیک جاودانه است.
باراک اوباما رییس جمهوری امریکا نیز در باره مارکز گفت:
جهان یکی از بزرگترین نویسندگان رویایی خودش را از دست داد. آقای اوباما گفت که از جوانی از شیفتگان آثار مارکز و به ویژه صد سال تنهایی او بوده و افزود که یک بار-به گفته او- افتخار دیدار با مارکز را در مکزیک داشته است.
کتاب های گابريل گارسيا ماركز درایران
علاوه بر «صد سال تنهایی، «گزارش یک قتل از پیش اعلامشده»، «گزارش یک مرگ»، «تدفین مادربزرگ»، «عشق سالهای وبا»، «پاییز پدرسالار»، «کسی به سرهنگ نامه نمینویسد»، «زندهام که روایت کنم»، «از عشق و شیاطین دیگر»، «ساعت شوم»، «زنی که هر روز رأس ساعت ۶ صبح میآمد!»، «خاطره دلبرکان غمگین من» و «بیپروا» از آثار ترجمهشده این نویسنده برنده نوبل ادبیات در ایران هستند.
همچنین کتابهای زیر از جمله دیگر آثار مارکز هستند که به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شدهاند.
- توفان برگ و چند داستان دیگر
- روزی همچون روزهای دیگر
- قدیس
- یادداشتهای روزهای تنهایی
- سرگذشت یک غریق
- یادداشتهای پنجساله
- سفر خوش آقای رییسجمهور
- برای سخنرانی نیامدهام
- داستانی مرموز
- از اروپا و آمریکای لاتین
- پرندگان مرده
- نوشتههای کرانهای
- چشمهای سگ آبیرنگ
- ژنرال در هزارتوی خویش
- گردباد برگ
- درباره سینما
- مرگ سالوادور آلنده
- تلخکامی برای سه خوابگرد
تعداد زیادی از این آثار بیش از یک بار و حتا با مترجمها و عنوانهای مختلف به فارسی برگردانده شدهاند، هرچند همچنان نام مارکز در ایران برای اهل کتاب با نام بهمن فرزانه و ترجمهاش از «صد سال تنهایی» گره خورده است.
این ترجمه که اولینبار در سال 1353 در انتشارات امیرکبیر منتشر شد، سالها به صورت افست و در خیابان به فروش میرسید تا اینکه دیماه سال 91 بعد از 33 سال از سوی انتشارات امیرکبیر تجدید چاپ شد.
بهمن فرزانه نیز خردادماه 92 به خبرنگار ایسنا گفته بود:
چاپ جدید ترجمه رمان «صد سال تنهایی» اثر مارکز تمام شده و علیرغم اینکه کتاب اخیرا تجدید چاپ شده بود، حالا میگویند فلان بخش از کتاب را بزنید که اینجوری عملا چیزی از آن باقی نمیماند. بنابراین کتاب فعلا و با این وضعیت تجدید چاپ نمیشود.
بهترین ترجمه های فارسی از کتاب های مارکز
ترجمه های رمان صد سال تنهایی
همانطوریکه گفته شد صد سال تنهایی را بهمن فرزانه به فارسی ترجمه کرد البته این تنها ترجمه فارسی موجود از این رمان نیست.
«صد سال تنهایی» را پس از فرزانه، مترجمان دیگری نیز به فارسی برگرداندهاند.
ترجمه کیومرث پارسای از این اثر از سوی انتشارات آریابان منتشر و بارها تجدید چاپ شده است.
- «صد سال تنهایی» با ترجمه محسن محیط در نشر محیط
- ترجمه محمدرضا راهور در انتشارات شیرین
- ترجمه زهره روشنفکر در نشر مجید
- ترجمه حبیب گوهری راد در انتشارات جمهوری
- ترجمه بیتا حکمی در کتاب پارسه منتشر شده است.
بیشتر این ترجمهها هم چند بار تجدید چاپ شدهاند.
ترجمه های فارسی رمان عشق سال های وبا
«عشق سالهای وبا» دیگر اثر مشهور گابریل گارسیا مارکز است که چند مترجم از جمله بهمن فرزانه آن را به فارسی برگرداندهاند، اما ترجمه فرزانه از این کتاب مجوز نشر ندارد.
- این کتاب با ترجمه مهناز سیف طلوعی در انتشارات مدبر
- با ترجمه کیومرث پارسای در نشر آریابان
- ترجمه اسماعیل قهرمانیپور در نشر روزگار منتشر شده است.
ترجمه های فارسی رمان پائیز پدرسالار
«پاییز پدرسالار» هم از آثار مشهور مارکز است که در ایران با ترجمه های مختلفی منتشر شده است
- ترجمه حسین مهری در انتشارات امیرکبیر،
- ترجمه محمد فیروزبخت در انتشارات فردوس
- ترجمه کیومرث پارسای در انتشارات آریابان
- ترجمه اسدالله امرایی با عنوان «خزان خودکامه» در نشر ثالث منتشر شده است.
دیگر کتاب معروف «گابو» در ایران «کسی به سرهنگ نامه نمینویسد» است که با ترجمه جهانبخش نورایی در نشر آریابان و روزگار و نیز با ترجمه نازنین نوذری در نوروز هنر منتشر شده است.
«زندهام که روایت کنم» از دیگر زندگی و آثار گابريل گارسيا ماركز است که کاوه میرعباسی آن را ترجمه و نشر نی آن را منتشر و بارها تجدید چاپ کرده است.
