معرفی فیلم های موفق در ژانر اندیشه که به صورت هوشمندانه ای مخاطب را به تفکر و تامل وامیدارند
بهترین فیلم های فلسفی |10 فیلم تفکر برانگیز تاریخ سینما
ده فیلم تفکر برانگیز تاریخ سینما | بهترین فیلم های فلسفی : معرفی فیلم های موفق در ژانر اندیشه که به صورت هوشمندانه ای مخاطب را به تفکر و تامل وامیدارند
راز ساخت یک فیلم موفق، به ویژه هنگامی که شامل روایت یک داستان باشد، در این است که از اندرز و پیام دهی مستقیم خودداری کند.
از مل گیبسون Mel Gibson تا سث مک فارلنSeth MacFarlane ، از فدریکو فلینی Federico Fellini تا ریدلی اسکات و البته آلفرد هیچکاک بزرگ، همه فیلمهای آنان دارای پیام یا پیامهایی در سبک داستان پردازی سمبلیک تا دیالوگهای هوشمندانه پنهان است
با یا بدون درک شکل هنری فیلمسازی، کارگردانان و نویسندگان اغلب از رسانههای تصویری ترجیحی خود برای بازگویی یک داستان استفاده میکنند.
ایدئولوژی ها، تئوریها و هر فرمی از پیام همواره در این محمل تصویری کدگذاری میشود به این امید که مخاطب پیام آن را درک و دریافت نماید.
بهترین فیلم های فلسفی
- فیلم طناب
- فیلم مهر هفتم
- فیلم زندگی شیرین
- فیلم عشق و مرگ
- فیلم بلید رانر
- فیلم نمایش ترومن
- فیلم ماتریکس
- فیلم ممنتو
- فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک
- فیلم چشمه
به روز رسانی نوشته یکم بهمن 1400
11- فیلم بهار تابستان پائیز زمستان و اینک دوباره بهار
به روز رسانی 30 اردیبشهت 1401
۱- فیلم طناب (۱۹۴۸) – آلفرد هیچکاک
آلفرد هیچکاک، استاد سینمای تعلیقی، با مخاطب خود بازی میکند، آنها را فراری داده و در نهایت آنها در شوک به دام میاندازد
فیلم «طناب» (Rope) یکی از بی پرواترین ساختههای اوست که عمداً به عنوان یک فیلم تک برداشتی ساخته شده است، آزمایشی در دنیا و زمان واقعی.
جیمز استوارت، فارلی گرانگر و جان دال از بازیگران این کلاسیک نادیده گرفته شده هستند که منحصربفردترین تکنیکهای فیلمسازی آن دوران را در خود دارد و دیدگاه افراد نسبت به یکدیگر را در طی یک آزمایش عملی به مخاطب نشان میدهد.
این فیلم بر اساس داستان واقعی لئوپولد و لوب در سال ۱۹۲۴ ساخته شده است، دو دانشجوی همجنسگرای حقوق در شیکاگو که تنها برای هیجان و اثبات اینکه آنقدر باهوش هستند که بتوانند قسر در بروند یک پسربچه ۱۴ ساله را به قتل میرسانند.
«طناب» یک فیلم ضد هستی گرایی است و استیوارت در اوج وحشت متوجه میشود که دو تن از شاگردانش با دنبال کردن اصول اگزیستانسیالیسم، یکی از همکلاسیهای خود را به قتل رسانده اند.
وی در نهایت در مییابد که پیروزی از این مرام فلسفی تنها رنج برای دنباله رو و افراد اطراف او را در پی دارد.
برخی از عقاید فلسفی نیچه و فروید را میتوان به شکلی مشهود در این فیلم مشاهده کرد.
بازگشت به ابتدای فهرست بهترین فیلم های فلسفی
۲- فیلم مهر هفتم (۱۹۵۷) – اینگمار برگمان
اینگمار برگمان، فیلم «مهر هفتم» (The Seventh Seal) را مثل یک مدل سینمایی اگزیستانسیالیستی و در مورد جستجوی پساآخرالزمانی یک مرد برای معنای زندگی ساخته است.
