زندگی و آثار جین آستن خالق رمان غرور و تعصب
جین آستین سال نویسنده مشهور انگلیسی و خالق رمان غرور و تعصب در سال 1775 در همپشایر بریتانیا از پدری کشیش به دنیا آمد و در میان شش برادر و تنها خواهرش در سطحی متوسط زندگی میکرد.در ادامه مطلب زندگی و آثار جین آستن خالق رمان غرور و تعصب را بررسی خواهیم کرد
جین آستین ، بانویی خوش سخن و خوشمشرب بود و در میان اعضای خانواده بیشتر با خواهر بزرگترش «کاساندرا» که از جین زیباتر اما غمگین و گوشه گیر بود ، نزدیک بود. جین آرامش و درونگرایی کاساندرا را دوست داشت.
با وجودیکه او و خواهرش برای تحصیل به دانشگاه آکسفورد رفته بودند اما به دو دلیل: یکی ابتلای هر دو به بیماری سخت تیفوس و دیگری مشکلات مالی ، به خانه بازگشته و تحصیلات خود را در منزل ادامه دادند.
خانه محل زندگی جین آستن که امروزه به موزه تبدیل شده است
جین آستین Austen, Jane ،با وجود تمام علاقمندان و خواستگارانی که داشت ، هرگز ازدواج نکرد و سرانجام در سال 1817 در سن 42 سالگی و در شهر منچستر درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.
این همه داستان زندگی جین آستن بود! اما در طول زندگی نسبتا کوتاهش شش رمان و داستان نوشت که همان ها ، نامش را تا کنون زنده نگهداشته و از او در سطح شکسپیر (البته در ادبیات داستانی انگلستان ) یاد میکنند. به طوریکه در سپتامبر سال 2017 تصویر جین آستن به همراه جمله ای از او ( من اعلام می کنم که هیچ لذتی بالاتر از مطالعه وجود ندارد ) بر روی اسکناس ده پوندی چاپ شد.
ادامه زندگی و آثار جین آستن – معرفی و بررسی آثار و سبک نگارش
موضوع رمانهای او افراد و خانواده هایی از طبقه متوسط و با محوریت زنان است که تلاش میکنند شرایط زندگی خود را بهبود بخشیده و سطح زندگی خود را به طبقه اشراف نزدیک کنند
جین خود را به مکان ها و موضوعاتی که در جنوب انگلستان شخصا دیده و با آن آشناست محدود میکند و در رمانهای او از تغییرات ناگهانی و وقایع پیش بینی نشده در زندگی مانند دریافت ارثیه ای بزرگ از فامیلی دور ، خبری نیست .
در رمانهای او تمایلات متعرضانه یا جنسی وجود ندارد او علاقه دارد لحظههای عاشقانه و احساسی داستان را مختصر برگزار کند. اهل توصیفهای جزئی یا رمانتیک در این صحنهها نیست. توصیف ریز به ریز مکانها و قیافة آدمها هم از کارهایی است که آستین کمتر میکند.
هیچکدام از کاراکترهای اصلی، در طول داستان، نمیمیرند.کمتر پیش آمده، آستین مکالمات یک جمع مردانه را نقل کند یا دربارهاش بنویسد
رمان های جین آستین، در ایران هم طرفدار دارد، چه رسد به خوانندگان سراسر جهان که پس از دویست سال از دوره ی این نویسنده ی کلاسیک، همچنان رمان های او را در ردیفِ پرخواننده ترین آثار ادبی جهان قرار داده اند.
جین آستین چنان مقامی در ادبیات انگلیسی زبان یافته است که اکثر مورخان تاریخ ادبیات و منتقدان، معتقدند مقامی را در نثر دارد که شکسپیر در درام داشت.
او در دورهای میزیست که طبقه ی متوسط در انگلستان در حال توسعه و شکوفایی بود و از طریق مستعمراتش در سراسر جهان، مواد خام و ثروت به سمت انگلستان سرازیر میشد در چنین روزگاری بود که طبقه ی نوکیسه ای شکل گرفته بود که بسیاری از ارزشهای جامعه ی سنتی را زیرپا گذاشته و ارزش های جدیدی را جایگزین میکرد.
