رمان جین ایر از بهترین رمان های عاشقانه جهان
نقد و بررسی رمان جین ایر
شارلوت برونته Charlotte Brontë دختر بزرگ از خواهران برونته را می توان یکی از 100 نویسنده برتر تاریخ ادبیات دانست، او اولین نویسنده ای بود که خودآگاهی شخصی را در جین ایر مطرح کرد. ایدهای که پس از او توسط نویسندگانی همانند جیمز جویس و مارسل پروست استفاده شد.
جین ایر با رمانهای دوران خودش تفاوت اساسی داشت: شخصیت اصلی داستان زیبا نیست و دوم آنکه داستان، از نگاه یک زن جوان بیان میشود که تا آن زمان برای قهرمانان زن عادی نبود.
جین ایر علاقه مند به ازدواج با آقای راچستر که مردی متاهل است دارد و این خود موجب کشمکش های درونی در رمان است و البته با پیچیدگی های دیگری در داستان مواجه می شویم. اما درگیری واقعی بین جین و وضعیت خودش است
وجود این نکات و شخصیت پردازی عالی نویسنده موجب شده که رمان جین ایر همواره در لیست بهترین رمان عاشقانه جهان قرار گیرد و به همین سبب هم نقد و بررسی رمان جین ایر تقدیم علاقمندان میگردد.
نقد و بررسی رمان جین ایر
جین دختر یتیمی است که به جز چند فامیل بدخلق و مهارتش به عنوان معلم موسیقی، نقاشی و فرانسه چیزی در دنیا ندارد. تنها چیزی که به یاری اش می آید؛ تحصیلات و ذهن خلاقش است.
شرایط غم انگیز و دشوار جین ایر ، صفحات زیادی از بخش ابتدایی رمان را در بر می گیرد.
از تجربیات جین در گیتسهد Gates Head و رفتارهای خانواده رید Reed با او و در لاوود Lowood و آقای براکلهرست Mr.Brocklehurst می گذریم.
طرح اصلی رمان جین ایر زمانی آغاز می شود که جین پا به دنیای بیرون می گذارد تا با سرنوشتش روبه رو شود. می توان دورهی کودکی جین ایر و تجربیاتش را به عنوان داستانی مجزا برای خودش در نظر گرفت و بررسی کرد.
این اتفاقات خودش همچون داستان هایی هستند که قبل از رخ دادن اتفاقات مهم رمان روایت می شوند. دورهی کودکی جین خالی از جذابیت نیست.
روند توسعه و تکامل شخصیت جین در طول همین سال های اولیه زندگیاش صورت می پذیرد و مابقی رمان بازخورد او نسبت به دنیایی است که در آن قرار می گیرد.
دلایل زیادی باعث می شوند احساس کند نمیتواند در مورد احساساتش واکنشی داشته باشد. نمیخواهد طوری به نظر برسد که ایدههایی در ذهن دارد که فراتر از موقعیتش هستند.
آقای راچستر Mr.Rochester تظاهر میکند که به دختری گستاخ و جسور به نام بلانچی اینگرام علاقهمند است.
جین ایر علاقه ای به نظر دست نیافتنی برای ازدواج با آقای راچستر دارد، خواننده ممکن است در ابتدا متوجه این علاقه در رمان نشود. این یکی از کشمکش های درون رمان است، البته در اواسط داستان با کشمکش های دیگری هم مواجه می شویم.
در درگیریهای جین ایر و خانم رید Mrs.Reed ، درگیری های بین جین و آقای براکلهست، درگیری واقعی بین جین و وضعیت خودش است.
آن ها به خاطر پول و موقعیت آقای راچستر، به خاطر نوع منطقشان، وضعیت ناهماهنگشان، کم لطفی های راچستر و خیلی چیزهای دیگر با هم تناقض دارند. جین در تقابل با تمامی چیزهایی است که مانع بودنش با مرد مورد علاقه اش هستند.
بعدا مشخص میشود که همسر آقای راچستر زنده است و در اتاق زیر شیروانی زندگی میکند، مشکل روانی داشته و تمایل به قتل دارد.
آقای راچستر از نظر قانونی حق طلاق دادن همسرش را ندارد چون همسرش مشکل روانی دارد.
به نظر میرسد این مساله جین ایر و آقای راچستر را برای همیشه از هم دور نگه می دارد. این بخش مهمترین تضاد بین شخصیتها را در رمان ایجاد می کند. زن دیوانه در زیر شیروانی شخصیتی است در تضاد با جین ایر.
اوج داستان زمانی است که این دو عاشق از هم جدا میشوند به صورتی که انگار قرار نیست دیگر هیچ وقت همدیگر را ببینند.
اوج داستان حالتی کنایه آمیز دارد. میتوان این قسمت را اوج داستان در نظر گرفت چون در این بخش یک دو راهی می بینیم.
جین یا به تورنفیلد بر میگردد و با راچستر آشتی می کند، یا وارد دنیایی دیگری شده و دیگر هیچ وقت همدیگر را نخواهند دید. تنها این دو حالت ممکن است رخ دهد.