این داستان خارق العاده در مورد شوالیهای است که مرگ را به یک بازی بد سرانجام شطرنج دعوت میکند.
اگر چه این فیلم در مورد درک از خود بر اساس سوالات متافیزیکی و فلسفی است، کارگردان بزرگ سوئدی میخواهد که مخاطب این فیلم را همراه با مسائلی درون داستان آن مانند شر، فلسفه دین و اگزیستانسیالیسم تجربه نماید.
او دردسر شخصیت بلاخ با باورهایش را به زیبایی به تصویر میکشد و در نهایت قضاوت را بر عهده خود مخاطب میگذارد.
این فیلم سوالات بسیاری را در ذهن مخاطب بر میانگیزد و نه موعظه میکند و نه بخشی از جامعه را تحقیر میسازد. به جای آن او تنها عقاید و باورهای مختلف را بازگو کرده و قضاوت را به عهده مخاطب میگذارد.
بازگشت به ابتدای فهرست بهترین فیلم های فلسفی
۳- فیلم زندگی شیرین (۱۹۶۰) – فدریکو فلینی
فیلم «زندگی شیرین» (La Dolce Vita) به کارگردانی فدریکو فلینی حسی تاریک و اغلب همراه با شوخی را در مورد سبک زندگی تجمل گرایانه مردم در شهر رم در پیش میگیرد.
مارسلو ماسترویانی در این فیلم نقش یک روزنامه نگار مجلههای زرد را بازی میکند که نمیتواند در مورد برنامههای آینده اش تصمیم گرفته و حس میکند درون یک جعبه به دام افتاده است.
انگار کارگردان میخواهد در این فیلم با مخاطب خود در مورد هفت گناه اصلی سخن بگوید که در طی هفت شب و هفت سپیده دم رخ میدهند.
تمام داستان فیلم در منطقه سون هیلز رم، در کافههای شبانه و در پیاده روها رخ میدهد. کمتر فیلمی اینچنین توانسته در دورههای مختلفی دیدگاههایی یکسانی نسبت به فلسفه، زندگی و مرگ را در مخاطب برانگیزد.
شاید چیزی به اسم زندگی خوب وجود نداشته باشد، اما انتخابهایی که شما در زندگی تان میکنید نتیجه زندگی تان را مشخص میسازد.
بازگشت به ابتدای فهرست بهترین فیلم های فلسفی
۴- فیلم عشق و مرگ (۱۹۷۵) – وودی آلن
در فیلم «عشق و مرگ» (Love and Death) به عنوان هجویهای در مورد روس ها، از فیودور داستایوفسکی گرفته تا فیلمهای سرگئی آیزنشتاین، وودی آلن اضطراب کافکایی خود و ترس کیرکگارد را در یک کمدی بی وقفه در مورد جنگ و صلح، جنایات و مکافات و پدران و پسران ترکیب میسازد.
آلن در این فیلم نقش بوریس را بازی میکند که تا سن ۳۰ سالگی نمیتواند بدون روشن بودن لامپها بخوابد.
در این سن او به دلیل جنایتی که مرتکب نشده انتظار مرگ را میکشد. او در نهایت تجربه خود از زندگی را به مخاطب نشان میدهد که همان عشق و مرگ است.
او به ما یادآور میشود که اگر چه ذهن و عقل فوق العاده است، اما این جسم است که تمام لذت زندگی را میبرد و در نهایت مرگ را به مثابه یک مُسکن آرام بخش به تصویر میکشد.
بازگشت به ابتدای فهرست بهترین فیلم های فلسفی
۵- فیلم بلید رانر (۱۹۸۲) – ریدلی اسکات
«بلید رانر» (Blade Runner) فیلمی بر اساس یک رمان علمی تخیلی نوشته فیلیپی کی دیک است که در آن هریسون فورد نقش انسانیهای به نام بلید رانر را ایفا میکند که وظیفه پیدا کردن و کشتن (بازنشسته کردن) شبه انسانها را دارد.
