معرفی کتاب کلیدر نوشته محمود دولت آبادی
مشخصات محصول
- زمان: 20 ساعت
- نویسنده: محمود دولت آبادی
کتاب کلیدر اثرجاودان محمود دولتآبادی، نویسندهٔ بزرگ معاصرایران است که روایت زندگی یک خانوادهٔ کرد ایرانی است که به سبزوار خراسان کوچانده شدهاند.
برای خرید کتاب به سایت انتشارات فرهنگ معاصر مراجعه فرمایید
تهیه محصول
MP3-ZIP 264 مگابایت
قبل از خرید بخش هایی از کتاب را بشنوید
معرفی کتاب کلیدر نوشته محمود دولت آبادی
مشاهده نقد و بررسی این کتابمعرفی کتاب کلیدر شاهکار استاد محمود دولت آبادی انتشارات فرهنگ معاصر
درباره کلیدر :
کلیدر اثری از محمود دولتآبادی، نویسندهٔ معاصر است که در سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده و روایت زندگی یک خانوادهٔ کرد ایرانی است که به سبزوار خراسان کوچانده شدهاند.
داستان کلیدر که متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران پس از جنگ جهانی دوم است بین سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ روی میدهد.
کلیدر نام کوه و روستایی در شمال شرقی ایران است.
کلیدر که «سرنوشت تراژدیک رعیتهای ایرانی و قبایل چادرنشین را در دورهای که سیاست زور حاکم است به تصویر میکشد» بر اساس حوادث واقعی نگاشته شده و به شرح سختیها و رنجهایی روا رفته بر خانوادهٔ کَلمیشی میپردازد.
کِلیدَر که بهاشتباه کُلِیْدَر نیز تلفظ میشود، نام کوهی مابین شهرهای سبزوار، نیشابور، و قوچان در خراسان است.دولتآبادی رمان کلیدر را بر اساس داستان واقعی گلمحمد نوشتهاست.
وقتی که سرانجام اربابان و حکومت با تیرباران گلمحمد به ماجراجوییها و یاغیگریهای این قهرمان مردمی سبزوار پایان دادند، دولتآبادی پسربچهای بود با پنج یا شش سال سن.دوران کودکی او آکنده بود از ذکر اشعار و داستانهایی که به مدح و مرثیهسرایی گلمحمد میپرداختند.
توصیفات بسیاری از روستاها و مکانها در رمان کلیدر دقیقاند و بسیاری از شخصیتهای رمان بر اساس اشخاص واقعی ساخته شدهاند.اما نباید رمان کلیدر را زندگینامهٔ واقعی گلمحمد پنداشت؛
کلیدر پیش و بیش از آنکه یک زندگینامه باشد یک رمان است و نویسنده هرگاه که مناسب دیده خیال را با واقعیت پیوند زدهاست.
یکی از مهمترین تغییرات داده شده، آوردن زمان داستان به چندین سال بعد است به نحوی که داستان در سال ۱۳۲۵ یعنی پس از پایان غائلهٔ آذربایجان آغاز میشود و در سال ۱۳۲۷ پس از تلاش نافرجام برای ترور محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران، پایان مییابد.
از آنجایی که دولتآبادی قصد داشته حزب توده را در ماجرای داستان دخیل کند، این چارچوب زمانی را مناسب تر دیدهاست.
خلاصه ای کوتاه بر کتاب کلیدر :
کلیدر در اصل نام کوهپایه ای در شمال نیشابور است و نیز نام رمانی که توسط محمود دولت آبادی به نگارش در آمده است.داستان در مورد زندگی و سرگذشت خانواده ای از عشایر کرد خراسان(کرمانج) است به نام خانوار کلمیشی که از کردهای تیره میشکالی هستند.قهرمان داستان جوانمردی است به نام گل محمد که فرزند دوم خانوار و دارای شخصیتی بلند پرواز و جسور.
داستان چنین پیش می رود که او و تعدادی از افراد خانوار برای دزدیدن دختری که دایی گل محمد به نام مدیار عاشق او شده و دختر در خانه ارباب یکی از دهات زندگی می کند و قرار است تا آن دختر به زور به عقد پسر ارباب درآید، راهی می شوند و هنگام دزدیدن دختر درگیری بالا گرفته و مدیار کشته می شود و گل محمد هم که تازگی از خدمت نظام برگشته و تیراندازی ماهر است ارباب را هدف گلوله قرار می دهد.
می توان گفت که داستان از اینجا وارد مرحله ای جدید می شود.پس از مدتی دو نفر امنیه برای دریافت مالیات به محله کلمیشی ها مراجعه می کنند.
یکی از آنها به زیور زن اول گل محمد نظر سوء دارد و این مساله به گوش گل محمد می رسد،از طرفی هم گل محمد در این گمان است که مالیات بهانه ای است تا او را برای قتلی که در جریان درگیری مرتکب شده دستگیر کنند، بنابراین شبانه دو مامور را نیز کشته و سر به نیست می کند و این شروع درگیری گل محمد با دولت و یاغی شدن اوست و ادامه داستان.
