معرفی کتاب آخرین انار دنیا نوشته بختیار علی
کتاب آخرین انار دنیا با عنوان اصلی دواههمین ههناری دونیا نوشته بختیار علی نویسنده کورد از مهم ترین و البته حرفه ای ترین رمان های ادبیات کُرد به شمار می رود البته رمانی جهانی است که تا کنون به ده زبان دنیا ترجمه و منتشر شده است.
جدا از موضوع و محتوای آن که تازه و بی نظیر است ، رمان اما جذابیت های دیگری نیز برای خواننده دارد.
روی جلد کتاب با عبارت “برگزیده فستیوال ادبی گلاویژ” روبرو می شویم، گلاویژ کجاست و جایگاهش چگونه است را کمتر کسی بداند، اما در پشت جلد نقل قولی از دیوید لینچ می خوانیم:
“اگر بخواهم ده کتاب برتری را که خوانده ام نام ببرم، چهارتایش را بختیار علی نوشته است!”
دیوید لینچ David Keith Lynch کارگردان سرشناس آمریکایی و برنده نخل طلای کن، کتاب را پسندیده؛ اگر این فرض را بپذیریم کتاب جذابیت های فرامتنی شگفت انگیزی پیدا میکند.
شیر کو بی کس، از شاعران بزرگ کُورد که او را امپراتور شعر مینامند، در مورد بختیار علی چنین میگوید:
صدسال یکبار کسی چون او به دنیا میآید. بختیار علی دنیای تازهای وارد ادبیات کردی کرد. او به تنهایی کار چندین نویسنده را انجام میدهد.
حضور “ایران” به عنوان همسایه غربی کردستان عراق در کتاب آخرین انار دنیا برای خواننده ایرانی جذاب است، یکی به دلیل شناخت فرهنگ کشور همسایه، درست مثل بادبادک بازِ خالد حسینی، یکی هم حضور صرف نام ایران که احساس خوشایندی برایمان دارد شبیه احساسی که از حضور نکونام در اوساسونا داریم یا حضور همایون ارشادی جلوی دوربین آمنابار یا حتی اشارات جزئی به گربه و فرش ایرانی در کتابها و فیلمهای غربی.
بختیار علی نویسنده و متفکر کرد در سلیمانیه عراق به دنیا آمد و در پی دوران حکومت صدام حسین زندانی شد و در نهایت به آلمان رفت. در آنجا داستان ها و رمان هایی نوشت که برایش شهرتی جهانی به ارمغان آورد.
به گفته آرش سنجابی -مترجم کتاب- منتقدان آخرین انار دنیا را بهترین و کامل ترین رمان در ادبیات کرد می دانند.
راوی آخرین انار دنیا مظفر صبحگاهی است که 21 یک سال از بهترین سال های زندگی خود را در زندانی در قلب بیابان گذرانده، مظفر که از روی عرشه سرگردانی داستان زندگی خود را پس از آزادی برای ما تعریف می کند پیش از اسارت فرزندش “سریاس صبحگاهی” را به “یعقوب صنوبر” می سپارد.
راوی به دنبال پسر خود داستان زندگی اطرافیان خود و پسرش را برای ما بازگو می کند. اما وی بعد از مدتی متوجه می شود تنها یک سریاس در دنیا وجود ندارد و او هرگز نخواهد توانست پسر واقعی خود را پیدا کند. نقطه اشتراک تمام این سریاس ها و در واقع تمام شخصیت های رمان، انارهایی شیشه ای است که راز سریاس ها را فاش خواهد کرد.
بختیار علی در کتاب خود رنج های قومی را بیان میکند که سال ها در زیر شکنجه های حکومت بعث در عراق درد کشیدند و حتی بارها نفرت خود از صدام و حکومتش را بی پرده ابراز می کند، هر سریاس داستان نماد رنجی است که بر این فوم تحمیل شده است.
سریاس اول در فقر و نداری کشته شد، سریاس دوم برای تمام عمر در زندان است و سریاس آخر، جزغاله ای است که در بمباران شیمیایی به مرده ای متحرک شباهت پیدا کرده است.
فضای داستان آخرین انار دنیا در شهر (کشوری) جنگ زده ترسیم می شود، چیزی شبیه فیلم های آخرالزمانی که دنیا در جنگ های داخلی می سوزد، جنگ هایی برای هیچ.
این فضا سازی ها در صفحه صفحه کتاب به راحتی احساس می شود. نویسنده البته نمی خواهد مثل یک فیلم سینمایی مخاطب را غافل گیر کند بلکه او را با شخصیت ها همراه می کند، و به همین دلیل است که در همان ابتدا مرگ دو شخصیت اصلی داستانش را رو میکند و حتی نشانی قبر آنها را نیز میدهد.
شخصیت پردازی در آخرین انار دنیا بسیار برجسته است و در کنار شخصیت اصلی چند کارکتر فرعی جذاب دارد؛ زیباترین آن ها “ممد دل شیشه ای” است پسر جوانی که دلش از شیشه است و وقتی در عشق خود ناکام می ماند دلش می شکند و می میرد!
خواهران سپید، دخترانی گوشه گیر و خوش صدا که عهد کردند هرگز با مردی ازدواج نکنند نیز به زیباتر شدن رمان کمک می کنند، البته شخصیت فرعی دیگری مثل “اکرام کوه نشین” بر عکس دیگران رها شده به نظر می رسد و جز معدود نقاط ضعف کتاب است.
آخرین انار دنیا تا حدودی به رئالیسم جادویی نزدیک می شود که بدون شک ما را به یاد صد سال تنهایی مارکز می اندازد اصلا شباهت های زیادی هم بین دو کتاب وجود دارد.
آخرین انار دنیا انگار در زمان های دور روایت می شود ولی ظهور فاکتورهای زندگی مدرن مثل دانشگاه و بیمارستان و حتی ماشین وتانک ما را به زمان حال باز می گرداند.
بختیار علی با استفاده از این تکنیک در نظر داشته تصویر دقیق تری از کردستان عراق ارائه دهد که کاملا هم موفق بوده است.
در دسامبر 2017 جایزەی ادبی “نلی زاکس” آلمان به خاطر کتاب آخرین انار دنیا به بختیار علی ، تعلق گرفت.