این شبه انسانها برای خدمت کردن به انسانها به عنوان بردههای کارگر به منظور جستجو و مسکونی کردن دیگر سیارگان مورد استفاده قرار گرفته اند.
فیلم، معنای انسانیت در عصر سایبرنتیک را به تصویر میکشد و سوالهایی اینچنینی در ذهن مخاطب ایجاد مینماید:
اگر هوش مصنوعی در کالبدی شبیه و با رفتار انسانی قرار داده میشد، آیا میشد آن را انسان دانست؟
آیا شبه انسانها یا همان اندرویدها تفاوت مهمی با انسانهایی که آنها را خلق کرده اند خواهند داشت؟ اگزیستانسیالیسم!
بازگشت به ابتدای فهرست بهترین فیلم های فلسفی
۶- فیلم نمایش ترومن (۱۹۹۸) – پیتر ویر
در فیلم «نمایش ترومن» (The Truman Show) جیم کری نقش شخصیت ترومن را بازی میکند. همه چیز در مورد این شخصیت غیرواقعی و ساختگی است. روابطش، کارش و زندگی اش در برای چشم میلیونهای بیننده تلویزیونی قرار دارد بدون آن که خودش بداند. چه چیز واقعی است؟
این فیلم ارجاعی به افکار فیلسوفان بزرگی از دکارت تا سارتر و از شوپنهاور تا افلاطون است.
«نمایش ترومن» یک فیلم بسیار تکان دهنده است که دستکم توسط ۵.۰۰۰ دوربین ضبط شده، به طور مستقیم و در ۲۴ ساعت شبانه روز و هفت روز هفته در برابر دیدگان مخاطب قرار دارد.
انگار مخاطب خدایی است که ترومن را خلق کرده، او را نگاه کرده، دنبال میکند و در تمام این مدت ترومن کاملاً بی خبر است که او چرخ دنده اصلی دنیای خود است. این موضوع سوالاتی را در مورد خداوند، اخلاق مداری و درستی رفتار در ذهن مخاطب ایجاد میکند. این آزمایش روانشناسانه، پاسخگویی با سوالات زیادی را به عهده خود مخاطب میگذارد.
بازگشت به ابتدای فهرست بهترین فیلم های فلسفی
۷- فیلم ماتریکس (۱۹۹۹) -واچوفسکیها
همه کیانو ریوز را به خاطر نقش نئو در فیلم «ماتریکس» (The Matrix) میشناسند. او در این فیلم نقش یک برنامه نویس کامپیوتر در طول روز و یک هکر در طول شب را بازی میکند.
زندگی نئو بعد از دریافت یک پیام رازآلود روی سیستمش بدنبال جستجوی نام مردی به نام مورفیوس تغییر میکند. در ملاقات با این مرد، نئو در مییابد که واقعیت چیزی بسیار متفاوت از آنچه که او و مردم اطرافش فکر میکنند است.
این فیلم یکی از بهترین فیلم های فلسفی و دارای مقادیر زیادی تئوریهای مذهبی و فلسفی است که توسط فیلسوفان متعددی مطرح شده است.
با تماشای این فیلم به دنیایی که در آن زندگی میکنید شک کرده و از خود خواهید پرسید: پس واقعیت چیست؟
به یاد داشته باشید که هیچ نیروی شیطانی ما را در مورد ماهیت واقعیت نفریفته است بلکه مووضع به افکار و احساسات ما باز میگردد که ما را فریب میدهند.
بازگشت به ابتدای فهرست بهترین فیلم های فلسفی
۸- فیلم ممنتو (۲۰۰۰) – کریستوفر نولان
فیلم «ممنتو» (Memento) ساخت کریستوفر نولان اقتباسی از یک داستان کوتاه نوشته جاناتان نولان با عنوان «مومنتو موری» (Memento Mori) است.
این تریلر نئو نوآر تحریک کننده ذهن و افکار در مسیر مخالف زمان بازگو میشود و به دلیل سبک روایی غیرخطی و ساختار روایی رو به عقب و بازگشتی اش، درک آن در یک بار تماشا کار دشواری است.
