جنگ های شاهنامه قسمت دوم-جنگ های دوران پادشاهی کیکاووس
داستان جنگ های شاهنامه ٣- دوران پادشاهی کیکاووس
در ادامه فهرست جنگ های شاهنامه فردوسی داستان جنگ ها را به ترتیب توالی زمانی دوران پادشاهی کیکاووس تقدیم میگردد
داستان جنگ های شاهنامه در دوران پادشاهی کیکاووس
جنگ کاووس با دیوان مازندران
اندیشه رفتن به جنگ دیوان مازندران با سرود خوانی دیو رامشگر در ذهن کاووس جان میگیرد و سپس با سپاه به مازندران میشتابد اما از آنان شکست میخورد و به اسارت در میآید و در محبس کور میشود.
جنگ رخش با شیر
در هفت خوان وقتی رستم به خواب میرود، رخش با شیری که بدو حمله ور شده است در میآویزد و او را از پای در میآورد.
جنگ رستم با اژدها
در هفت خوان رستم اژدهایی جادویی را با یاری رخش از پای در میآورد.
نبرد رستم با زن جادوگر
در هفت خوان رستم زن جادوگر را که به دام انداختن وی را میبسیجد از پای در میآورد.
رزم رستم با اولاد
در هفت خوان، با اولاد که به بریدن گوش دشتبان اعتراض دارد نبرد میکند و او را به بند کشیده رهنمون خویش در راه هفت خوان قرار میدهد.
جنگ رستم با ارژنگ دیو
در هفت خوان، پس از رسیدن به مازندران با دیوان کارزار میکند و ارژنگ پهلوان بزرگ آنان را از پای در میآورد.
نبرد رستم با دیو سپید
سرانجام به راهنمایی اولاد رستم به درون غار دیو سپید میرود و با او در نبردی سنگین درگیر میشود.
در آخر کار دیو را از پای در میآورد و جگر او را بیرون میکشد. سپس با چکاندن خون دیو سپید بینایی کاووس را به وی باز میگرداند.
جنگ رستم وجويان ديو
مبادله پیام میان کاووس و شاه مازندران به نتیجه نمیرسد و ایرانیان و دیوان به جنگ روی میآورند.
در این جنگ رستم جویان دیو را از پای در میآورد. سپس شاه مازندران فرمان جنگ گروهی میدهد و جنگ دراز میکشد.
کاووس به نیایش از خدای پیروزی آرزو میکند و در پایان پس از کشته شدن بسیاری از ایرانیان، رستم شاه مازندران را به دام میاندازد اما وی بدل به سنگ میشود.
رستم تهدید میکند که اگر از جادوی دست برنداری لخت الختت خواهم کرد.
آنگاه به هیئت نخستین بر میگردد. رستم چون او را به نزد کاووس میآورد، شاه فرمان میدهد تا وی را بکشند. پس از پایان جنگ به خواهش رستم، کاووس شاهی مازندران را به اولاد ارزانی میکند.
نبرد کاووس با بربرها
این جنگ پس از جنگ مازندران با هجوم شاه بربر ستان و سپاه بربر به ایران در میگیرد و در آن از ایران سپاه گودرز دلیریها مینماید. سرانجام جنگ به سود ایرانیان پایان میگیرد و بربرها باژگزار ایران میشوند.
جنگ کاووس با پادشاه هاماوران
در این جنگ پهلوانان ایران چون گودرز و گیو و شیدوش و میلاد دلاوری ها میکنند و سرانجام با تسلیم شاه هاماوران جنگ پایان میگیرد.
جنگ کاووس با سپاه مشترك هاماوران و بربرستان
پس از تسلیم پادشاه هاماوران و ازدواج کاووس با سودابه دختر وی، شاه هاماوران کاووس را به میهمانی خویش فرا میخواند و پس از هفته ای خوشگذرانی، با سگالش قبلی سپاه هاماوران با همدستی سپاه بربر ستان، با کاووس، به کارزار میایستند. و شاه و همراهان او را به اسارت در میآورند و در دژی فراز کوهی به بند میکشند.
نبرد افراسیاب با تازیان بر سر تسخیر ایران
چون کاووس به نیرنگ شاه هاماوران در آن سرزمین به اسارت میافتد، افراسیاب و ترکان از سویی و تازیان از سوی دیگر به عزم تصرف ایران در نبودن شاه هجوم میآورند و ایرانیان به رستم میپناهند.