جین آستین شاید اولین رئالیست به مفهوم جدید کلمه باشد گرچه خیلی ها او را رمانتیک میدانند. چراکه تصویری واقعی و عینی از روزگار خودش به دست داد. نقادان ادبی اعم از سنتی و مدرن، مارکسیست، فمینیست، مکاتب پست مدرن، همه از رمانهای جین آستین به عنوان مواد و مصالح تئوریهای خودشان استفاده کردند.
از نظر هنر نویسندگی و مهارت در روایت هم بعد از دویست سال هنوز در صف اول ایستاده است. استفاده از عناصر و اجزای روایت کلاسیک، هنر داستانگویی، هنر بسط مطالب و بسیاری از عناصر دیگر که به عنوان عناصر داستان از آنها اسم میبریم در حد پختگی در آثار جین آستین دیده میشود.
جین در ۲۳ سالگی، نسخهی اصلی کتابهای غرور و تعصب، عقل و احساس و نورثنگرابی را تمام کرده بود و نکته جالب اینکه تمام آثار جین آستن در زمان حیاتش به طور ناشناس منتشرشدند.
زندگی و آثار جین آستن- رمان ها
جین آستن در طول زندگی خود شش رمان نوشت که در سن 23 سالگی همزمان و با فاصله اندکی رمان های غرور و تعصب و عقل و احساس از او (البته به طور ناشناس و با نام دیگری) از او به چاپ رسید که هر چند در ابتدا مورد توجه خوانندگان قرار نگرفت اما به تدریج و بیشتر پس از مرگش آثار او مورد توجه علاقمندان به ادبیات قرار گرفت.
رمان های جین آستن:
- غرور و تعصب
- عقل و احساس
- نورثنگر آبی
- منسفیلد پارک
- اِما
- ترغیب
رمان غرور و تعصب اثر جین آستن :
غرور و تعصب داستان خانوادهای از طبقه متوسط با پنج فرزند دختر را روایت میکند که بزرگترین دغدغه مادر خانواده یافتن همسری مناسب برای دخترانش است و دعوت شدن به مهمانی عمومی روستا فرصت مناسبی را برای رسیدن به این مقصود فراهم میآورد. حضور در این مهمانی آغازگر عاشقانههای داستان نیز می گردد.
شخصیت اصلی داستان(الیزابت) به همراه خانوادهاش در این مهمانی حضور مییابند و این حضور واسطه آشنایی جین، دختر بزرگ و زیبای خانواده با فردی متمول و خوش چهره میگردد که منجر به ارتباط عاشقانه این دو فرد میگردد؛ عشقی که در طول داستان با فراز و فرودهایی همراه است و در پایان این دو عاشق با پشت سر گذاشتن تمام سختیها طعم شیرین وصال را میچشند. یکی دیگر از عاشقانههای زیبای داستان از همین مهمانی به رغم قضاوت نادرست الیزابت در مورد شخصیت دارسی شروع به جوانه زدن و شکوفایی میکند.
دارسی مرد جذاب و مغرور دل در گرو عشق الیزابت مینهد و با زیر پا نهادن غرور خود سعی در بارور نمودن این عشق دارد اما افسوس که الیزابت بهدلیل مشاهده رفتارهای دارسی و تحت تاثیر حرفهایی که از اطرافیان در مورد او شنیده همواره از پذیرش این عشق سر باز میزند و روزنههای قلب خود را نسبت به این عشق بسته نگه میدارد. ولی آیا الیزابت تا انتها میتواند در برابر عشقی که شعلههایش غرور دارسی رو ذوب نموده تاب بیاورد.
سرانجام الیزابت سر تسلیم در برابر فرمان عشق فرود میآورد و در می یابد که مغرور واقعی خود او بوده است که به واسطه تشخیص اشتباه غرق در غرور بوده است. این داستان با زیبایی هر چه تمام آداب و رسوم اجتماعی را به تصویر کشیده و شخصیت افراد داستان را به خوبی در برابر دیدگان مخاطب ترسیم می نماید.
رمان عقل و احساس اثر جین آستن :
رمان عقل و احساس سرگذشت خواندنی دو خواهر، یکی احساساتی و بیمحابا و دیگری عاقل و خویشتندار میباشد. شخصیتهای اصلی داستان ماریان و الینور هستند. الینور همیشه احساس مسئولیت پذیری نسبت به خانواده و دوستانش دارد، رفاه و منافع اطرافیان را والاتر از تمایلات خود قرار میدهد و احساسات پر شور خود را آنچنان سرکوب میکند که دیگران میپندارند وجود او لبریز از بی تفاوتی و سردی است اما شخصیت ماریان آکنده از احساس می باشد.