نولان میخواهد که مخاطب بخشی از زندگی شخصیت لئونارد باشد.
در این فیلم شاهد همه چیز از یک مامور بیمه سابق هستیم که از فراموشی رنج میبرد و در حال تحقیق در مورد تجاوز و قتل همسرش در جریان یک سرقت است که در جریان آن و بر اثر ضربه وارد شده به سرش، او حافظه موقتش را از دست داده است و نمیتواند چیزی را به خاطر بسپارد.
فیلم ممنتو» نگاهی است به حافظه، قوه ادراک، غم، خود فریبی و انتقام انسانی که ما را با اهمیت جسم، خود بودن و حس زمان آشنا میکند.
لودویگ ویتگنشتاین، فیلسوف مشهور، گفته است:
«سگی بر این باور است که صاحبش پشت در ایستاده است، اما آیا میتواند باور داشته باشد که صاحبش روز بعد از فردا نیز همانجا خواهد بود؟».
«ممنتو» یک فیلم بسیار پیچیده و البته تکان دهنده است و در پایان داستان از خود خواهید پرسید: «آیا این پایان لئوناردو است یا یک ممنتو دیگر در کار خواهد بود؟».
بازگشت به ابتدای فهرست بهترین فیلم های فلسفی
۹- فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک (۲۰۰۴) – مایکل گاندری
فیلم «درخشش ابدی یک ذهن پاک» (Eternal Sunshine of the Spotless Mind) یک درام کمدی رمانتیک با بازی جیم کری و کیت وینسلت است که سناریو آن توسط چارلی کافمن بزرگ نوشته شده است.
این فیلم که یکی از بهترین فیلم های فلسفی است داستان زوجی را روایت میکند که طی یک آزمایش نامتعارف تصمیم میگیرند پس از یک شب درگیری خاطرات یکدیگر را برای همیشه پاک کند تا به نقطهای از زندگی که پیش از درگیری بودند بازگردند. وقتی که محاسبات آنطور که انتظار میرفت پیش نمیرود همه چیز عمیق، شخصی، غنی، اما شکننده میشود.
مایکل گاندری در این فیلم با ظرافت و هوشیاری حافظه، خاطرات، روابط عاطفی، از دست دادن و ارتباط بین این دو روح انسانی را به تصویر میکشد.
این فیلم یکی از بهترین فیلمهایی است که رمانس، اورجینال بودن و سوررئالیسم را با هم ترکیب کرده است.
بازگشت به ابتدای فهرست بهترین فیلم های فلسفی
۱۰- فیلم چشمه (۲۰۰۶) – دارن آرونوفسکی
فیلم چشمه (The Fountain) فیلمی در مورد معنویت و فناناپذیر بودن، زندگی و مرگ، عشق ابدی، درخت زندگی و چشمه جوانی است.
این فیلم داستانی بسیار پیچیده دارد و با گذشت زمان نیز توانسته اعتبار و زیبایی خود را حفظ کند. در این فیلم هیو جکمن نقش تامی را بازی میکند که در حال انجام یک جراحی آزمایشی روی میمون هاست به این امید که درمانی برای بیماری همسرش (راشل ویز) پیدا کند.
در میان این ماجرا، داستانی دیگر پدیدار میشود که در آن هیو یک شوالیه فاتح اسپانیایی است که توسز راشل برای پیدا کردن درخت زندگی کتاب مقدس فرستاده شده که دسترسی به آن زندگی جاودان را در پی دارد.
سپس در داستانی دیگر هیو به عنوان یک فضانورد با درخت زندگی در فضا معلق است. او بر این باور است که همسرش جزئی از درخت بوده و وقتی که به یک سیارک به نام خیبالا نبیولا برسد با همسرش دیدار خواهد کرد.
