رمان در جستجوی زمان از دست رفته زندگی مردی را روایت میکند که تقریبا آشکارا خود مارسل پروست است، او در حال پژوهش درباره معنای زندگی است. تعریف میکند که از وقت تلف کردن دست برمیدارد و شروع میکند به درک و قدرشناسی از وجود و بودن.
In Search of Lost Time by Marcel Proust
مارسل میخواست کتابش در درجه اول به کمک ما بیاد.
پدرش آدرین پروست یکی از پزشکان بزرگ زمانه بود – کسی که وبا را در فرانسه ریشه کن کرد.
در اواخر عمر پدر، مارسل پسری نحیف و مریضحال بود که با درآمد میراثش زندگی میکرد و با نداشتن شغلِ درست و حسابی خانواده را ناامید کرده بود، به خدمتکارش گفت:
ای کاش میشد با کتابهایم به بشریت همان خدمتی را بکنم که پدرم با کارهاش کرده بود.
پروست از یک خانواده مرفه طبقه متوسط بود ولی از جوانی فکر کرده بود شاید معنی زندگی رسیدن به سطوح عالی جامعه باشد.
در آن زمان این به معنی ارتباط داشتن با اشراف، دوکها و دوشسها و شاهزادهها بود.در زمان ما معنی آن میشود معروف شدن، ستاره شدن.
روای داستان سالها وقت صرف میکند تا از پلکان ترقی بالا رود و چون هم جذاب و هم اهل فضل و دانش بود نهایتاً به حلقه خوبان پاریس وارد میشود: دوستی با دوک و دوسش دوگرمانت.
ولی خیلی زود متوجه یک موضوع آزاردهنده میشود:
این آدمها آن اسوههای خارقالعادهای که خیال کرده بود، نیستند. مصاحبت دوک ملالآور است و همهاش درباره پول صحبت میکردند. دوسش خوشرفتار است ولی بیرحم و توخالی بود.
مارسل از آن دورهمیها خسته میشود و میفهمد که فضیلت و رذیلت بین آدمها بدون توجه به شهرت و ثروت تقسیم شده است.
مارسل خود را رها میکند تا با آدمهای بیشتر و متنوعتری بجوشد. هرچند پروست در هجو فخرفروشی اجتماعی قلمفرسایی میکند، اما این با حسی از درک و همدردی همراه است.
این خطا خیلی طبیعی است مخصوصا در جوانها که خیال کنند آن بیرون یک طبقه برتر در دنیا وجود دارد و زندگی ما انسانها بیرنگ و روح است چون با آدمهای درست و حسابی آشنا نیستیم. ولی در رمان در جستجوی زمان از دست رفته قاطعانه اطمینان میدهد که آن بیرون هم خبری نیست. چیزی به نام پارتی آدمهای باحال و بینقص نداریم.
ادامه نقد و بررسی رمان در جستجوی زمان از دست رفته
دومین چیزی که راوی رمان مارسل پروست Marcel Proust در جستجوی معنی زندگی بررسی میکند، عشق است.
در جلد دوم رمان رمان در جستجوی زمان از دست رفته، راوی با مادربزرگ خود به کنار دریا میرود. ساحل و تفرجگاه محبوب و مد روز کابورگ Cabourg .
آنجا بهشدت عاشق یک دختر جوان و زیبا به نام آلبرتین میشود.دختری با موهای کوتاه، لبخند معصومانه و طرز صحبت بیخیال و خودمانی. برای تقریبا ۳۰۰ صفحه راوی جز به آلبرتین فکر نمیکند.
معنای زندگی حتما مهر آلبرتین است ولی به مرور زمان متوجه میشود که اینجا هم ناامیدی کمین کرده است.
لحظهای میرسد که نهایتا میتواند آلبرتین را ببوسد.مرد درست مانند موجوی ابتداییتر از سختپوستان دریایی و یا نهنگ، معلوم است که اعضای مناسب مهرورزی را ندارد.خصوصا عضوی برای بوسیدن. و در غیاب این عضو لبهایش را جایگزین میکند و نتیجه آن حسی که حاصل میشود فقط یه ذره بهتر از نوازش معشوق با شاخ یا عاج است.
از دید پروست وعده نهایی عشق این است که از تنهایی رها شویم و زندگی خود را با شخص دیگری پیوند بزنیم که همه وجود ما را بشناسد.
ولی رمان در جستجوی زمان از دست رفته به نتیجه تلختری میرسد:
هیچکس نمیتواند دیگری را کاملا درک کند.تنهایی همهگیر است و ما زائران تنهایی هستیم که در تاریکی سعی میکنیم همدیگر را با شاخهایی که داریم ببوسیم.
اینجا به سومین و تنها گزینه پیروز برای معنای زندگی میرسیم: هنر .
از دید پروست هنرمند لایق ستایش است به این دلیل که دنیا را تروتازه، صاحب درک و زنده نشان ما میدهد.نقطه مقابل هنر برای پروست چیزی است به نام عادت.
از دید پروست حجاب عادتها آشنایی بین ما و هرچیزی که مهم است، فرود میآید و زندگی را نابود میکند.عادت دید را تیره و تار میکند و اجازه نمیدهد زیبایی یک غروب، کار و دوستیها را حس کنیم.