پدر آنها مرد ثروتمندی است که در آستانه مرگ تمام ثروت و املاکش را به پسر بزرگش جان میبخشد و از وی قول میگیرد که همواره حامی سه خواهر و مادرشان باشد ولی بعد از مرگ پدر، جان تحت تاثیر افکار همسرش فانی، عهدی را که با پدر بسته زیر پا نهاده و آنها را وادار به ترک پارک ساکس میکند. در این هنگام ادوارد برادر فانی با قلبی مهربان به دیدار خواهرش میآید و رفتارهای بزرگوارانه او الینور را تحت تاثیر خود قرار داده و شیفته او میسازد. ترک عمارت پدری جدایی بین ادوارد و الینور را رقم میزند. ماریان نیز با زیبایی دل فریب خود مورد توجه افراد سرشناس قرار میگیرد اما ماریان با نادیده گرفتن این احساسات داستان عشق را با دلباختگی به جان ویلوبای در دلش به نگارش در میآورد.
افسوس که سرنوشتی مشابه الینور برای او رقم خورده است و زمانی که جان قصد دارد ماریان را به عنوان همراه دائمی زندگی خود برگزیند آنها مجبور به ترک دوباره محل سکونت خود میشوند و باز قصه فراق از معشوق تکرار میگردد. تقابل عقل و احساس در کامیابیها و ناکامیهای این دو خواهر، دو فرجام متفاوت را برای آنها رقم میزند. در پایان داستان قضاوت درباره ارجحیت عقل یا احساس به مخاطب واگذار می گردد.
رمان اِما Ema :
اما که یک رمان کلاسیک است، در دوره ویکتوریا روایت میشود و همچون دیگر آثار آستین به مسائل مربوط به زنان میپردازد.
آستین شناخت خوبی از جامعه زنان و بهعبارتدیگر حرفهای خودمانی زنان دارد و آنچنان از این شناخت در سیر داستانهایش بهخوبی استفاده میکند که حس زنانگی در جایجای کتاب حس میشود. ذکر دقیق جزئیات و توصیفات و همچنین شخصیتهای متنوعی که آستین خلق کرده، به ما این فرصت را میدهد که خود را بهجای شخصیتهای کتاب بگذاریم و همین موضوع باعث اشتیاق ما به ادامه داستان میشود.
این رمان همچون دیگر آثار کلاسیک با وجود روایتهای ساده داستانی و قلمی بهدور از تکلف دارای آنچنان ژرفای عمیقی است که با هر بار خواندنش نکته و مفهوم تازهای برایمان به ارمغان میآورد؛ در واقع آثار کلاسیک، میراث بهجا مانده از گذشته برای نسل امروز هستند؛ زیرا بخشی از وجود انسان که در آثار مدرن و امروزی گم شده و یا تصویر گنگی دارد برای همیشه در بطن این آثار حفظ میشود.
برخلاف سایر شخصیتهای کتابهای آستین که افراد فقیر و با مشکلات زیاد هستند، «اما» دوشیزهای زیبارو، ثروتمند و باهوش است و در تمام زندگی در رفاه بوده است؛ او شخصیتی لوس و خودشیفته دارد و جز خودش کسی را قبول ندارد. اِما که مادرش را از دست داده با پدری افسرده و گوشهگیر زندگی میکند و تنها یک خواهر به نام الیزابت دارد که ازدواج کرده است.
در همسایگی خانه اِما، شوهر خواهر او، جورج نایتلی سیوششساله زمیندار زندگی میکند که نزدیکترین دوست و همراه اما محسوب میشود. او تنها کسی است که باوجود صمیمیتی که با اِما دارد، همواره به او خرده میگیرد و اشتباهاتش را به او گوشزد میکند.
بعد از آنکه دوشیزه اِما بهطور اتفاقی باعث پیوند خانم تیلور، دایهاش با آقای وستون ارباب پولدار و زن مرده همسایه میشود، این فکر به سرش میزند که گرچه خود قصد ازدواج ندارد اما میتواند باعث پیوند دلها و ازدواج زوجها بشود.