دانشمند، جنگجو و اکتشاف گر، تمام سه داستان شخصیت هیو جکمن را شکل میدهند که مرگ را چیزی جز دشمنی که باید شکستش دهد نمیبیند. در هر داستان او عشقی که در برابرش قرار دارد را نادیده میگیرد و تنها برای رسیدن به معجزه تلاش میکند.
بازگشت به ابتدای فهرست بهترین فیلم های فلسفی
به روزرسانی مطلب و معرفی دو فیلم فلسفی دیگر
11- فیلم بهار تابستان پائیز زمستان و اینک دوباره بهار
فیلم بهار تابستان پائیز زمستان و اینک دوباره بهار محصول سال 2003 میلادی به کارگردانی کیم کی دوک کارگردان شهیر کره ای می باشد.
فیلم همانگونه که از نامش پیداست چرخه تکرار شونده زندگی و طبیعت را به نمایش در می آورد.
نام بهار، تابستان، پائیز، زمستان و اینک دوباره بهار انتخابی هوشمندانه برای چرخه کامل و تکرار شونده حیات در طبیعت است، مصداق واضح کلام روز از نو روزی از نو، تکرار حیات، تکرار خطاها، تکرار مسیرها که به وفور در فیلم به نمایش کشیده می شود.
همانگونه که استاد مهارت کسب می کند و پس از مرگ به مرحله بالاتری می رود و استاد دیگری جایگزینش می گردد شاگرد نیز رشد می کند خطا می کند تنبیه می شود پرورش می یابد و استاد می شود بسان طبیعت که متولد می شود بار می دهد خزان می کند و با رسیدن زمستان گوئی که می میرد و اما بهاری نو دوباره از راه می رسد و همان راه را دوباره، دوباره و دوباره طی می کند گویا که تاکنون نبوده و این اولین بار است.
فیلم از پنج اپیزود تشکیل شده و هر اپیزود به نام یکی از فصل های سال نامگذاری شده است.
هر فصل نمایانگر یک مرحله از رسیدن به کمال در تمام کائنات است گوئی کارگردان می خواهد داستان اجتناب ناپذیر تناسخ بودائی را به بیننده یادآوری کند.
داستان فیلم درخصوص استاد وشاگردی است که در فیلم حتی نام هم نداند چرا که در این چرخه فعلیت ها بسیار مهم تر از نام ها و شخصیت ها هستند همه این ها ذراتی از جهان هستند آنچه مهم است ذات انسان بودن است که کمال را طی می کند نه فردیت های ما.
محل فیلمبرداری دریاچه ای زیبا در میان دره ای خیال انگیز و فضائی تغزلی است که یک مجسمه بودا بسان فیلسوف غار افلاطون بر فراز دره قرار گرفته و بر اتفاقات دره نظاره می کند.
دریاچه معبدی شناور را در میان خود مانند نگین انگشتری دارد این معبد شناور تداعی کننده گل نیلوفر است نیلوفری که جنبه مقدس آن در آغاز از محیط آبی آن ناشی می شد زیرا آب نماد باستانی اوقیانوس کهنی بود که کیهان از آن آفریده شد. نیلوفر که بر روی سطح آب در حرکت بود به مثابه زهدان کیهانی آن به شمار می رفت.
در تعلیمات بودا نیلوفر تا حد زیادی وارد قلمرو ماورا الطبیعه می شود. نیلوفر، نماد ذات پاک جوهر طبیعت بشر یا همان بهشت بودائی است، که بر اثر سامسارا، دایره بی پایان تولد مجدد، یا بر اثر جهلی که جهان مادی به وجود می آورد آلوده نمی شود.
معبد شناور فیلم بسان گل نیلوفری که بودا بر آن نشسته است تمام خصوصیات این گل نیلوفر مقدس و باستانی را دارد.
معبر ورودی و خروجی دریاچه دری است که هیچ حصاری ندارد مانند اتاق های معبد درهائی که دیواری ندارند اما تنها معبر عبوری هستند که می تواند نمادی از انتخاب تنها راه صحیح میان راه های بیشمار دیگر باشد .