رزم رستم با سپاه هاماوران
چون شاه هاماوران حاضر به تسلیم کاووس و آزاد کردن او و ایرانیان نمیشود، رستم با سپاه به هاماوران میتازد و سپاه دشمن را در هم میشکند.
جنگ رستم با سپاهیان سه کشور
پس از این شکست شاه هاماوران با شاه شام و شاه بر برستان متحد میشوند اما رستم هر سه کشور و سپاهیانشان را شکست میدهد و شاهان به اسارت در میآیند. سرانجام کاووس از بند هاماوران آزاد میشود و رستم با غنایم بسیار به همراهی شاه و عروس جوانش سودابه به ایران باز میگردند.
جنگ هفت گردان
رستم و دیگر پهلوانان ایران به پیشنهاد گیو در حال مستی به آهنگ نخجیر کردن از مرز گذشته وارد توران میشوند
افراسیاب آگاه میشود و میاندیشد که اگر آنان را غافلگیر کند، کار ایران ساخته است بنابراین با سپاه به قصد جنگ اما بظاهر نخجیر کنان به سوی پهلوانان ایرانی به راه میافتد.
ایرانیان زود خبردار میشوند و جنگی سخت واقع میآید. در این جنگ زواره به دست الكوس زخم بر میدارد و از اسب به زیر میافتد.
رستم به کین زواره با الكوس کارزار میکند و او را از پای در میآورد. پس از آن به تعقیب افراسیاب میپردازد اما او از کمند رستم سر به در برده میگریزد.
در فرجام گردان ایران با اسبان و غنایم بسیار به نخجیر گاه خود در ایران باز میگردند.
جنگ رخش با سواران ترك
رستم پس از آنکه گوری را کباب کرده میخورد رخش را بله میکند و میخسبد. در این میان سواران ترك رخش را میبینند و تصمیم میگیرند به دامش اندازند، رخش با آنان در میآویزد و سه تن از ترکان را میکشد اما سرانجام گرفتار میآید.
جنگ سهراب با هجیر
سهراب با سپاه عظیمی که افراسیاب با او همراه کرده است به دژ سپید میتازد و با هجیر دژبان پیکار میکند و او را به اسارت خویش در میآورد.
نبرد سهراب و گردآفرید
پس از هجیر، دختر گژدهم در جامه مردان به جنگ سهراب میآید ولی سرانجام سهراب خود از سرش بر میدارد و در مییابد که دختر است.
آنگاه گردآفرید به سهراب قول میدهد که دژ را تسلیم وی کند.
سهراب میپذیرد و وی را آزاد میگذارد تا به در باز گردد. گردآفرید پس از این بر بالای در میرود و به سهراب اعلام میکند که فریب خورده است.
نخستین رزم رستم و سهراب
پس از آنکه سهراب از یافتن پدر نومید میشود، به آهنگ جنگ با ایرانیان به میدان میرود و رستم از سپاه ایران به مقابله وی میآید و با هم به گوشهای میروند و رجزخوانان جنگ میان آنان آغاز میگیرد.
باهم با افزارهای گوناگون میجنگند و چون خسته میشوند هريك به سپاه دیگری میزند و از کشته پشته میسازد. سرانجام شب در میرسد و جنگ بی نتیجه پایان میپذیرد.
نبرد پسین رستم و سهراب
در این جنگ نخست سهراب رستم را بر زمین میزند اما وقتی کشتن او را میبسیجد، رستم نیرنگ در کار میآورد و میگوید آیین ما در جنگ این است که اگر پهلوانی نخستین بار پهلوان دیگر را به زیر آورد، او را نمیکشد و دوباره با او نبرد میکند و اگر باز بر او دست یافت کشتني است.
سهراب او را رها میکند و دیگر بار در هم میآویزند تا سرانجام رستم سهراب را بر زمین میافکند و بی امان تهیگاه او را با خنجر میدرد. پس از آن در مییابد که کشنده پور خویش است.
جنگ سیاوش با افراسیاب
در این جنگ که در سه نوبت و به فاصله دو روز صورت میگیرد، سیاوش سپاه ایران را سپهسالاری میکند و پهلوانان توران سپهرم و بارمان و گرسیوز به میدان میآیند.