جین در این فکر است که با سنت جانبرای تبلیغ مذهبی به هند برود. این بخشی است که نفس خواننده بند میآید و در حالتی از تعلیق قرار می گیرد. آیا جین میخواهد این کار را بکند تا خود را وقف ارزشی بزرگ کرده باشد؟
آیا راچستر او را از قبل از تصمیمی اشتباه منصرف می کند؟
تصمیمی که مابقی زندگیاش را تحت تأثیر قرار خواهد داد. یا شاید هم جین خودش متوجه عواقب تصمیماتش می شود؟
نقد و بررسی رمان جین ایر : فمینیسم در رمان
فمینیسم Feminism یکی از موضوعات بحث برانگیز در دو سدهی اخیر است. با رمان هایی همچون غرور و تعصب اثر جین آستن و یا اثر شکسپیر، توجه نویسندگان به این موضوع مشهود است.
جین شخصیت اصلی رمان جین ایر ، عمق حضور و ارتباطات زنان در جامعه را به تصویر می کشد.
جین تصویری است از زنان در انگلیس دوره ویکتوریا که با محدودیت های زیادی مواجه بودند. در کنار مساله فمینیسم، موضوعاتی همچون اختلاف طبقاتی و مرزبندی درون جامعه هم در این رمان قابل توجه است.
میتوان گفت لحن جین ایر بسیار فمنیستی است و احساساتش بسیار نزدیک است به احساسات زنان امروزی که معتقدند در جامعه تبعیض جنسیتی وجود دارد.
در اوایل قرن نورزدهم فرصت های اندکی برای زنان وجود داشت. وقتی میخواستند به بخش هایی از جامعه وارد شوند حس راحتی در جامعه نداشتند و شرایط مطلوبی برایشان وجود نداشت.
نبود فرصت تحصیل برای زنان و بیگانه بودنشان با بیشتر شاخههای کار و فعالیت باعث شد انتخاب های کمتری در زندگی پیش رویشان باشد:
چه خانه دار میشدند چه معلم خصوصی. امروزه یک معلم ممکن است وجهه خوبی در جامعه داشته باشد ولی در دوره ی ویکتوریا، معلم خصوصی، جایگاهش حتی کمتر از یک خدمتکار بود، به او پول می دادند تا دانش اندکش در زمینههای محدودی را به کودکشان بیاموزد.
ممکن است کسی احساس کند زنی جوان عاقل و با انگیزه همچون جین ایر لیاقت شرایط و وضعیت بهتری دارد. امنیتی در وضعیت زندگی اش مشاهده نمی شود، احساسات و علایقش کاملاً مورد بی توجهی قرار می گیرد.
با این حال به نظر می رسد که حضور یافتنش در جامعه به عنوان معلمی خصوصی تنها راه ممکن باشد.
زنان دوره ی ویکتوریا را میتوان اولین گروهی دانست که در مسیر مبارزه برای مساوات جنسیتی قدم برداشتند. آنها تمامی زنان را به دنبال مسیر خود کشاندند، با این حال پیشرفت و موفقیتشان به اندازهی زنان دههی ۷۰ نبود و به اندازه آنها تأثیر گذار نبودند. در این دوره چندان در مورد فمنیسیم صحبت نمی شد.
فمینسیم مثل همین رمان بیشتر وارد ادبیات شد. داستان و رمان در آن دوره اولین وسیله برای ارتباط و تبادل افکار و ایدهها بود
سیستمهای ارتباطی چندانی وجود نداشت و کتاب تنها وسیلهای بود برای تبادل اطلاعات و عبور از مرز و محدوده افکار و سرزمین های مختلفی که مردم سفر می کردند.
بسیاری معتقد اند جین ایر رمانی فمنیسیتی است و البته خیلیها هم بر این باوراند که شارلوت برونته تنها میخواسته ساختار اجتماعی دورانش را مورد بحث قرار دهد.
آنها معتقدند که استفاده از یک زن برای برونته تنها شخصیت اصلی رمانش است و ثابت نمیکند که هدفش مطرح کردن برابری زن و مرد بوده باشد.
البته کسانی که به فمینیستی بودن رمان عقیده دارند شاید دلیلشان به جوابی باشد که جین ایر به درخواست آقای راچستر در فصل ۲۳ می دهد.
«فکر میکنی میتوانم بمانم و برای تو به موجود بی مقداری تبدیل شوم؟ فکر میکنی من یک ماشین هستم؟ ماشینی بدون احساس؟
تو میتوانی تکههای غذای که از دهانم بیرون میآید و قطرات آبی که از فنجانم بیرون میریزد را تحمل کنی؟ فکر میکنی چون فقیرم، سرشناس نیستم، ساده و بی تکلفم، بی روحم و دل ندارم؟
اشتباه می کنی! من هم به اندازه تو روح دارم، به همان اندازه قلب دارم. من اکنون بر اساس آداب و رسوم با تو حرف نمی زنم.
حرف زدنم با تو بر اساس عرف و رسوم جامعه نیست، حتی با جسم فانی ایست که با تو سخن می گویم. این روح من است که به روح تو اشاره دارد، انگار که روح هردویمان از قبر عبور کرده باشد و در محضر خداوند ایستاده باشیم، مساوی و برابر، همان گونه که هستیم.»