درهای دریاچه که در آغاز هر فصل از فیلم به خودی خود گشوده می گردند حاوی تصاویری از دو نگهبان هستند که این دو نگهبان در داخل به شکل دو فرشته و در خارج به شکل دو هیولا می باشند که این نیز می تواند نمادی از پاک بودن ذات بشر قبل از تماس با جهان مادیات باشد.
یکی دیگر از مفاهیم گسترده بودائی که در فیلم بسیار به آن اشاره شده است کارماست . کارما در دیدگاه بودائی نشانه جزای عمل است که بسیار مهم و مورد توجه می باشد.
در داستان از حیوانات بیشماری استفاده شده که هریک در جایگاه خود بسیار هوشمندانه به کار برده شده اند
پلان کلیدی این فصل صحنه جفت گیری مارهای به هم پیچیده است همانند مهرهای استوانه ای شکل بین النهرینی که یک جفت مار به هم پیچیده را نشان می دهند ، که ظاهرا، دلالت بر جفتگیری دارد ( به شیوه نقشپردازی شده و نه طبیعی ).
این تصویر ظاهرا، بدین معنی است که این مخلوقات اساسا زمینی و یک منبع الهی باروری بودند. این نقشمایه، پیوسته در هنر بین النهرینی ظاهر می شود و در فراسوی آن سرزمین گسترش می یابد و ضمن راه مفاهیم تازه ای پیدا می کند.
در غرب ، اسکلاپیوس خدای شفابخش و بعدا نماد پزشکی غربی می شود.
در هندوستان نیز برای درمان زن نازا ، تندیسهای سنگی نذری از مار، یا غالبا جفتی از مار به هم پیچیده را، در مرداب ها قرار می دادند تا با مانای آب را جذب کند و سپس آنها را زیر درخت می نهادند و سر انجام مار منظره “فریب” نزد عیسویان شد و نخست بروی نقاشیهای روی تابوت های رومی ظاهر گردید. بدین ترتیب، مار یک نماد عیسوی درباره هبوط آدم و همچنین شیطان شد.
بازگشت به ابتدای فهرست بهترین فیلم های فلسفی
12- فیلم وقتی نیچه گریست
فیلم وقتی نیچه گریست When Nietzsche Wept بر اساس رمانی به همین نام اثر اروین یالوم در سال 2007 به کارگردانی پینچاس پری ساخته شده که داستان روابط و گفتگوهای نیچه با پزشکی بنام “جوزف بروئر” است.
داستان فیلم از جایی شروع می شود که نیچه دلباخته دختری زیبا و اغواگر بنام “لو سالومه” می شود ولی با رد پیشنهاد ازدواج از سوی سالومه ، نیچه هر چه بیشتر از ارتباطات اجتماعی و دلبستگی های عاطفی سرخورده شده و به دام انزوا و تنهایی و خودآزاری مفرط گرفتار می گردد.
لو سالومه بیآنکه نیچه متوجه شود، نزد دکتر بروئر مشهور و حاذق وین می رود و از او تقاضا میکند تا به مداوای سردرد و میگرن نیچه که حاصل شکست رابطه عاشقانهای میان خودش و نیچه می داند، بپردازد.
با تدابیری که لوسالومه میاندیشد نیچه با اصرار دوستان به مطب برویر میآید و پس از چند جلسه ملاقات، دکتر برویر تصمیم میگیرد تا نیچه را تحت درمان رایگان برای اقامت یکماهه در وین متقاعد سازد. اما نیچه با بروئر درگیری لفظی پیدا می کند که در ازای لطف به او چه انگیزه ای دارد؟
دکتر بروئر به دنبال بیان درمانی و گفتارهای فلسفی نیچه پی به راز پوچی و “ازخودبیگانگی” خویش می برد. افسردگی دکتر بروئر و تناقض در دلبستگی عاطفی اش به برتا بعدها به فروید کمک کرد تا حاصل تجربیات و تحقیقات خودش را در این زمینه در مقاله ای بنام “ماخولیا و ماتم” تمام کند.