سرانجام سپهرم میگریزد و تورانیان و اپس مینشینند. سپس با خواب ترسناکی که افراسیاب میبیند، در آشتی میکوبد و با سپردن يك صد تن افراد خانواده خویش به عنوان گروگان، رضایت سیاوش را به صلح حاصل میکند.
رزم فرامرز با رازاد تورانی
این جنگ در نخستین نبرد ایرانیان با تورانیان به کین سیاوش صورت میگیرد و با کشته شدن و رازاد به تیغ فرامرز و به آتش کشیدن بوم و بر توران پایان میپذیرد.
جنگ فرامرز با سرخه
پس از کشته شدن و رازاد، افراسیاب سرخه پسر خویش را با سی هزار سپاهی به جنگ فرامرز میفرستد. سرخه به اسارت فرامرز در میآید و سپس به انتقام خون سیاوش سر او را به فرمان رستم، در تشت از تن جدا میکنند.
جنگ رستم و افراسیاب
پس از کشته شدن سرخه، افراسیاب دیگر بار بسیج سپاه میکند و جنگ با هنرنماییهای پیلسم پهلوان تورانی آغاز میشود.
در این جنگ گیو و فرامرز توأمان با پیلسم نبرد میکنند ولی حریف او نمیشوند و سرانجام رستم با او میستیزد و وی را از زین بر گرفته در قلب سپاه توران به خاك میافکند.
رستم پس از این میان سپاه توران میافتد و به کشتار آنان دست میبازد و در فرجام با افراسیاب در میآویزد اما پیش از آنکه او را از پای درآورد،هومان به موقع خود را به او میرساند و اسب خویش را در اختیار وی که از بارگی به زیر افتاده است میگذارد و شاه توران از برابر تهمتن سواره میگریزد.
سپاه توران چون چنین میبینند روی در گریز میآورند ورستم سه فرسنگ در پس آنان میتازد و سپس به اردوگاه سپاه ایران باز میگردد.
پس از پایان این جنگ رستم بر تخت افراسیاب تکیه میزند و شاه توران با بقایای سپاه خویش تا کرانه دریای چین واپس مینشیند.
جنگ ایران و توران که با وقوع قحطی هفت ساله ناتمام ماند
پس از بازگشت رستم از توران به زابلستان، افراسیاب از کرانه دریای چین به مقر فرمانروایی خویش باز میآید و سرزمین خویش را ویرانهای پر از نعش کشتگان مییابد.
پس دوباره آهنگ جنگ با ایرانیان میگیرد و بسیج سپاه میکند. به ایران تاختن میآورد و مرز و بوم ایران را به آتش میکشد.
در این میان قحطی هفت ساله آغاز میگیرد و همین باعث توقف جنگ میشود. این قحطی هفت ساله باکو شش هفت ساله گیو در جستجوی کیخسرو مقارن است.
جنگ گیو با دلیران توران
چون پیران از فرار فرنگیس و کیخسرو به پایمردی گیو از توران آگاهی مییابد، کلباد و پولاد و نستیهن را به تعقیب آنان میفرستد. گیو با آنان وارد پیکار میشود و سرانجام پهلوانان تورانی روی در گریز میآورند.
نبرد گیو و پیران
پس از شکست کلباد و میلاد نستیهن از گیو، پیران خود با هزار مرد جنگی به تعقیب گیو و کیخسرو وفرنگیس میشتابد.
چون به آنان میرسد، گیو و کیخسرو را بر آن سوی رود خفته و فرنگیس را در کار پاسداری میبیند.
فرنگیس به مجرد دیدن پیران آنان را بیدار میکند اما پیران که خود را به آن سوی رود رسانده است با گیو در میآویزد و سرانجام به اسارت وی در میآید.
گیو جامه پیران را به تن کرده و درفش پیران به دست به سوی سپاه توران میتازد و بسیاری را از پای در میآورد و به فرجام همه پا به گریز مینهند.
گیو به سراغ پیران گرفتار میآید و کشتن او را میبسیجد اما به سفارش کیخسرو از این کار چشم میپوشد.
سپس پی آن از کیخسرو میخواهد تا اسب در اختیار او گذارند تا به توران بازگردد.
گیو دستهای اورا میبندد و با او شرط میکند که کسی آنها را جز گلشهر بانوی وی نگشاید و سپس اسبی در اختیار او میگذارد و پیران به سوی توران سواره به راه میافتد.