این بخش از رمان جین ایر به وضوح تلاش برونته را برای بالابردن مساله مساوات جنسیتی نشان می دهد.
در این گفت گو جین در تلاش است فردیت خود را تثبیت کند. او نمیپذیرد که به عنوان ماشینی صرف به او نگاه شود.
او به صورتی که جامعه و عرف و آداب و رسوم تعیین میکنند رفتار نمی کند. بلکه با خواست آزادانه خودش حرف میزند و رفتار می کند. این قسمت به وضوح تلاش زنی را نشان میدهد که میخواهد قالبی را که جامعه میخواهد بر او تحمیل کند را بشکند و خود را از این قالب رها سازد.
این بخش بسیار شبیه تاجر ونیزی اثر شکسپیر است. در تاجر ونیزی مردی یهودی در تلاش است به دیگران نشان دهد که تفاوتی با آنها ندارد.
از آنها میپرسد که آیا یک یهودی وقتی زخمی شود از او خون جاری می شود یا نه؟ احساسات دارد یا نه.
او دیالوگی مشهور درباره ی برابری نژادی دارد و جین هم دیالوگی درباره برابری جنسیتی.
جین به راچستر میگوید که آنها به یک اندازه روح دارند و پر از قلب و احساس هستند. نشان میدهد که او به عنوان یک زن تفاوتی با او که مرد است ندارد و این بخش همان تأثیر شایلاک در تاجر ونیز را به یادمان می آورد. در پایان به این نکته اشاره دارد که در پایان زندگی شان و پس از مرگ هر دو در محضر خداوند می ایستند.
جین ایر زندگی پر مشقتی را میگذراند و با سختیهای زیادی مواجه میشود. تقابلش با مصائب، زندگی توان و قدرتش را نشان میدهد، توانی که شاید بلانچی اینگرام و دیگر زنان سطحی نداشته باشند. توانایی اش در آرام کردن خاله اش در حدی است که هر کسی این توانایی را ندارد.
با اینکه مرگ دوستش هلن تاثیر زیادی رویش می گذارد، اما روند بلوغش در رمان این توانایی را به او میبخشد که با این فاجعه و حادثه ناگوار کنار بیاید.
وقتی میفهمد مردی که عاشقش بود متاهل است بسیار خوب خودش را کنترل میکند حتی بهتر از خیلی از مردهایی که ممکن است در این شرایط باشند.
وقتی راچستر را ترک میکند، حس اندوه و غم،خیانت و پشیمانی شدیدی دارد، با این حال میتواند خودش را از این وضعیت رها کند.
رفتن او میتواند برداشتهای متفاوتی داشت باشد. می تواند نمایانگر دنبال کردن راههای اخلاقی باشد. شاید در نتیجهی آگاهی مذهبی باشد یا توانایی اش در تقابل با قدرت و تأثیر دیگران را نشان می دهد، قدرتی که هر زنی شاید نداشته باشد.
قدرت زن به خاطر احساساتش محدود شده است. با اینکه مصمم است و تصمیم به ترک کردن راچستر میگیرد، به روشنی میبینیم که او نگران است و از نظر روحی آشفته است. فکر میکند تمام امید و آرزوهایش از بین رفته است و با سرنوشتی شوم مواجه شده است.
به امید های بر باد رفته اش می نگرد و می گوید چقدر دیروز روشن و زیبا بود. همهی این زیباییها و خوشی ها از بین رفته و دفن شده اند و دیگر زنده نمی شوند. به عشقش نگاه میکند که بزرگترین حس در وجودش بود. حسی که راچستر در قلبش برانگیخته بود.
می گوید: «قلبم شعلهور شده بود و میلرزید همچون کودکی گریان در گهواره».
پس از این واقعهی تکان دهنده، جین حس دردناکی را تجربه می کند. شاید منظور نویسنده از این بخش این باشد که دو جنس زن و مرد با این که باید برابری داشته باشند، تفاوتهای خودشان را دارند. بخش احساساتی زنان در این بخش نشان داده می شود.
جین به شکلی ظاهر میشود که به طور کامل مغلوب این احساسات شده است ولی راچستر در این حد احساسات بر او مسلط نمی شود. با توجه به این بخشهای رمان میبینیم که برونته بخش فمینیستی جین را میخواهد نشان دهد.
این یکی از چند مورد محدود در رمان است که چنین نگاه عمیق و ریزی به بخش فمینیستی شخصیت جین می بینیم و باعث می شود به ویژگیها و تفاوتهای جنسیتی فکر کنیم.
می توان از زوایای مختلف به نقد و بررسی رمان جین ایر پرداخت و تفاسیر متفاوتی از آن داشت. میتوان آن را به عنوان رمانی انتقادی به وضعیت و موقعیت جنسیتی آن زمان دانست، با این حال ممکن است بعضیها فقط آن را رمانی در مورد تجربیات ساده ی روزانه معلمی خصوصی بدانند که عاشق مردی متاهل می شود.