چنان که از داستان بر می آید گل محمد دارای شخصیتی بلند پرواز است و در قالب یک روستایی یا عشایر ساده که چوپان یا کشاورزی ساده است نمی گنجد. او مرد جنگ و میدان است، مرد فشنگ و دود باروت، مرد سواری و اسب و کوه و کمین
داستان کلیدر چنین آغاز می شود:
اهل خراسان مردم کرد بسیار دیده اند.بسا که این دو قوم با یکدیگر در برخورد بوده اند، خوشایند و نا خوشایند.اما اینکه چرا چنین چشم هاشان به مارال خیره مانده بود، خود هم نمی دانستند.مارال دختر کرد دهنه اسب سیاهش را به شانه انداخته بود، گردنش را سخت و راست گرفته بود و با گامهای بلند، خوددار و آرام رو به نظمیه می رفت.گونه هایش برافروخته بودند.
پولکهای کهنه برنجی از کناره های چارقدش به روی پیشانی و چهره گرد و گر گرفته اش ریخته بودند و با هر قدم پولک ها به نرمی دور گونه ها و ابروهایش پر می زدند.
سینه هایش فربه و خوب برآمده بودند، چنان که دو کبوتر بی تاب می خواستند از یقه اش بیرون بزنند.
بالهای چارقد مارال رویشان را پوشانده بود و سینه ها در هر تکان بی تابانه موج می زدند و شلیته بلندش با هر گام نیم چرخی به دور ساقهای پوشیده در جورابش می زد.
چشمهایش به پیش رویش دوخته شده و نگاهش را از فراز سر گذرندگان به پیشاپیش پرواز داده و لبهای چون قندش را بر هم چفت کرده بود و چنان گام از گام بر میداشت که تو پنداری پهلوانیست به سرفرازی از نبرد بازگشته.
هم اسب سیاهش(قره آت) چنان گردن گرفته و سینه پیش داده و غراب سم بر سنگفرش خیابام می خواباند که انگار بر زمین منت می گذاشت و به انچه دورش بود فخر می فروخت.
مارال که دختر عبدوس دایی بزرگ گل محمد است در ادامه داستان به همسری گل محمد در می آید و باید گفت که چنین زنی را چنین مردی شایسته است.
کلیدر پر است از توصیفاتی بسیار لطیف گویی که انسان تک تک صحنه ها را مانند یک فیلم سینمایی به مشاهده نشسته است.
محمود دولت آبادی در این داستان نظام رعیت اربابی حاکم بر جامعه آن روزگار را تشریح می کند و آن را مورد انتقاد شدید قرار می دهد.نظامی که در آن ارباب رعیت را همیشه بدهکار خود قرار می دهد و در مقابل یک کیسه آرد گندم که قوت زمستان خانوارش است او را به استثمار می کشد و به این ترتیب است که رعیت جماعت از خود بیگانه شده است.
تابع ظلم شده است.مانند گوسفند زبان بسته شده است.هم نوعش را که جلوی رویش سر می برند و او فقط می نگرد و هیچ، جرات ابراز نظر و مخالفت را که ندارد هیچ حتی بلد نیست که چگونه معترض شود و اصلا اعتراض یعنی چه؟
پدر گل محمد که بزرگ خانوار است و کلمیشی نام دارد گل محمدش را که باد غرور جوانی به سر دارد و از وضعیت فقر موجود گلایه می کند چنین نصیحت می کند:
تو خیال می کنی چرا ما در اینجا ماندگار شده ایم؟
ما را یا تبعید کرده اند یا برای جنگ با افغان ها، ترکمن ها و تاتارها به این سر مملکت کشانده اند.
ما همه شمشیر و سپر این سرزمین بوده ایم، سینه ما آشنای گلوله بوده اما تا همان وقتی به کار بوده ایم که جانمان را بدهیم و خونمان را نثار کنیم، بعدش که حکومت سوار می شده دیگر ما فراموش می شده ایم و باید به جنگ با خودمان و مشکلاتمان بر می گشته ایم.
کار امروز و دیروز نیست ما در رکاب نادر شمشیر زده ایم، همپایش تا هندوستان تازانده ایم.چه می دانم چند صد سال پیش که شاه عباس ما را از جا کند و به اینجا ها کشانید یکیش هم این بود که با سینه مردهای ما جلوی تاتارها بارویی بکشد.
از دم توپهای عثمانی ما را برداشت و آورد دم لبه شمشیر تاتارها جا داد.
همیشه جان فدا بوده ایم ما، شمشیر حمله همیشه اول سینه ما را می شکافته اما بار که بار می شده هر کس می رفته می نشسته بالای تخت خودش و ما می ماندیم با این چهار تا بز و بیابان های بی بار، ابرهای خشک و اربابهایی که هر کدامشان مثل افعی روی زمین چپاولی خودشان چمبر زده اندتا به قیمت خون پدرشان بابت علفچر و آبگاه از ما اجاره بگیرند، اما تو که هنوز جوانی و نمی خواهی به گوش بگیری که ما همیشه بار شکم این مملکت بوده ایم.
برای خرید کتاب به سایت انتشارات فرهنگ معاصر مراجعه فرمایید |
فاقد لینک دانلود
كتاب كليدر استاد دولت آبادي شاهكار ادبيات است
ممنون بابت فايل صوتي اين رمان بزرگ
علاقمندان ادبيات و رمان اين كتاب صوتي را از دست ندهيد
مجموعه ده جلدی کتاب صوتی کلیدر ؟! جالبه ، چقدر وقت صرف صوتی کردن این مجموعه شده؟ بهرحال سپاس از زحمات شما
سپاسگزارم