دیگر کتاب مشهور مارکز «از عشق و شیاطین دیگر» است که با ترجمه جاهد جهانشاهی در انتشارات نگاه منتشر شده است.احمد گلشیری نیز همین اثر را با عنوان «از عشق و دیگر اهریمنان» ترجمه کرده که در نشر آفرینگان به چاپ رسیده است.
ترجمه کیومرث پارسای از این اثر هم با عنوان «عشق و سایر اهریمنان» در انتشارات آریابان منتشر شده است.
«ساعت شوم» هم با ترجمه احمد گلشیری چند بار از سوی نشر نو و همچنین نشر نگاه و نیز نشر البرز منتشر شده است. ترجمه کیومرث پارسای از این اثر هم در انتشارات آریابان منتشر شده است.
کتاب «گزارش یک قتل از پیش اعلامشده» نیز با ترجمه کیومرث پارسای در نشر آریابان منتشر و چند بار تجدید چاپ شده است.
کتاب «گزارش یک مرگ» هم با ترجمه لیلی گلستان منتشر شده که تا کنون چاپ چهارم آن در نشر ماهی انتشار یافته است.
اثر دیگر مارکز که در ایران ترجمه شده «تدفین مادربزرگ» است که قاسم صنعوی آن را ترجمه و انتشارات نیما و بعد کتاب پارسه آن را منتشر کردهاند.
همچنین «زنی که هر روز رأس ساعت ۶ صبح میآمد!» با ترجمه نیکتا تیموری در انتشارات آریابان منتشر شده است.
«خاطره دلبرکان غمگین من» هم از آثار مشهور و جنجالی گابريل گارسيا ماركز در ایران است که در سال 1386 یک بار با ترجمه کاوه میرعباسی از سوی انتشارات نیلوفر منتشر و به سرعت از بازار نشر جمعآوری شد. این اثر پس از آن به صورت افست منتشر شده است.
کتاب «بیپروا» هم با ترجمه بهمن فرزانه در نشر سرایش منتشر شده است.
«توفان برگ و چند داستان دیگر» اثر دیگر مارکز است که با ترجمه هرمز عبداللهی در نشر چشمه منتشر شده است. کیومرث پارسای هم «گردباد برگ» را در نشر آریابان منتشر کرده است.
«روزی همچون روزهای دیگر» اثر دیگر مارکز است که نیکتا تیموری آن را ترجمه و نشر آریابان آن را منتشر کرده است.
دیگر کتاب ترجمهشده مارکز در ایران «قدیس» نام دارد که با ترجمه قهرمان نورانی در انتشارات آریابان منتشر شده است.
همچنین «یادداشتهای روزهای تنهایی» کتاب دیگر مارکز است که محمدرضا راهور آن را ترجمه و انتشارات آریابان آن را منتشر کرده است.
ترجمه دیگر بهمن فرزانه از آثار مارکز «یادداشتهای پنجساله» نام دارد که در نشر ثالث منتشر و چند بار تجدید چاپ شده است.
دیگر اثر مارکز «سرگذشت یک غریق» نام دارد که رضا قیصریه آن را ترجمه و انتشارات نیلوفر آن را منتشر کرده است. حسن نامدار هم «ملوانی رسته از امواج» را در انتشارات سهند منتشر کرده است.
«سفر خوش آقای رییسجمهور» عنوان یکی دیگر از زندگی و آثار گابريل گارسيا ماركز است که با ترجمه احمد گلشیری در نشر نگاه منتشر شده است.
کتابهای «برای سخنرانی نیامدهام» و «داستانی مرموز» اثر مارکز نیز هر دو با ترجمه بهمن فرزانه در نشر ثالث انتشار یافتهاند.
بهمن فرزانه «از اروپا و آمریکای لاتین» مارکز را هم ترجمه کرده که در انتشارات ققنوس منتشر شده است.
«پرندگان مرده» نیز با ترجمه احمد گلشیری در نشر نگاه و با ترجمه حبیب گوهریراد در انتشارات ارتباط نوین منتشر شده است.
بهمن فرزانه کتابهای «درباره سینما»، «نوشتههای کرانهای» و «چشمهای سگ آبیرنگ» را نیز از آثار مارکز ترجمه کرده که هر دو در نشر ثالث منتشر شدهاند.ترجمه فرزانه از «مرگ سالوادور آلنده» هم در انتشارات امیرکبیر منتشر شده است.
«ژنرال در هزارتوی خویش» یا «ژنرال در هزارتوی خود» دیگر اثر مارکز است که با ترجمه هوشنگ اسدی در انتشارات کتاب مهناز و با ترجمه کیومرث پارسای در نشر آریابان منتشر شده است.
«مارکز» عنوان یکی دیگر از آثار گابریل گارسیا مارکز است که با ترجمه سهیل سمی در نشر علم منتشر شده است.
دیگر اثر این نویسنده مشهور آمریکای لاتین «تلخکامی برای سه خوابگرد» نام دارد که با ترجمه کاوه باسمنجی در انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده است.
داستانهای مارکز همچنین در قالب مجموعهها و گزیدههای مختلف منتشر شده است.
«بهترین داستانهای کوتاه» با ترجمه احمد گلشیری در نشر نگاه و «هجده داستان کوتاه» با ترجمه حبیب گوهریراد در انتشارات جمهوری از جمله آثار داستانی مارکز هستند که در ایران ترجمه و منتشر شدهاند.