زیگموند فروید که سالهای جوانیاش را میگذراند به عنوان یک شخصیت در حاشیه قصه، عقل منفک برویر است و هراز گاهی با دیدگاهی نو دربارهی رواندرمانی به کمک استاد و دوست خود میآید.
در این فیلم مباحث مختلف روانشناسی و فلسفی از زبان بازیگران مطرح می شود که بسیار جذاب و تامل انگیز است
بازگشت به ابتدای فهرست بهترین فیلم های فلسفی
13-فیلم پی کی PK
فیلم پی کی در سال ۲۰۱۴ به نویسندگی و کارگردانی راجکومار هیرانی ساخته شده و سومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای هند و یکی از محبوبترین فیلم های بالیوود در جهان است که با رتبه ۲۴۸ جز ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینماست.
فیلم به با روایتی ساده و زبانی کمدی می گوید که دست از پرستش خدایان مختلف و آدمهای دغلکاری که شمارهی اشتباه میدهند و خود را نایب خدا میدانند، بردارید.
شخصیت پی کی PK ( که مسافری از فضا است) در این فیلم نماد مردم هندوستان است، مردمی ساده با هزار دین و آیین مختلف و محصورشده با انواع اقسام خدایان و پرستشگاهها.
پی کی دنبال خدا می گردد تا بلکه وسیلهی ارتباطیاش با آدمهای فضایی را پیدا کند. او مسلمان میشود، مسیحی میشود، بودایی میشود تا با رسیدن به خدا راهی برای پرسش هایش پیدا کند، پرسش هایی که هرچند ساده بهنظر میرسند اما بقیه را گیج میکنند.
اگر آن مهاراجهی هندی که ادعای ارتباط با خدا دارد و از دستان خالیاش میتواند طلا استخراج کند، چرا طلای بیشتری از خود تولید نمیکند تا فقر مردم هند را از بین ببرد؟
پی کی پول نذری را که برای پیدا شدن گردنبندش به صندوق صدقات انداخته بود، پس میگیرد. چرا؟ چون خدا گردنبند او را پیدا نکرده است! ماجرا به همین سادگیست.
اینگونه است که این فیلم تابوشکنانه با داستانی بانمک مردمش را آگاه میکند تا از خرافات دست بردارند و به عشق روی بیاورند، تنها چیزی که در نهایت برای آدم میماند و به زندگیاش معنا و مفهوم میدهد.
به قول مولانا:
شش جهت است این وطن، قبله در او یکی مجو بیوطنیست قبلهگه، در عدم آشیانه کن
14-فیلم بیگانه ۱۹۶۷
بیگانه فیلمی به کارگردانی لوکینو ویسکونتی است که سال ۱۹۶۷ اکران شد. فیلم اقتباسی از رمان مشهور آلبر کامو به همین نام است و مارچلو ماسترویانی و آنا کارینا در آن نقشآفرینی کردهاند.
فیلم های فلسفی عالی هستند، لطفا فیلم فلسفی تلقین inspection هم اضافه شود
از پیشنهاد شما سپاسگزارم
بله، فیلم بسیار خوبیه ، در آپدیت بعدی اضافه خواهد شد
خیلی خوب بود استفاده کردم بیشتر سایت ها فقط برای بازدید می نویسند و فیلم های روانشناسی و علمی تخیلی را هم جز فیلم های فلسفی می آرن اما این ها واقعا بهترین فیلم های فلسفی هستند البته فیلم های خوب دیگه ای هم هست چون معروف نشدن کمتر می شناسیم ، مثل فیلم ساعت ها
از توجه و اطلاع رسانی شما سپاسگزارم
بله فیلم ساعت ها برگرفته از کتابی به همین نام نوشته مایکل کانینگهام هم از فیلم های خوب فلسفی است و البته چون بخشی از زندگی ویرجینیا وولف را در موقع نوشتن رمان خانم دالووی نشان میدهد، موضوع را برای خودم خیلی جذاب بود
فیلم پی کی را خوب گفتی، عالیه با بازی امیرخان از بهترین های فیلم های دنیاست