رمان منسفیلد پارک :
رمان مَنسفیلد پارک سرگذشت پرفراز و نشیب دختری حساس و خوشقلب با نام “فانی” را روایت میکند. شخصیت اصلی داستان بهدلیل تنگدستی مادر طعم تلخ فراق از خانواده را میچشد و لاجرم باید به زندگی در کنار خانواده عمویش آقای سر تامس برترام عادت کند. عمویش دارای چهار فرزند با نامهای تام، ادموند، مارى و جولى میباشد و دیری نمیپاید که ابراز احساس دومین پسرعمویش ادموند درد و رنج دوری از خانواده را میکاهد.
با مرور زمان زندگی روی سخت خود را به آقای برترام مینمایاند و او که وضعیت معیشتی همچون گذشته را ندارد به ناچار راهی سفر طولانی به هند میگردد که در غیاب او فرزندانش و فانی تجربههای گوناگون و بعضاً تلخی را پشت سر میگذارند. فانی در این مدت شاهد ماجراها، دسیسهها و عشقهای عموزادههای خود است و عشق ادموند ژرف تر از گذشته در قلب او ریشه دوانده است. با بیمهری ادموند و دل سپردن به دختر دیگری قلب فانی مالامال از اندوه میگردد و آرامش از وجود او رخت بر میبندد اما هیچگاه در گرداب احساساتی که ناشی از سرافکندگی از عشق پاکش است غرق نمیشود و سر تسلیم در برابر امیال نفسانی فرود نمیآورد و بر پایبندی به فضیلتهای اخلاقی پافشاری میکند.
با بازگشت برتام اوضاع آشفته ای که هر یک از اعضای خانواده درگیر آن میباشد سرو سامان مییابد. ماری که در عشق دچار یک رنگی نبود و مدام از امیال درونیاش تبعیت می کرد بالاخره با فردی که فانی پذیرای ابراز احساساتش نبود فرار میکند، اما جولی همواره پایبند عشق نابش به آقای ییتس میباشد و با شوق زندگی در کنار او خانه را ترک میکند. در این بین ادموند از خواب غفلتی که در آن بهسر میبرد بیدار گشته و به زیبایی های درونی فانی پی برده و در صدد جبران گذشته و ترمیم احساس دردمند او بر میآید. ادموند در مییابد که آرامش زندگی اش در کنار فانی دست یافتنی است. سر انجام پس از گذراندن عشقی پر فراز و نشیب این دو با هم پیوند جدایی ناپذیر میبندند.
رمان نورثنگر آبی (کاترین) :
رمان نورثنگر آبی روایتگر زندگی دختری پاک و سادهدل میباشد. قهرمان اصلی کتاب (کاترین مورلند) فرزند یک خانواده متمول و پرجمعیت است که دوران کودکیاش را با دغدغه های متفاوت نسبت به دیگر همسالانش گذرانده و هر چقدر که به سنین بزرگسالی گام مینهد زیبایی و تکامل جسمانی و روحی او فزونی مییابد.
کاترین در عین حال که به زیبایی و جذابیتهای ظاهری که دیگران را وادار به تمجید از او میکند میبالد؛ برای بال و پر دادن به روح، با اشتیاقی پرشور روی به مطالعه داستان میآورد و جزئیات زندگی قهرمانان را با ریزبینی هر چه تمام که گویی باید پرده از راز فراز و نشیبهای زندگی آنها بردارد دنبال میکند. کاترین از هر کتاب توشهای را برای تعالی هر چه بیشتر اندیشهاش بر میچیند. اما انگار قلم سرنوشت، تقدیر کاترین را نیز کتاب گونه نگاشته است و او باید لاجرم هم قامت قهرمانانی که در داستانها به نظاره آنها نشسته بود گردد.
داستان زندگی کاترین با سفر به دنیای پر تب وتاب شهری شلوغ، در معیت همسایه ثروتمندشان و دل برکندن از محیطی که در آن رشد داشته، آغاز می گردد. کاترین در ادامه مجال آشنایی با افرادی را مییابد که گویی آمدهاند تا او تجربههای متفاوتی را از سر گذراند و گاه حتی حس ناب عاشقی را برای او به ارمغان میآورند. او به ایفای نقش قهرمانان داستانهایی که خوانده میپردازد ولی دیری نمیپاید در مییابد که حقیقت دنیایی که در آن بهسر میبرد بسیار متفاوت از دنیای داستانهایی که با قلم نویسندگان به رشته تحریر در آمدهاند میباشد.