بچهها هنوز رنجور عادتها نشدهاند، برای همین از چیزهای ساده ولی کلیدی به وجد میآیند: یک چاله آب، پریدن روی تختخواب، ماسه و یا نان تازه.
ولی ما آدم بزرگها نازپرورده شدهایم، برای همین مدام دنبال محرکهای قویتری مثل شهرت و عشق هستیم. چاره کار به نظر پروست زنده کردن قدرت قدرشناسی و حس کودکی در بزرگسالی است. دریدن حجاب عادتها و آغاز درک و قدرشناسی از زندگی روزانه با یک حساسیت جدید.
به نظر پروست این کاری است که یک گروه مردم همیشه میکنند: هنرمندان .
هنرمندان میدانند چطور عادت را کنار بزنند و زندگی را به جایگاه باشکوه و شایسه آن برگردانند:
وقتی یک نیلوفر آبی یا استراحتگاه بین راهی را نشانمان میدهند یا ساختمانی را از یک دیدیگاه جدید به ما نشان میدهند، دقیقا همین کار را میکنند.
هدف پروست الزاماً این نیست که هنر خلق کنیم یا مدام در موزهها پرسه بزنیم. موضوع این است که به دنیا، دنیای خودمان با سخاوت یک هنرمند نگاه کنیم: که یعنی لذت بردن از چیزیهای کوچک مثل آب، آسمان یا شعاع نور روی یک تیکه کاغذ.
اتفاقی نیست که نقاش محبوب پروست فرمیر بود. نقاشی که میدانست چطور جادوی کارهای روزمره را به چشم بیاورد. حال و هوای فرمیر در رمان در جستجوی زمان از دست رفته حاکم است. آن هم به آشتی دادن ما به شرایط عادی زندگی تعهد دارد.
پروست به نوشتن در مورد کیکهای لذیذ کوچکی به نام فرانسوی مدلن معروف است. علت آن از عقایدش در مورد هنر و عادت میآید.
در همان اوایل رمان در جستجوی زمان از دست رفته راوی به ما میگوید که مدتها افسرده و غمیگن بوده است و بعد یک روز یک فنجان دمنوش و یک مدلن میخورد و ناگهان آن مزه او را به گذشته پرت میکند.
کاری که از بوها و مزهها برمیآید. برمیگردد به دوران بچگی، وقتی تابستانها را در خانه بیرون شهر عمهاش میگذارنده است. جویباری از خاطرهها در ذهنش جاری میشود و به او امید و قدرشناسی میدهد. به خاطر کیک مدلن.
از آن زمان به تجربه راوی داستان میگویند لحظه یا دم پروستی. دمی از یادآوری ناخواسته و آتشین، وقتی گذشته سرزده از یک بو یا مزه یا لامسه سر برمیآورد و با قدرت ما را صدا میکند.
دم پروستی میگوید دلخوشیها کم نیست. چشمها را باید شست.
زنده بودن را فراموش کردهایم، به تمام معنا زنده بودن را فراموش کردهایم. نوشیدن چای در رمان کلیدی است، چون همه آموزههای پروست را درباره قدرشناسی بیشتر از زندگی آموزش میدهد.
این موضوع به راوی کمک میکند بفهمد که مشکل از متوسط بودن زندگیاش نیست بلکه بیشتر از تصویری است که در ذهنش در حافظه خودآگاه دارد.
پروست میگوید علتی که زندگی را با وجودی که در لحظههای خاص خیلی زیبا به نظر میرسد بیارزش ارزیابی میکنیم این است که داوری ما براساس شواهد خود زندگی نیست بلکه از تصاویر دیگری است که هیچ چیزی از خود زندگی نشان نمیدهد، بنابراین ما با تحقیر این لحظهها را قضاوت میکنیم.
به همین خاطر است که هنرمند اینقدر مهم است. آثار آنها مانند یه لحظه پروستی طولانی است و به ما یادآوری میکنند که زندگی زیبا، سحرآمیز و پیچیده است.
هنر ملال و حقنشناسی رو زایل میکند.
فلسفه پروست در کتابی به دست ما میرسد که خود او مثال عینی نظراتش است.
اثر هنری است که زیبایی و علاقه را به زندگی برمیگرداند.
با خواندن رمان در جستجوی زمان از دست رفته حواس دوباره بیدار میشوند و هزاران چیزی که فراموش کردهایم به مرکز توجه برمیگردند و برای مدتی به حساسیت و ظرافت خود پروست خواهید شد.
به همین یک دلیل هم که شده، حتما باید آن یک میلیون و دویست هزار کلمه را خواند و شنید و باید قبل از اینکه دیر شود قدر بودن را شناخت.
علاقمندان به این اثر میتوانند مجموعه کتاب صوتی رمان در جستجوی زمان از دست رفته را به مدت 170 ساعت و با قیمتی ناچیز دانلود کرده و بشنوند. (برای دانلود اینجا کلیک کنید) |
مژده به علاقمندان به نقد و بررسی رمان در جستجوی زمان از دست رفته:
داریوش شایگان فیلسوف ایرانی در کتابی به نام «فانوس جادویی زمان» در نقد و بررسی این رمان نوشته است.
شایگان در کتابش به بررسی زندگی و آثار مارسل پروست با تاکید بر رمان «در جستجوی زمان از دست رفته» پرداخته و مبنای ارجاعات فراوانش به مطالب این رمان را ترجمه کتاب به قلم مهدی سحابی اعلام کرده است.